Pishg00oo00 Profile picture
May 13 14 tweets 5 min read Twitter logo Read on Twitter
درود رفقا
من دیشب دو برهان در اثبات #عدم_وجود_خدا نوشتم؛ فرصت نکردم توضیح بدم

اولی میگه موجود نامتناهی «طارد ماسوی است»، پس خدا وجود ندارد

دکارت این برهان رو قبول نداره
ولی اصن فلسفه اسپینوزا با «درستی» همین حرف گره خورده
اما این اصن یعنی چی؟
و دلیل دکارت یا بیخداهاچیه؟
👇
طارد ماسوی یعنی طرد کننده هر چیز غیر از خودش.

اما مثال بزنیم قشنگ باز بشه داستان

صفت «علم» رو فرض کنید
در دو نفر مثل افلاطون و ارسطو

مثلا فرض کنیم هر کدوم ۱٠٠ واحد علم دارن

حالا بیایم علم اولی رو افزایش بدیم
مثلا علم افلاطون بشه ۲۰۰ واحد
ایا چیزی از علم ارسطو کم میشه؟
طبیعیه که نه

بیایم علم افلاطون رو ببریم بالاتر
مثلا ۳۰۰واحد
۴۰۰ واحد
۵۰۰ واحد

خب هنوز وضع به همین منواله یعنی علم افلاطون میاد بالا، ولی در عین حال چیزی هم از علم ارسطو کم نمیشه
حالا بیاید بریم سر نقطه اصلی
دکارت حرفش اینه
اگر علم افلاطون رو همینطوری ببری بالا
تا «بینهایت» چی؟ ایا علم ارسطو کم میشه

یعنی مثلا افلاطون بشه «عالم #مطلق» چی؟
خب معلومه، باز هم چیزی از علم ارسطو کم نمیشه

پس «نامتناهی» یا «بینهایت بودن» طرد کننده «غیر» نیست
یعنی
اینجور نیست یکی عالم مطلق بشه، دیگری باید علمش صفر مطلق بشه

پس تا اینجا انگار حرف دکارت درست میاد
ولی..
ولی...
اینجا یه مشکلی هست

بیاید اینو با صفت «قدرت» و یا خصوصا با صفت «امتداد داشتن» مثال بزنیم
اگر دو #موجود امتدادشون ۱۰۰ واحده
مثلا هر دو صد متر مکعب حجم دارن

اگر امتداد اولی رو بیشتر کنیم
مثلا ۲۰۰، ۳۰۰، ۴۰۰، ۵۰۰ و... خب ممعلومه چیزی از حجم اولی کم نمیشه

ولی نقطه ثقل بحث اینجاست
اگر اولی رو «#بینهایت» کنیم چی؟

اهان...
اینجا دیگه مثل مثال قبلی نیست
چرا؟ چون موجودی که از نظر امتداد (یا مثلا از نظر قدرت) نامتناهیه، یا بینهایته، «طارد ماسوی میشه»
یعنی طرد کننده «غیر از خود» میشه
یا بعبارتی کمترین قدرت یا کمترین امتدادی غیر از خودشو تاب نمیاره

مثلا موجود اول مطلقا نامتناهی در قدرت باشه یا قدرت مطلق باشه

معنیش اینه
کوچکترین قدرتی جز خودش نیست، چون اگر غیر از خودش،ولو یک اپسیلون قدرتی موجود باشه
این یعنی این موجود اول، قدرت «#مطلق» نیست

یا مثلا اگر موجودی از نظر امتداد نامتناهیِ مطلقه
معنیش اینه: جز اون هیچ موجود ممتدی(حجم داری) نباید موجود
که اگر باشه یعنی این اولی، مطلق نیست
اصلا تو شرح اسپینوزا گفتم

یه دلیل اسپینوزا بر اینکه خدا و جهان یکی‌ان(اصطلاحن اینهمانند) اینه که
اگر خدا یه چیز باشه، جهان یه چیز دیگه
این یعنی خدا محدوده

چون معنی «چیز» و «چیز دیگه» یعنی محدود بودن هر کدوم از اون دو چیز
پس اینجاست که برهان بیخداها درست‌تر به نظر میاد
یعنی حتی عقل گرایی مثل اسپینوزا برهانشون رو پذیرفته که اینو میگه که خدا و جهان یکی هستن

و میگه در جهان نه تنها #حداقل یک چیز
بلکه #حداکثر هم یک چیز یعنی خدا یا جوهر وجود داره
اما برهان دوم

این برهان میگه شگفتی عالم بینهایته، پس خدا وجود نداره، چون فقدان علت، واجد شگفتی بیشتره

