Bahman Ansari Profile picture
Jun 1 27 tweets 8 min read Twitter logo Read on Twitter
داستان #لیلی_و_مجنون به زبان خودمانی!
ـ #رشتوی_جدید

از اون‌جایی که نسل جدید به‌دلایلی که حوصله توضیحش رو ندارم، حال کتاب‌خواندن نداره، داستان لیلی‌و‌مجنون رو براتون به صورت خلاصه مینویسم حداقل از کلیاتش باخبر باشید تا اگه فرداروزی یه غیرایرانی ازتون پرسید که داستان مشهور Image
حکیم #نظامی_گنجوی شاعر بزرگ ایرانی چی بوده، هاج و واج نگاش نکنید!

قبل از شروع بگم،
تو رشتوی قبلی داستان #خسرو_و_شیرین و #شیرین_و_فرهاد رو براتون نوشتم که استقبال بد نبود. (انتظارم بیشتر بود؛ ولی خب...)
از این‌جا اونو می‌تونید بخونید 👇
قبل از شروع تعریف ماجرا، چند نکته رو باید بگم. اول این که نظامی هیچ اشتیاقی به سرودن داستان لیلی و مجنون نداشت و فقط بنا به درخواست فرمانروای شیروان با اکراه این داستان رو به نظم کشید. نظامی که برای منظومه‌های دیگه‌اش مثل خسرو و شیرین، سال‌ها وقت صرف می‌کرد، لیلی و مجنون رو تنها Image
در عرض چهار ماه سرود. خودش میگه اگه گرفتاری‌های شخصی نبود صرف ١۴ روز تمومش می‌کردم! این بی‌میلی رو تو جای جای کتاب می‌تونید ببینید که نظامی خیلی سریع و بی‌حوصله داستان رو به پیش می‌بره. با این حال نظامی انقدر زبردست هست که در عین بی‌میلی، اثرش شهرت جهانی پیدا کرد و در شمار Image
شاهکارهای ادبیات پارسی و ایرانی قرار گرفت.

نکته بعدی این که لیلی و مجنون در بیابان‌های عربستان زندگی می‌کردند و طبیعتا هیچ خبری از طراوت باغ و بستانی که در دیگر منظومه‌های ایرانی/ساسانی نظامی دیده میشه، در این داستان وجود نداره. بعضی جاهای داستان رو برای دادن طراوت
بیشتر، نظامی کمی تغییر داده. مثلا آشنایی لیلی و مجنون در ادبیات قدیم عرب، در هنگام چوپانی گوسفندان اتفاق می‌افته ولی نظامی اول میاد یه مکتب (مدرسه) تو صحرای عربستان می‌سازه! و بعد اون‌ها رو در مکتب به هم معرفی میکنه! تا کمی فضا شاعرانه‌تر بشه!

بریم سراغ اصل ماجرا 👇
یه قبیله عرب بود به اسم عامری. لیلا دختری از این قبیله بود. یه پسری هم بود به اسم قِیس. این دو تا بچهٔ نابالغ که هر دو زیر سن قانونی بودن (به‌معنای واقعی کلمه، بچه‌سال بودن. توی دیگرکتاب‌های قدیمی عرب از زبان قیس نقل شده که درهنگام آشنایی با لیلا، حتی پستان‌های لیلا هنوز رشد
نکرده بود!) خلاصه این دو تا بچه، در مکتب با هم آشنا میشن (در نسخه‌های اصیل عربی: در هنگام بردن گوسفندان به چراگاه با هم آشنا شدن).

قیس میاد فک فامیلش رو جمع میکنه و میرن خواستگاری لیلا. پدر لیلا هم که ظاهرا فرد ثروتمندی بوده، با تیپا میندازشون از خونه بیرون!
پدر لیلا درمورد دلایل رد درخواست ازدواج قیس میگه:
«این وصلت پذيرفته نيست، چون حيثيت و آبروی ما را در ميان قبائل عرب بر باد می‌دهد و تا قيس اصلاح نشود و راه و رسم عاقلان را در پيش نگيرد، او را به دامادی نمی‌پذيرم.»
مجنون حتی شخص محترمی به نام نوفل رو برای وساطت فرستاد ولی پدر لیلا (و کل بزرگان قبیله عامری) باز هم مخالفت کردند.

