قرار بر این بود که قطب زاده شاه را در استادیوم امجدیه تهران درون قفس بگذارد بعد از اینکه دور تهران او و خاندان سلطنتی را چرخاند و مردم به آنها سنگ زدند و آشغال پرت کردند او را به استادیوم امجدیه برگرداند و با حکم خلخالی شاه را اعدام کنند
انور سادات کسی بود که به جامعه بشری /۱
ثابت کرد که دوست واقعی در این دنیا هنوز وجود دارد وقتی پنج کشور قدرتمند جهان تصمیم گرفته بودند شاه را از میان بردارند تا دیگر کسی مدافع جدی منافع ملت ایران نباشد در زمان معامله صادق قطب زاده با آمریکاییها برای تحویل شاه به خلخالی، انورسادات ر.جمهور وقت مصر که از دوستان شاه بود/۲
دخالت کرد و اجازه نداد که شاه بدست خلخالی بیوفتد گرچه ممکن بود تصمیم انورسادات برای او و کشورش گران تمام شود اما دوستی او با شاه فقید و انسانیتش اجازه نداد در زمانیکه انسانیت در دنیا به نقطه صفر خود رسیده بود و در زمانیکه کشته و معلول شدن حدود یک میلیون ایرانی کلید خورده بود /۳
کثیفترین دستان روزگار طناب دار را بر گردن شاه ایران بیاندازد
زمانی که شاه راهی مصر بود هواپیمای او برای دو ساعت متوقف شد تا قطب زاده بتواند با آمریکایی ها بر سر شاه معامله کند اما انور سادات به جیمی کارتر رئیس جمهوری آمریکا زنگ زد و گفت من شاه را در کشورم میخواهم /۴
و همین حالا هم میخواهم و بعد هواپیمای شاه به سمت مصر حرکت کرد و شاه در مصر آرام گرفت./۵
روحشان شاد #انقلاب_زن_زندگی_آزادی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
دین و سیاست در چند نکته بخصوص در تحول عقاید ایدئولوژیک همپوشانی دارند برای نمونه، کیش های دینی گوناگونی زمینه سوسیالیسم اخلاقی را فراهم کرده اند و خود این نوع سوسیالیسم سبب پیدایش شکلهای سوسیالیسم مسیحی، سوسیالیسم اسلامی و مانند آن شده است پروتستانتیسم به شکل اندیشه خود کوشی و/۱
مسئولیت فردی کمک کرد که در لیبرالیسم کلاسیک بیان سیاسی یافت اما بنیادگرایی ( fundamentaism) دینی متفاوت است در این معنا که سیاست ( و در واقع همه ی جنبه های زندگی شخصی و اجتماعی) را در برابر «حقیقت وحی» آموزه دینی در مرتبه دوم قرار میدهد از این چشم انداز زندگی سیاسی و اجتماعی /۲
باید بر پایه اصول اساسی یا اولیه دین و بطور کلی با پشتیبانی باور به حقیقت محض متون مقدس سازماندهی شود چون میتوان این گونه اصول را به یک جهان بینی فراگیر بدل کرد بنیادگرایی دینی را هم میتوان به خودی خود یک ایدئولوژی دانست دربارهی ریشه بنیادگرایی و علت خیزش دوباره آن در پایان /۳
حدود ۵۵ سال قبل چائوشسکو برای افزایش جمعیت سقط جنین و دسترسی به وسایل پیشگیری از بارداری را در رومانی ممنوع اعلام کرد
در سال اول این برنامه، نرخ زایمان از ١/٩ به ٣/٧ افزایش پیدا کرد
اما بعد از مدت کوتاهی، نرخ زاد و ولد /۱
به سرعت کاهش یافت و سقط های خانگی و غیر علمی، قاچاق لوازم IUD از آلمان و نسخه هاى جعلى پزشکان رايج شد طوریکه از ١٩٦٦ تا ١٩٨٩ که چائوشسکو تیرباران شد حداقل حدود ١٠٠٠٠ نفر جان خودشان را به خاطر سقط جنین ناایمن از دست دادند و مرگ مادران دو برابر بیشتر شد
از طرفی با وضع این قانون /۲
خیلی از بچه های متولد شده ناخواسته بودند و خانواده ها آنها را به پرورشگاه ها تحویل دادند (حدود ۱۷۰۰۰۰ کودک) که بعدها به این بچه ها، یتیم های چائوشسکو میگفتند
بسیاری از این بچه ها در یتیم خانه ها مورد شکنجه و آزار قرار میگرفتند رژیم کمونیستی این تصاویر را تا پیش از آن از /۳
پدرم متولد ۱۳۲۳ بود یعنی سه سال پس از رفتن رضاشاه در روستا به دنیا آمد با یکدست لباس به تهران آمد سوادی درحد خواندن نوشتن داشت و از همان کودکی کار کرد نه پشتوانۀ مالی داشت و نه حمایت خانوادگی. با کارگری درمغازه بزرگ شد هر نوع نظریۀ تاریخیـسیاسی که برای تبیین انقلاب ارائه شود/۱
باید چنان باشد که با زندگی واقعی نسل پدران ما سازگار باشد وگرنه برآمده از ذهنیات و بیگانه با واقعیت است در این نوشته میخواهم با مثال پدرم، نشان دهم برخی نظریههای انقلاب ۵۷ چقدر بیراهند!