یعنی چی؟
بزارید مثال بزنم
مثلا تابلو مونالیزا رو میبینید
شگفتزده میشید با خودتون میگید واووو چه تابلوی پرفکتی، این حتما خالقی داره

ولی چه موقع بیشتر شگفتزده میشید؟
موقعی که بفهمید خالقش #معلول بوده مثلا دست نداشته و با پا نقاشی میکشیده

و چه موقع شگفت زده تر میشید
موقعی که بفهمید خالقش فقدان دیگه ای هم
داشته مثلا خالقش چشم هم نداشته

پس میبینید
هر معلولیتی یا بقولی هر «فقدانی» اضافه میشه، شگفت زده تر میشید

نتیجه!؟
نتیجه اینکه هر چی فقدان بیشتر میشه، شگفتی ما بیشتر میشه
پس حالا در مورد جهان، چون شگفتی های جهان رو به بینهایت میره، پس نشون میده خالق هم بالاترین فقدان ممکن رو داره و میدونیم بالاترین فقدان ممکن، «#عدم_وجوده»
مطلوب اثبات شد

در نتیجه خدا وجود ندارد

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Pishg00oo00

Pishg00oo00 Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @PISHGOOooOO

May 8
#اسپینوزا ۱

اسپینوزا رو شروع کنیم
فقط حواستون باشه با فرض اینکه دکارتا رو خوندید، خیلی مثالا رو نمیزنم

اما بهرحال توضیحات کامل واسه انسجام بحث میدم

دوم اینکه من فقط کتاب اخلاق که عملا دو بخشه توضیح میدم
یک بخش اسپینوزا داره دیدگاهش از خدا رو نشون میده(تو بخش اول و دوم کتاب)
و نیمه دوم اخلاق،(که عملا سه بخش اخر کتابه) موضوعش وجودشناسی عواطفه
که فوق العاده‌ست و بیشتر تمرکزم رو روی اون میزارم

روشنه که در کنار اینا ازادی، جبر، تئوری شناخت، فضیلت، راه سعادت ادمی، فرار از بندگی، عشق عقلانی به خدا و... رو توضیح میدم
از اونجا که دکارت رو مطالعه کردیم
پس بحث خدا چیز زیادی نیست!

کل حرف اینه در جهان تنها یک #جوهر وجود داره

با دو #صفت فکر و امتداد(البته در اصل بیشمار صفت، ولی ما فقط دو صفت رو درک میکنیم)

و بیشمار #حالت، همین

این کل بحث اسپینوزا در مورد خداست
و بقیه‌ی حرفا، حاشیه‌های
Read 19 tweets
May 7
دکارت ۶

از امروز اسپینوزا رو شروع میکنیم

من دیشب که داشتم مینوشتمش
به مبحث #ازادی اراده و جبر رسیدم
دیدم بهتره بیام «تامل چهارم» دکارت که در این مورده رو بنویسم

تامل چهارم دکارت که تنها تاملیه که شرحش ندادم
بحثش در مورد حقیقت و خطا و اراده‌ی ازاده
اینکه تو تامل اول با نظر به خطاهای ذهن، به همه چیز شک کردیم

پس دلیل این همه خطاهای ما از کجا نشات میگیره؟

ببینید ما غالبا با دید رایج میگیم خطاهای ما از عدم شناخت صحیح نشات میگیره
که حرف غلطی‌ام نیست
مثلا من نمیدونم واقعیت ایکس و ایگرگ چیه، خوب روشنه که تو انتخابام خطا میکنم
ولی حرف دکارت اینه

خطاهای ما نه بخاطر #فاهمه‌ به خودی خوده
نه بخاطر #اراده به خودی خوده

پس خطاهای ما از کجا میاد؟
کل بحث اینه اراده ما چون وسیع تر از عقل(فاهمه) ماست
پاش رو میکنه تو کفش عقل

این یعنی چی؟
مثل همیشه مثال بزنیم
Read 15 tweets
May 6
چه بحث خوبیه این فلسفه ذهن و ماده
که بزودی خیلی چیزا ازش مینویسم
من این منشن رو کوت کردم، چون #هزلیه دوست دانا و اگاه ماست

_____
مارکس میگفت ما هگل رو برعکس کردیم رو پاهاش بایسته

ولی به نظرم هگل روپاهاش بود، اتفاقا اینا رو کله بردنش 😁

هگل میگفت:
هر فلسفه‌ای در نهایت ایده الیستیه (حتی ماتریالیسم) فقط مونده چقدر به مادر خودش وفادار باشه