خلاصه قیس شروع به غربتی‌بازی و ناله و زاری میکنه و میزنه به دل کوه و بیابون و با حیوانات وحشی همدم شد!

حالا لیلا نظرش چی بود؟ اصولا نظر یه دختربچه در میان قبایل عرب
اهمیتی نداشت! لیلا نه جرات ابراز عشق داشت و نه جرات مخالفت با پدر. اینه که به زودی خونواده لیلا برای خلاص شدن از دست قیس و این بدنامی (قیس راه می‌افتاد تو خیابونا بلند بلند برا لیلا شعر میخوند!)، لیلا رو شوهر میدن. شوهر این دختربچه کی بود؟ یه مرد ثروتمند به نام ابن‌سلام.
این ابن‌سلام، آدم حسابی بود. مرد خوبی بود. همون اول ازدواج وقتی با دختر رفتن تو حجله، نکردش! گفت من دلم نمیخواد با زور بکنمت! صبر میکنم تا هروقت که مهر اون بی‌سروپا رو از دلت ریختی بیرون و با رغبت اومدی به آغوش من، اون‌موقع عملیات پرده‌برداری رو انجام میدیم!

خلاصه، این ابن‌سلام
همه‌جوره وسایل آرامش لیلا رو مهیا میکنه اما لیلا بهش محل نمیده. قیس هم که بخاطر. کولی‌بازی‌هاش بهش لقب مجنون (از جنون میاد، یعنی شوریده و دیوانه‌حال) داده بودن، با شنیدن خبر ازدواج لیلا بیش از قبل خل و چل میشه!

حتی پدر قیس به توصیه دیگران، قیس رو برمی‌داره میبره کعبه تا بلکه خدا
کمک کنه و عاقل بشه! ولی به محض رسیدن به کعبه، قیس می‌پره دست به دامن خدا میشه و میگه خدایا منو بیشتر از این در این عشق غرق کن! پدرش میفهمه که امیدی به این کصخول نیست!

مجنون هر روز تو بیابون قدم میزده و بلند بلند برای لیلا شعر میخونده و تخمشم نبوده که بابا این دختر الان شوهر
داره! مگه آدم عاقل عاشق زن شوهردار میشه؟ هیچی دیگه این وسط بابای مجنون هم از کارهای پسرش و بی‌آبرویی و بی‌حیثیتی و انگشت‌نما شدن، دق میکنه و میمیره. قیس از بیابان برمیگرده و چند ساعت سوگواری میکنه برا باباش و باز برمیگرده بیابون تا به لیلا فکر کنه و گریه کنه!

چند روز بعد یه یارو
میاد مجنون رو تو بیابون پیدا میکنه و یه نامه بهش میده. نامه از طرف لیلا بوده که میگه درسته شوهر کردم ولی به تو وفادارم! قیس حال میکنه! یه نامه عاشقانه می‌نویسه و می‌فرسته برای لیلا (زن شوهردار قصه!) این نامه‌نگاری‌ها از این به بعد ادامه پیدا میکنه. این وسط ننهٔ قیس هم میمیره.
قیس همچنان با لیلا نامه‌نگاری میکرده. این وسط یه بارهم یه پیرمردی واسطه میشه و یه برنامه میچینه این دو تا یواشکی با هم میرن دیت یکم شیطونی میکنن!