پدرم در ۲۷ سالگی ازدواج کرد(۱۳۵۰) همان روستازادۀ کارگر و بیپشتوانهای که ۱۳۲۳به دنیا آمده/۲
و در ۱۳۳۳ به تهران آمده بود با کارگری از نوع روزمزد در ۱۳۵۵ خانه داشت مغازه خریده بود و خودرویی صفرکیلومتر هم که به قول خودش «از درب کارخانه» تحویل گرفته بود دو فرزند هم داشت اگر فرض را بر این بگیریم که پدرم(بعنوان نمونۀ یک نسل) از بیستسالگی (۱۳۴۳) عزمش را برای ساختن زندگی/۳
پاسخی به ادعای علی شریعتی در مورد دانشمندان ایران باستان
شریعتی مینویسد:
اسلام را نگاه کنید در همان بیست سال اول به اندازهای چهرههای درخشان طلوع میکند که در هزار سال ایران باستان هرچه میگردی یکیش را نمی یابی! این اواخر، در زمان انوشیروان و بعد از او به اسم چند طبیب و حکیم /۱
برمیخوریم اماچه زود دماغ سوخته میخرند اسمها همه خارجی است بختیشوع و…آری، اینها دانشمندان روم شرقیاند که از ترس مسیحی شدن ژوستینین در رفته اند و به اینجا آمدهاند و دانشگاه گندیشاپور راساختهاند پناهندگان سیاسیاند پس اوّلین دانشگاه ما را هم درعصرطلایی باستان یونانیها ساختند/۲
ادعاهای شریعی درباره دانشمندان ایرانی نه تنها توهین آمیز است بلکه نشان دهنده سطح پایین اطلاعات و بی سوادی نویسنده است
در پاسخ باید گفت:
۱- در ایران باستان دانشمند وجود داشت و علم و دانش بسیار رواج داشته برعکس ادعای شریعی تعداد آنها اندک نیست و نامها هم کاملا ایرانی بوده است/۳
وحشت بزرگ دیکتاتورها همیشه این بوده که روزی تنها بمانند این وحشت در بحبوحه ی اعتراضات مردمی بزرگتر و در ذهن دیکتاتورها بازسازی میشود ریزش در بدنه ی نیروهای سرکوب اولین نشانه های تنهایی او در ادامه ی مسیری است که همه فهمیده اند که اشتباه است اما دیکتاتور اصرار بر ادامه ی آن دارد/۱
سماجتی که از روح سرکش و غیرقابل انعطاف دیکتاتورها نشات میگیرد و دلیل اصلی سقوطشان همین سماجت بر ادامه ی حماقتشان است و البته این خاصیت همبستگی ملی در خیزشهای مردمی است که با شعله ورتر شدن آتش انقلاب فروریختن دیوار جدایی بین مردم معترض و بدنه ی مردمی سرکوبگران را تسهیل میکند /۲
و آنان را به این باور نزدیک میکند که راه نجاتشان در همراهی با خواست مردمشان است اینکه عده ای هنوز علیرغم نشانه های پدیدارشده بر طبل توطئه رژیم در این حوزه میکوبند یا در تحلیل وقایع ناتوانند و یا در دام پروپاگاندای رژیم افتادند که با نشر چنین مهملاتی سعی در لاپوشانی ضعف خود و /۳
استبدادگری حاکميت نيمی از فاجعه تاريخی استبداد در ايران است نيم ديگر آن استبداد پذيری ملت است ظالم با تكيه بر بی حرکتی مظلوم به ظلم خود ادامه میدهد در هر کجا که انسانها به واسطه نا آگاهی، عادت، ترس، طمع، فريب خوردگی و يا مسخ، استبداد را بپذيرند آزادی به دست فراموشی سپرده میشود /۱
سر خم کردن در مقابل ماموران، مقامات و عوامل یک حاکميت مستبد، تنها سبب تداوم و توسعه آزادی کشی میشود هيچ ملتی خود را از بند استبداد نخواهد رهاند مگر آنكه به درجه ای از رشد فکری و تكامل اجتماعی برسد که حضور ستم و نبود آزادی برايش غير قابل تحمل شود /۲
ملتی که ستم سالاری را به هر دليلی تحمل میکند هرگز آزاد نخواهد شد تا زمانیکه آزادگی نه بعنوان یک شعار و حرف و آرزو بلكه بعنوان یک درک عميق و باور محكم جا نيافتد انسانها هرگز برای کسب آزادی از قيد و بند استبداد حاکم اقدام نخواهند کرد /۳