سال ۸۸ بعد از تظاهرات بزرگ مردم و نگرانی شدید متولیان حکومت اسلامی، شورای عالی امنیت ملی در یک جلسه خصوصی اعلام کرد که احتمال انقلاب دوم بسیار زیاد است، لذا از کارشناسان اطلاعاتی و امنیتی روسیه درخواست مشورت کردند. کارشناسان روسی برای
کنترل جامعه در سالهای آتی، به آن شورا تنها یک روش را اعلام کردند که آن « ایجاد فقر مطلق و حذف طبقه متوسط » بود.
استدلال این کارشناسان به این صورت بود؛ مردم سه دسته اند:
۱- ثروتمندان- که به دلیل رفاه و تمکن مالی و بعضا وابستگی به حکومت هرگز شورش نخواهند کرد.
۲- قشر فقیر- که به دلیل نیاز به هر کاری رو خواهند آورد و برای لقمه ای نان کاملا تابع هستند و سربازان حکومت برای سرکوب مردم خواهند شد ( بسیج و افرادی که برای قتل و عام پول میگیرند) طبیعتا این گروه هرچه فقیر تر شوند تابع تر میشوند.
۳- قشر متوسط- شورشها همیشه از این گروه
آغاز می شود، لذا باید کنترل شوند.
نتیجه:
با ایجاد فقر مطلق، ثروتمندان ثروتمندتر و راضی خواهند بود. این گروه از قدرت و ثروت خود برای حفظ حکومت و شرایط موجود استفاده خواهند کرد و یا در بدترین حالت، بی تفاوت خواهند بود. فقرا فقیر تر شده و محتاج حمایت حکومت هستند لذا تابع
دستورات حکمرانی خواهند بود و برای گرفتن پول و شغل و امتیاز، هر کاری که از آنها بخواهند، انجام میدهند.
و اما قشر متوسط، کاملا فقیر شده و لذا مجبور به تلاش کُشنده و تمام نشدنی برای تامین معیشت روزمره خود خواهند بود، درگیر وام و بدهی و اجاره مسکن و ... خواهند شد و فرصت و انگیزه ای
برای اعتراضات موثر نخواهند داشت.
اما برخی روش هایی که برای ایجاد فقر مطلق در جامعه ایران پیشنهاد شد:
- ازدیاد جمعیت و فرزند آوری
با رشد جمعیت منابع و ثروت بین افراد بیشتری تقسیم خواهد شد، لذا خود به خود فقر توسعه خواهد یافت، پدری که فقط یک نان دارد باید آن را بین پنج فرزند تقسیم
کند؛ آب، نان، انرژی و همه امکانات زندگی کم و محدود می شود، مسکن و خودرو برای زندگی گرانتر و برای جوانان رویا می شود.
- کاهش مستمر ارزش پول ملی
جوانی که سعی دارد با پس انداز حقوق خود یک دوچرخه بخرد، ناگهان متوجه می شود قیمت آن دوبرابر شده، لذا باید یکسال دیگر گرسنگی بکشد! نهایتا
هر روز فقیر، فقیرتر شده و ثروتمندان نیز بعنوان پشتوانه های حفظ حکومت و شرایط موجود، ثروتمندتر می شوند.
شاید در پایان بگویید این حکومت اصالتا عرضه و توان تامین معیشت مردم و بهبود اوضاع اقتصادی و سیاسی را ندارد؛ اما این دیدگاه میگوید حتی اگر این توان را هم داشته باشد، کاری برای
بهبود اوضاع اقتصادی جامعه نخواهدکرد، چون آن را مغایر با سیاستهای امنیتی دیکتاتوری میداند.
اصرار عجیب ملاها بر ادامه تحریمها و خودزنی تلویحی تندروهای نظام برای عدم توافق با غرب و مسدود کردن آن، علاوه بر اینکه به تامین منافع سرشار #کاسبان_تحریم (ثروتمندان وابسته به حکومت) مرتبط
است، با سیاست امنیتی کلی حکومت هم سازگار است و لذا "بعید است هیچگاه توافقی با غرب صورت گیرد"
البته طرفهای غربی هم از ماندن ایران در همین وضعیت و مهار چندگانه آن (خصوصا بواسطه وضعیت داخلی شکننده) کاملا خشنود هستند و فلاکت مردم ایران برای آنان اهمیتی ندارد. آزاد کردن محکومان
تروریستی وابسته به رژیم اسلامی از سوی اروپا و سایر کشورها، موید همین مطلب است که برای سران ائتلاف غرب، جان حتی یک شهروندشان بیشتر از سرنوشت همه مردم ایران اهمیت دارد! چون در دنیای سیاست اصل بر حفظ منافع ملی است؛ و این گزاره ای است که ملاهای حاکم بر ایران، بکلی با آن ناآشنا
زندان صیدنایا ؛ قدرت مطلقه از انسانها دیو میسازد
شاید باورش مشکل باشد که بتوانی تحصیلکرده و دارای مدرک سابقه چشمپزشکی باشی، و همسرت هم فارغ التحصیل کینگز کالج لندن باشد، ولی همزمان یکی از مخوفترین زندانهای دنیا را در حکومت خود ساخته باشی و مخالفان را در آنجا شکنجه کنی و بکشی.
زندان صیدنایا نام زندانی نظامی در شهر صیدنایا و در نزدیکی دمشق در سوریه است که توسط حکومت سوریه اداره میشد.