ابن‌سلام شوهر لیلا کم‌کم شک میکنه به لیلا، و یه روز از غصه، دق میکنه و میمیره :(

شویش همه‌روزه پاس می‌داشت
میخورد غم و سپاس می‌داشت
لیلا تو خونه شوهرش مجبور بوده برای حفظ ظاهر لبخند بزنه تا نفهمن دلش با شوهرش نیست! حالا که شوهره مُرده، از فرصت استفاده میکنه و انقد گریه میکنه تا خودشو خالی کنه! همه هم فک میکنم برا مرگ شوهرش داره گریه میکنه ولی درواقع شوهرش به تخمدانشم نبود! از غم دوری قیس داشته گریه می‌کرده!
(تو این ابیات شوی یعنی شوهرش و دوست یعنی قیس 👇)

از مِحنَتِ دوست، موی می‌کَند
اما به طفیلِ شوی، می‌کَند

اشک از پیِ دوست، دانه می‌کرد
شویِ شده را بهانه می‌کرد

بر شوی، ز شیونی که خواندی
در شیوهٔ دوست، نکته راندی

شویش ز برون پوست بودی
مغزش همه دوست دوست بودی
چند ماه بعد، لیلا مریض میشه و در بستر مرگ می‌افته. به مادرش میگه وقتی من مردم، منو مثل نوعروس‌ها کفن کنید چون دوشیزه‌ام و تو این سال‌ها نذاشتم شوهرم پرده‌پرداری کنه! وقتی هم قیس سراغ منو گرفت بگو لیلا از عشق تو مُرد!

چند روز بعد هم مرد و دفنش کردن!
خلاصه قیس خبر مرگ لیلا رو می‌شنوه! میاد سر خاکش و شروع میکنه به ضجه زدن و عربده‌کشی و شیون و زاری. بعدش برمیگرده به صحرا ولی چون دلش طاقت نمیاره باز برمیگرده سر قبر لیلا (بار دوم یه لشگر حیوان و وحوش که تو این سال‌ها تو بیابون با قیس رفیق شده بودن، باهاش میان و همراهیش میکنن!)
خلاصه همینطور که قیس قبر لیلا رو بغل کرده بود و ناله می‌کرد، میمیره! مانند ماری كه بر گنج حلقه زده!

تا یک سال، ملت جرات نزدیک شدن به قبر رو نداشتن. چرا؟ چون یه گله از وحوش و حیوانات خطرناک دور قبر رو گرفته بودن و مردم میترسیدن! بعد از یک سال، کم کم حیوانات پراکنده میشن و
مردم میبینن که بله قیس همونجا مرده و ازش هیچی نمونده جز استخوان. خلاصه قبر لیلا را میشکافن و استخونای مجنون رو میریزن توش و دوباره پلمب میکنن!

تمام

ـ #ریتوییت کنید دیده بشه.
پ.ن) اصل این داستان، یک داستان بابِلی بود که در حفاری‌های باستان‌شناسی در عراق کشف شد. داستان به خط میخی نوشته شده و شرح معاشقهٔ دو تا خدمتکار معبد بابلی به نام‌های کیس و لیلاکس می‌باشد. این الواح برای ٢۶٠٠ سال قبل هست. بعدها این داستان میان اعراب معروف شد و رنگ و بوی عربی گرفت.
پ.ن٢) در دیگر داستان‌های لیلی و مجنون، بعضی رویدادها کمی با روایت نظامی تفاوت داره. مثلا در شرح ماجرای مرگ لیلا آمده که قیس بعد از مرگ ابن‌سلام شوهر لیلا، خوارکصده‌بازی درمیاره و به‌جای ازدواج با لیلا میره عاشق یه زن چوپان میشه و میگیرش! بخاطر همین هم لیلا از غصه دق میکنه!
پ.ن٣) اگه خواستید عاشق بشید، مثل لیلی و مجنون عاشق #نشید! منطقی باشید و با منطق در سن و سال درست عاشق فرد درست بشید! ضمنا شعور و شخصیت و مردانگی داشته باشید و عاشق زن شوهردار نشید!

