«ما در دفاع از خودمان و کارمان کوتاهی کردیم» این جملهایست که «فرخ غفاری(هنرمند و هنرشناس برجسته ایرانی) در سالهای پس از انقلاب اسلامی درباره جشن هنر شیراز بر زبان میراند
این جشن از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ به مدت ۱۱ دوره برگزار شد و هر تابستان، به مدت نزدیک به دو هفته/۱
ایران را تبدیل به یک مرکز هنری بزرگ میکرد شهبانو فرح پهلوی کلید آغاز آن را زد و رضا قطبی( رییس سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران) و فرخ غفاری( معاون فرهنگی رضا قطبی) از جمله کسانی بودند که از همان آغاز طرح جشن هنر شیراز، در برگزاری آن مدخلیت داشتند
فرخ غفاری که مدیریت هنری جشن /۲
را برعهده داشت بودجه برگزاری این جشن را اصلا «هنگفت» نمیداند و تاکید میکند بودجه سال اول این جشن هشتصد هزار تومان بود و در سال آخر (یعنی ۱۳۵۶)به سه میلیون و یکصد هزار تومان رسید. به گفته او: «این ارقام را وقتی بعدها به دست اندرکاران جشنوارههای جهانی گفتم هیچکس باور نمیکرد /۳
با این بودجه اندک توانستیم جشن هنر را بعنوان یک جشنواره ایرانی به جهانیان بشناسانیم
بخشی از مخالفان این جشن فعالان چپ و اسلامگرا بودند مخالفت اسلامگرایان طبیعی و بدیهی بود رویکرد منفی اسلامگرایان نسبت به موسیقی و رقص خود به اندازه کافی میتوانست دلیل اصلی مخالفت آنان با جشن/۴
هنر شیراز را فراهم کند سعید سلطانپور یکی از فعالان چپگرا که پس از انقلاب۵۷ توسط ج.ا در شب عروسیاش اعدام شد ازجمله هنرمندان چپگرایی بود که با غلظت و شدتی تمام با جشن هنرشیراز مخالفت میورزید و آنرا نمایش شبه مدرنیستی حکومت شاه و تجلی خودپرستانۀ هنر فئودال– بورژوازی معرفی میکرد/۵
توضیح در مورد عکس:
تصویر شهبانو فرح پهلوی در کنار سالوادور دالی نقاش شهیر سورئالیسم در جشن هنر شیراز /۶
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
طبق آمار و مستندات، ایران بهترین دوره اقتصادی و صنعتی خود را در دوران #محمدرضاشاه_پهلوی داشته است بطوریکه میتوان از آن بعنوان دوران طلایی از این منظر نام برد بگذریم از اینکه از نظر آزادیهای اجتماعی و فرهنگی هم دوران بی نظیری بود
اما چون به قول آرنت دروغ گویی از /۱
مشخصه های حکومتهای توتالیتر است شاید برای برخی تشخیص حقیقت دشوار شود
حقیقت انکارناپذیر اینست که طی دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ اندازه طبقه کارگر صنعتی همچنان روبه افزایش بود
در سالهای ۱۳۳۵-۱۳۲۰ تعداد کارگران در کارگاههای بزرگ صنعتی (با ده کارگر یا بیشتر) از چهل هزار به هفتادهزارنفر/۲
افزایش یافت در بیست سال پس از آن، صنعتیشدن شتاب بیشتری گرفت و تعداد کارگران صنعتی در کارگاههای بزرگ صنعتی بهطور چشمگیری از هفتادهزار به چهارصدهزار نفر افزایش یافت
در سال ۱۳۵۵ تقریباً ۱/۲۵ میلیون کارگر مزدبگیر در بخش تولید و فعالیتهای وابسته وجود داشت از جمله /۳
بنیان و اساس رویکردهای مارکسی و نومارکسی بر تضادگرایی است ترویج دو انگاره تضادگرایانه از سوی روشنفکران چپ گرای ایرانی از اواسط قرن بیستم بر سقوط دولت پهلوی و سپس شکل دادن به سرشت ج.ا بسیار مؤثر افتاد یکی با اشاعه باور به وجود تضاد میان خط مشی های هیئت حاکمه سابق و بورژوازی ملی /۱
وابسته به آن با منافع توده های جامعه ایران و دیگری القای وجود تضاد اساسی میان مصالح ایران با نظام جهانی.
نخستین تضاد مورد تأکید چپ ایرانی هرگونه تفاهم و تعامل میان نیروهای اجتماعی-سیاسی با نظام پیشین را مذموم می شمرد و بر مبارزه و معارضه انقلابی جهت تحقق آرمان هایی یوتوپیایی /۲
تأکید میکرد نشر این انگاره تضادگرایانه تسهیل گر روندی اندیشه ای و سیاسی شد که منتهی به انقلاب اسلامی گردید
تضاد دوم مبتنی بر رویکرد آنتی امپریالیستی نیز نقشی تعیین کننده در شکل گیری ماهیت دولت انقلابی جدید داشت ماهیتی که همچنان تا به امروز ماندگار مانده و سیاست خارجی ایران را /۳
هايدگر به حزب نازى پيشنهاد داد تا بجاى مبنا قراردادن"اصالت خون"بايد "اصالت زبان"را جايگزين كرد و انقلاب ديگرى ايجاد كنيم
هر دوی این نگرشها غلط هستند
هم هیتلر با اصالت نژادی اشتباه کرده و هم هایدگر فهم درستی از موضوع نداشته هر دو رودخانه به یکجا میریزند/۱
فاشیسم دو معنی عام و خاص دارد معنی خاص آن جنبشهای توتالیتر مشخصی را شامل میشود که امروز تقریبا منقرض شده اند شامل حکومتهای هیتلر، فرانکو، موسیلینی و...