گرچه معتقدم حرفش درسته و چون و چرایی نمیشه توش اورد
به هر حال
شخصا معتقدم باید امروزه
بطور کامل ایده‌الیسم و ماتریالیسم خصوصا در افراطی‌ترین حالتا کنار بره
چه تو سولیپسیسم دکارتی یا برکلیایی گیر کنیم، چه #ماتریالیسم به هر نوعش

واقعیتش قبلا فکر میکردم تنها مسیر درست از راه هوسرل میسر میشه، ولی معتقدم هوسرلم در نهایت به نتایجی که باید، نرسید

چرا؟
چون یه چیزی رو به عنوان یه «#اصل» در پدیدارشناسی‌ش کار گرفتم

یعنی با
Read 12 tweets
May 5
دکارت ۵
اخرین رشتو از دکارتو بگیم
حتما بخونید چون در مورد تفاوت ذهن و عین و نومن کانته

یه سوالی که از دکارت شد اینکه ایا میشه گفت «من نمی‌اندیشم پس نیستم»
دکارت جواب داد نه

چون اصلا این سوال مستلزم تناقضه(این پاسخ مهمیه، چون اسپینوزا فلسفشو از این نقطه #اغاز میکنه)

خلاصه جواب
دکارت این بود
همین که داری میگی من نمی‌اندیشم، دیگه اصن به «پس هستم» یا«پس نیستم» نمیرسی چون وقتی من نمی‌اندیشم اصن نمیتونم بحث کنم هستم یا نیستم

سوال بینهایت مهم دیگه این بود
آیا من میتونم بگم «من راه میروم پس هستم»
یا من غذا میخورم پس هستم

جواب اینه:
مطلقاااا نه
اتفاقا خوب شد اینو گفتم
از بغل این، ۲/۳تا نکته خیلی مهم فلسفی بهتون بگم

ببینید اولا دکارت میگه مصادیق اندیشه چیه؟
فهمیدن
شک کردن
اراده کردن
قضاوت (حکم) کردن
و در اخر «#حس کردن»

دقت کنید، حتی #حس کردن، با حواس پنجگانه، نوعی اندیشیدنه

چرا؟؟؟؟؟

پاسخ سادست
اگر دقت کنید
Read 24 tweets
May 4
من یه سری اعتراضات و نکات مهم از دکارتو بگم و ببندمش بریم سراغ اسپینوزا

یکی اینکه چرا دو جوهر نمیتونن رو هم تاثیر بزارن؟

بذارید شکل سخت فلسفیشو کنار بزاریم
یه مثال ساده بزنم
من بدم میاد سخت حرف بزنیم کسی متوجه نشه

حالا مشکل این تاثیر گذاری دو جوهر روی هم چیه؟
ببینید مثلا من میگم میتونی با دستات، اون لیوان رو بلند کنی بدی من
خوب طبیعیه شما میگی اره

حالا میگم میتونی با دستات کوه رو بلند کنی؟ طبیعیه بگی نه محاله
ولی این محال بودن واسه اینه زورت نمیرسه
درسته؟

ولی حالا اگر به شما بگم به نظرتون زمین کرویه یا صاف،
مثلا شما میگی «به نظرم» زمین صافه یا مثلا میگی مربعه کرویه هر چی

حالا من بگم میتونی «با این نظرت» لیوان رو بلند کنی، یا کوه رو بلند کنی

اینجا دیگه شما نمیگی اره زورم میرسه، یا نمیگی نه زورم نمیرسه

میگی، چرا دری وری میگی؟
این محاله
Read 14 tweets
May 3
دکارت ۴

قول داده بودم اگر «دکارت ۳» رو بفهمید تو یه خط بهتون اسپینوزا رو توضیح میدم

الوعده وفا

پس بریم یه نت برداری اخری از دکارت
و عملا مقدمه به اسپینوزا و در نهایت خود اسپینوزا
دکارت در نهایت گفت دو نوع جوهر داریم

ماده: که صفت ذاتیش امتداده
نفس(یا ذهن یا روح عقل فهم یا هر چی اسمش بزارید) که صفت ذاتیش تفکره

حالا مثال بزنیم:

مثلا یه میز مادی، با #صفت ذاتی امتداد، به #حالت یه شکل (مثلا مربع) خودشو به نمایش میزاره
بچه ها صفت ذاتی میگم نگید این چیه ها
مثلا صفت ذاتیِ چشم، دیدنه
در واقع چشم به صفت دیدن، چیزها رو میبینه

ماده به صفت امتداد به حالت میز خودشو نشون میده
ماده به صفت امتداد به حالت سیب کوه دریا خورشید و... خودشو نشون میده

و در مقابل:

صفت ذاتی نفس(ذهن) اندیشه یا فکره
یعنی
Read 25 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(