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Bahman Ansari

Bahman Ansari Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @Ansari_Bahman

May 30
کشف «یادگاری دورۀ سربازی» با قدمت دو هزار سال!

سال گذشته کارشناسان به عنوان بخشی از پروژه‌ی انتشار ترجمه‌های انگلیسی کتیبه‌های آتن باستان که در مجموعه‌های بریتانیا نگهداری می‌شود، این سنگ را که بیش از صد سال است در مجموعه موزه‌های ملی اسکاتلند (NMS) از آن Image
نگهداری می‌شود، تجزیه و تحلیل کردند. این بررسی به یک کشف جالب توجه منجر شد.

آن‌ها دریافتند حروف حکاکی‌شده روی سنگ مرمر در مجموعه‌ی NMS، نام مردان جوانی است که به افبت (ephebate) فراخوانده شده‌اند؛ یک سال آموزش نظامی و مدنی در سن هجده سالگی که در قانون آتن الزامی بود.
هدف این برنامه، آماده‌سازی مردان جوان برای زندگی بزرگسالی بود.

این فهرست گروهی، ٣١ جوان را فهرست کرده که در دوران سلطنت امپراتور روم کلودیوس (54-41 پس از میلاد) در دوره‌ی افبت آتن با هم شرکت کردند و قصد داشتند روابط نزدیکی را که ایجاد کرده بودند، به یادگار بگذارند.
Read 12 tweets
May 29
فرهاد و شیرین؟ یا خسرو و شیرین؟
حقیقت چیه؟!
ـ #رشتوی_جدید

حتما تا حالا هزار بار شنیدید که وقتی صحبت عشق جاودانه و عمیق میشه، براتون عشق شیرین و فرهاد رو مثال می‌زنند. اما احتمالا در مقیاس کمتر، یه چیزهایی هم از خسرو و شیرین شنیدید و فکرتون مشغول شده که این شیرین بالاخره مال Image
فرهاد بود یا مال خسرو؟ کی با کی بود؟ کی به کی خیانت کرد؟ داستان چیه؟ آدم خوبه کجاست؟ آدم بده کیه؟

چون میدونم بخاطر علاقه مفرط به تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، حوصله ندارید برید اصل دو کتاب‌ #خسرو_و_شیرین و #شیرین_و_فرهاد رو بخونید، براتون خلاصه داستان رو تعریف میکنم! Image
خسروپرویز پادشاه ساسانی، یه زنی داشته به نام شیرین که ارمنی بوده. خسرو به شدت عاشق زنش بوده و دوسش داشته. طبق داستان‌ها و افسانه‌ها، خسرو زمانی که شاهزاده بود و هنوز شاه نشده بود، در خواب شیرین رو دیده بود و پدربزرگش انوشیروان بشارت داده بود که این دختر زنت میشه! خسرو هم بعد از Image
Read 19 tweets
May 26
داستان #هفت_خوان_رستم به زبان ساده
ـ #رشتوی_جدید

قبلا در مورد زندگینامه رستم چند رشتو نوشته بودم. امروز می‌خوام مهم‌ترین بخش از زندگیِ رستم رو تعریف کنم که حتما درموردش شنیدید.

بریم سراغ ماجرا
کیکاووس شاه ایران یه روز یه بزمی به راه انداخته بود و بساط مِی و مشروب به راه، پهلوانان ایران زمین هم جمع بودند:

چنان بُد که در گلشنِ زرنگار
همی‌خورد روزی مِیِ خوشگوار

یکی تختِ زرین بلورینش پای

نشسته بر او بر جهان کدخدای

ابا پهلوانانِ ایران به هم
همی رای زد شاه بر بیش و کم
این وسط یه رامشگر (نوازنده) میاد و بعد از این که بساط ساز و آواز رو برگزار میکنه و همه کیف می‌کنن، میاد به شاه میگه که: آقای کیکاووس، من اهل شهر مازندران هستم (این مازندران با مازندران شمال ایران فرق میکنه. در اون زمان به جایی که ما امروز میگیم مازندران، می‌گفتند طبرستان.
Read 51 tweets
May 25
مسیحیت و مهرپرستی در اروپای باستان