اما معنای عام ان همچنان به قوت خود باقیست و آن علائمی مثل سرکوب مخالفان و نفی فردیت و دولتگرایی افراطی و غیره است که میتوان با/۲
سنجش این معیارها هر فرد یا نهادی را گرفتار رفتارهای فاشیستی نامید
اینجا قراردادن یک زبان(بخشی از فرهنگ که به ذات متکثر است)مبنا قرارگرفته و همین ماهیت پلورالیسمی دموکراسی لیبرال را مخدوش میکند ملی گرایی که عنصر بنیادین دموکراسی دولت مدرن را نفی کند سویه هایی غیر مدنی و فاشیستی/۳
الیور جان جرمی لین، رئیس اتحاد سلطنت طلبان انگلستان راز ماندگاری سلطنت انگلستان را چنین ارزیابی میکند:
"من فکر میکنم دلیل بقای سلطنت انگلستان در مقایسه با سلطنتهای دیگر این است که در انگلستان سلطنت توانسته خودش را با زمان تطبیق دهد مثلاً پادشاهیهای روسیه و اتریش و مجارستان که/۱
در اواخر قرن ۱۹ در برابر تغییروتحول مقاومت کردند چون مستقیماً در سیاست دخیل بودند سرانجام شکست خوردند سلطنت انگلستان برخلاف آنها نرمشپذیر بود و رشد کرد و امروز هم درجامعه جایگاه متفاوتی دارد"
یکی از مهمترین تطبیقات با روح زمانه دموکراتیک شدن و مشروطه بودن پادشاهی انگلستان بوده/۲
انگلستان قانون اساسی مدون ندارد و بطور خلاصه مصوبه پارلمان یعنی قانون اساسی!
پارلمان از پایه های اصلی مشروطه و دموکراتیک شدن قدرت است
اگر وجود دموکراسی نبود یک لحظه هم سلطنت درقرون بعدی پایدار نمیماند از این منظر هم ضدیت با دموکراسی نزد راستهای افراطی خنده دار و اشتباه است وقتی/۳
از تراژدیهای تاریخ این است که حتی به معماران خود هم رحم نمیکند سرگذشت توماس پِین بیتردید یکی از جذابترین و شگفتآورترین سرگذشتهاست او از محقرترین خاستگاه اجتماعی برخاست و به یکی از معماران دنیای نو تبدیل شد اما انگار زمین جنازهاش را تف کرد /۱
پِین در خانهای محقر در انگلستان به دنیا آمد پنج کلاس به مدرسه رفت و 13 ساله بود که در کارگاه شکمبنددوزی پدرش مشغول به کار شد 12 سال کارش همین بود پس از آن از 1762 تا 1774 زندگی سختی را سپری کرد دوبار کارمند گمرک شد و هر دوبار اخراج شد همراه همسر دومش مغازۀ کوچک بقالی /۲
و تنباکوفروشی داشت وقتی بار دوم از گمرک اخراج شد همۀ زندگیاش را از دست داد همسرش طلاق گرفت و داروندارش حراج شد در این اثنا با بنجامین فرانکلین متفکر و سیاستمدار آمریکایی آشنا شد فرانکلین توصیهنامهای به او داد و پین که دیگر در انگلستان چیزی برای از دست دادن نداشت دل به /۳
ارتباط مستقیمی میان بهای جان انسانها و نوع حکومتها وجود دارد اصلاً یکی از شاخصهای اساسی برای اینکه به ماهیت یک حکومت پی ببریم و بدانیم آن حکومت را در کدام زمره باید برشمریم بهایی است که خون شهروندان دارد هر قدر جان آدمها گرانتر و ریختن خونشان پیامدبارتر باشد آن حکومت /۱
به معیارهای مردمسالارانه، حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی نزدیکتر است و هر قدر جان آدمها بیارزشتر، ریختن خونشان آسانتر و آدمکشی تعمدی و سهوی مأموران حکومت راحتتر و پربسامدتر باشد آن حکومت از حاکمیت مردم، حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی دورتر است در نهایت جایی که آدمها /۲
مرگارزان میشوند و میشود آنها را کرور کرور کشت با حاکمیتی توتالیتر روبروییم (البته مروجان مرگارزانی همیشه حاکمان نبودهاند جنبشهای ایدئولوژیک حاشیهای نیز یکی از عاملان اصلی مرگارزان شدن انسان بودهاند)نقطۀ نهایی این طیف رژیمهای کمونیستی و فاشیستی بودند که جان آدمها را /۳