ما میدانیم که در این نظام و این قانون اساسی مطالباتمان به جایی نمیرسد.
میدانیم که به نظارت انتخاباتی این رژیم اعتماد نداریم.
باید بیابیم مطالباتمان چه هستند و در چه ظرفی امکان وقوع دارند.
باید از خرد و ریز جامعه شروع کنیم.
جامعه بسیار تغییر کرده نیاز به شناختهشدن دارد.⬇️
ساختارهای جاری در شناخت مردم و جامعه و مطالباتشان عاجز بودند. مثال ۸ ماه گذشته که هیچ ارادهای برای هماهنگ شدن و همراه شدن با مردم ندیدیم، اکثرا سعی در بازنمایی ذهنیت خودشان بر جامعه داشتند، تفسیر جامعه از دیدگاه سوژگی دانای خودشان، که البته در تاریخ منجمد شده.
⬇️
اصلا مطالبات مردمی جمعآوری شد؟
اصلا در مورد اینکه مطالبات مردم چیست و در چه ظرفی ممکن میشود حرف زده شده؟
در کدامیک از اعتراضات درمورد معیشت بازنشستگان صحبت شد؟
در کدامیک از کنفرانسها و مناظرات درمورد وضعیت کارگران و معلمان صحبت شد؟⬇️
درمورد دانشآموزان چی می دونیم؟
درمورد پایههای تفکر سیاسی زیر ۳۰ سالهها که بیش از ۷۰ درصد نیروی محرک جنبش بودند چی میدونیم؟
از چه دغدغه مشترکی حرف زدیم؟
از چه مطالبه عمومی حرف زدیم؟
اگر از سیاست و سیاستمدار زده شدیم، باید نهادسازی کنیم.
باید گردهم جمعشیم.
⬇️
باید بر مطالباتمان اصرار کنیم. اتحاد مصلحتی چرت و پرت است.
من مطالبه ایجاد شرایط استاندار زیست و رشد و توسعه فردی و اجتماعی برای افراد کوئیر روستایی هرمزگان و بلوچستان رو دارم و منتقد هر سیاست و روش و ساختاری هستم که این حقوق را نادیده بگیرد.
⬇️
فرقی نداره که چه تفکری از کدوم ناحیه چپ/راست یا شش جهت این حق رو محدود می کنه، اگه محدود میکنه پس نیاز به اصلاح داره.
می دونم برای محقق شدن این حقوق غیرقابل مذاکره نیاز به #عدالت_اقلیمی داریم. پس هر طرحی که به این موضوع نپرداخته باشد برای من بیمفهوم و دغلکارانه است.
⬇️
برای خودمون همچین سنجههایی بگذاریم برای سنجیدن اندیشههایی که تبلیغ می شوند.
نیاز داریم دانش خود را بیفزاییم تا با مفاهیم منسوخ مدرن گول نخوریم.
چیزی که بسیار دیده میشود، که افرادی از وضعیت سیاه اندیشه و ترجمه سواستفاده می کنند و کمالالملک وار مفاهیم منسوخ را القا می کنند.
⬇️
لازم است که با دانشی درست، در ساختاری صحیح و شفاف با دیدی متعهدانه و اخلاقی به مقابله با این تلقین فکری پوسیده و غلط بپردازیم.
لازم نیست سیاستمدار شیم، با مطالبه گری شفاف و فعال و مداوم و پس زدن اندیشههای غلط و تن ندادن به وضعیت بد و بدتری می تونیم حرف رو به کرسی بشونیم.
⬇️
ما کافی است وضعیت رو مختل کنیم.
می توانیم با نه گفتن به ساختارهای اشتباه که پدیدار میشوند آنها را پس بزنیم. بروند خودشان را اصلاح کنند یا ساختاری جدید پدیدار شود که بد و بدتری نیست.
مسئولیت مدنی و اجتماعی رو تبلیغ کنیم.
نیاز به فرهنگسازی داریم.
⬇️
فرهنگ ما در تمامی نقاط ایرادات بسیار بزرگی دارد که باید اصلاح شود.
هنجارهای اجتماعی ما ستمگر و تبعیضگر هستند.
کوئیرهای ایران و ستم های مضاعف قانونی و غیرقانونی و شرعی و فرهنگی روبرو هستند.
با دیدن و پس زدن ساختارهایی که این ستمها را بازتولید می کنند این فرهنگ را عوض کنیم.
⬇️
کوه قاف نقشه و جیپیاس ندارد.
مکان مشخصی هم نداشت، جایی بود که مطالبات سیمرغ را در خود ممکن می کرد.
سیمرغ از نود/ریزومهایی تشکیل شده که بلدِ راه نبودند، بلدِ راه شدند.
مثل ما مردم عادی این مرزوبوم. #ژن_ژیان_ئازادی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
اتفاقی که در زندان مرکزی اصفهان افتاد و خبردار هم بودیم از نزدیک بودن اتفاق، اما نتوانستیم از واکنش نشون دادن لحظهای خارج شیم. نتوانستیم سازماندهی شیم و اعتراضی سراسری و روزانه #یکصدا_علیه_اعدام تشکیل دهیم.
این روند جاری ۸ ماه گذشته هنوز درمورد ابرشهر نتونسته کاری کنه.
⬇️
منطقی نیست انتظار داشته باشیم توانایی انجام دادن کاری در زاهدان و میناب و آبادان و ... را داشته باشند.
منظورم از روند جاری فرد خاصی نیست. جریان کلی است که به سمت و سوی تمامیتطلبی می رود و پول هم خرج می کند.
⬇️
تضعیف نهادهای مدنی و سرکوب روحیه جمعی مردم بنفع تمام جریانهای تمامیتخواه است. اینجاست که جریانهای شاه و شیخ و خلق باهم همسو می شن، یکی می گیره، یکی پرونده می سازه، یکی حمله می کنه حواس پرت می کنه، یکی می کشه. مردم فقط سرکوب و ضعیف می شن. فاصله می افته. تفرقه می افته.
⬇️
قبل اینکه خودم رو بشناسم و بعد کاماوت کنم، آدم معاشرتی بودم، دوست داشتم تو روستا و کوه و جزیره با مردم صحبت کنم، به نسبت موفق هم بودم قبلا.
اما از وقتی که دیگه ظاهرم رو هم بر اساس آنچه هستم دارم تغییر میدم این روند عوض شده.
دیگه همهی مردم عادی مثل قبل پذیرا نیستند.
⬇️
دیگه خیلی کمتر به یه چایی باهم بخوریم دعوت میشم.
البته این بین همیشه استثنا هست، مثل اون مرد کشاورز ۶۰ ساله کوهنشین، یا اون پیرزن ساحلنشین. یا اون بقال روستایی.
ولی روند کلی عوض شده، دیگه حضورم خیلی جاها محترم شمرده نمیشه.
تازه من هنوز ۱۰ درصد هم ظاهرم رو عوض نکردم.
به این دلیل برام عجیب بود که نمی تونستم از لایه تحجر افراد رد شم و با انسانیتشون ارتباط برقرار کنم.
تلخ بود مواجهه دوباره با این واقعیت که هنجار و مذهب غلط انسانیت افراد را در ارتباط باهم از بین میبرد.
که چشمها رو کور می کنه و قلبها رو سیاه.