در تقویم ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ (تقویم سغدی و نه تقویم ساسانی) روزهای هفته بدین‌گونه بود:

ﻣﻬﺮروز = ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ
ﻣﻪ‌روز = ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ
ﺑﻬﺮﺍﻡ‌روز = ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ
ﺗﯿﺮروز = ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ
ﻫﺮﻣﺰروز = ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ
ﻧﺎﻫﯿﺪروز = ﺟﻤﻌﻪ
کیوان‌روز = شنبه

اکنون به نام روزهای هفته در اروپا دقت کنید:

Saturday = Satur + day
Saturn = ﮐﯿﻮﺍﻥ

Sunday = Sun + day
Sun = ﺧﻮﺭشید (مهر)

Monday = Mon + day
Moon = ﻣﺎﻩ
Tuesday = Tues + day
Tues = God of war = Mars
Mars = ﺑﻬﺮﺍم

Wednesday = Wednes + day
Wednes = day of Mercury
Mercury = ﺗﯿﺮ

Thursday = Thurs + day
Thurs = Thor = day of Jupiter
Jupiter = ﻫﺮﻣﺰ

Friday = Fri + day
Fri = Frig = day of Venues
Venues = ناهید
Read 13 tweets
May 24
شاهنامه چطوری تموم میشه؟
#رشتو

خیلی سریع اگه بخوام برم سر اصل مطلب، باید بگم شاهنامه با حمله عرب، مرگ آخرین شاه ساسانی یزدگرد، و به پایان رسیدن دوره ساسانیان تموم میشه. در واقع شاهنامه از سه بخش کلی ساخته شده که خلاصه‌اش
رو اگه بخوام تیتروار بگم اینطور میشه:
١- بخش اساطیری (از آغاز کتاب تا پادشاهی منوچهر)
٢- بخش حماسی (از پادشاهی نوذر تا پادشاهی داراب)
٣- بخش تاریخی (از حمله اسکندر مقدونی تا آخر دوره ساسانیان)
می‌بینید که یک‌سوم پایانی شاهنامه، مربوط به دوران تاریخی هست. این دوره بعد از تعریف حمله اسکندر (همچنان آمیخته به افسانه‌ها)، وارد دوره اشکانیان میشه. اما در زمان فردوسی، تاریخ اشکانیان گم شده بود. در واقع اگه ما امروز مطالب نسبتا بیشتری از تاریخ اشکانیان میدونیم، بخاطر اینه
Read 23 tweets
May 22
نظر #فردوسی دربارهٔ #اعتصاب_غذا چیست؟
#رشتو

اخیرا زیاد درمورد اعتصاب غذا می‌شنویم. افرادی که به دنبال دیده شدن و جلب توجه افکار عمومی هستند، مدعی اعتصاب غذا میشن و صدها خبرنگار و رسانه، بدون راستی‌آزمایی و صحت‌سنجی، اعتصاب غذای فرد مورد نظر رو تحت پوشش خبری قرار میدن.
اگر اعتصاب غذا با یک هدف بزرگ و به صورت صادقانه انجام بشه، میتونه تاثیرات بزرگ جهانی داشته باشه. مثلا #بابی_ساندز که با یک اعتصاب غذای محکم، بعد از ۶۶ روز فوت کرد اما تاریخ اروپا را به یک مسیر جدید هدایت کرد.
با این حال بسیار کم هستند چنین افرادی. اکثر افرادی که مدعی اعتصاب غذا هستند، در خلوت مشغول بخور بخور هستند و هیچ رسانه‌ای هم حاضر نیست به رسالت صادقانه خبرنگاری پای‌بند باشه و اعتصاب غذای فرد مورد نظر رو صحت‌سنجی کنه.
Read 22 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(