از این زندان برای نگهداری هزاران زندانی غیرنظامی و همچنین شورشیان مخالف دولت سوریه استفاده شده است.
براساس تخمین عفو بینالملل در سال ۲۰۱۷، در حدود ۵۰۰۰ تا ۱۳۰۰۰ نفر
«به صورت غیرقانونی» در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ در این زندان اعدام شدهاند.
همچنین به گفتهٔ وزارت خارجه آمریکا، یک مردهسوزخانه در این زندان با هدف پنهان کردن شواهد حضور هزاران نفری که در این زندان به قتل رسیدهاند ساخته شده بود. روی هم رفته سازمانهای حقوق بشری از
سرنوشت قاضی فاسدی که تلگرام را علیرغم نداشتن اختیارات قانونی فیلتر کرد!
بیژن قاسمزاده سنگرودی (زاده ۱۳۵۴، روستای سنگرودپی، شهرستان بابل) قاضی و بازپرس سابق دادسرای فرهنگ و رسانه ایران است. چیزی که او را در رسانه ها مطرح کرد، دستور فیلتر کردن شبکه اجتماعی تلگرام بود که البته
مقامات دولتی و کارشناسان حقوقی عقیده داشتند خارج از اختیارات یک مقام قضایی چزء است و درصلاحیت شورایعالی فضای مجازی و امثال آن میباشد.
او در مهر ۱۳۹۸ به اتهام فساد و اخذ رشوه بازداشت و در خرداد ۱۳۹۹ به همراه اکبر طبری محاکمه و محکوم شد.
پیشینه قاضی رشوهگیر
او که مالک ویلای ییلاقی وسیع و شیرینی فروشی گرانقیمت لاله در بابل است، در سال ۱۳۹۸ هنگام انتقال بخشی از اموالش در یک بنگاه معاملاتی در این شهر دستگیر شد.
ابراهیم رئیسی رئیس وقت قوه قضاییه در نشست نوبت دوم هفتمین اجلاسیهٔ مجلس خبرگان گفت
نفوذ جاسوسان در جمهوری اسلامی،
کاترین شکدم چگونه به بیت خامنهای و سپاه نفوذ کرد؟
کاترین پرز شکدم در یک خانواده یهودی سکولار در فرانسه متولد شد. او پس از ازدواج با یک فرد مسلمان یمنی، «ظاهراً» به اسلام شیعه گروید و به ایران سفر کرد. او در اولین سفرش به ایران با علی خامنهای
رهبر رژیم ایران دیدار کرد و در دومین سفر هم با ابراهیم رئیسی در کارزار انتخاباتی پیشین او در سال ۱۳۹۶ همراه شد. او از سال ۹۴ تا ۹۷ با خبرگزاریهای راستگرای ایران از جمله وبسایت انگلیسی پایگاه حفظ و نشر آثار خامنهای همکاری میکرد.
شکدم بعد از بازگشت به فرانسه در نوامبر ۲۰۲۱
در مقاله ای که در روزنامه تایمز آف اسرائیل منتشر کرد نوشت که او هیچگاه مسلمان نشده بوده و از قوانین این دین در خصوص زنان منزجر است.
در بهمن ماه ۱۴۰۰ یکی از رسانههای نزدیک به محمود احمدینژاد اقدام به پخش این خبر کرد که بلافاصله بعد از پخش آن، بسیاری از خبرگزاریهای ایرانی
۲۵ سال پس از جنایت؛ ادامه قیام خونین دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸
هجدهم تیرماه ۱۳۷۸ رویدادی است که در ادبیات رسمی نظام فاسد از آن با عنوان «آشوب و غائله ۱۸ تیر» یاد میشود. اما در این سالها و در ادبیات سیاسی مخالفان و منتقدان نظام سیاسی ایران، از ۱۸تیر ۷۸ به عنوان «قیام» یا
«نقطه عطف جنبش دانشجویی ایران» نام برده شده است.
این نخستین بار بعد از اعتراضات گسترده گروههای مخالف جمهوری اسلامی در خرداد ماه ۱۳۶۰ بود که چنین حضور اعتراضی از سوی گروهی از مردم به خصوص جوانان، در تهران و تبریز دیده میشد.
امروز در بازخوانی واقعه هجدهم تیرماه ۱۳۷۸، وقتی به
خبرها و تاریخ رسمی نگاه میکنیم، دلیل اصلی اعتراض دانشجویان کوی دانشگاه تهران، "توقیف روزنامه سلام" یکی از مهمترین بازوهای رسانهای جناح چپ جمهوری اسلامی عنوان شده است.
اما پیش از آنکه به ماجرای توقیف روزنامه سلام بپردازیم به این موضوع نگاه میکنیم که زمینههای واقعهای
پنهانکاری بزرگ حکومت اسلامی در مورد مرگ رئیسی؛
یک تحلیلگر امنیتی: رئیسی توسط سرتیم محافظینش مورد سوءقصد قرار گرفته است
یک تحلیلگر امنیتی میگوید پس از چند روز بررسی اخبار و مستندات مربوط به سقوط بالگرد رئیسی، به این نتیجه قطعی رسیده است که سقوط بالگرد صرفا میتواند نتیجه تلاش
سرتیم محافظین رئیسی برای کشتن وی باشد. شکل کلی وقوع حادثه به این صورت است که سرتیم محافظین در آخرین لحظات، محافظ دیگر بنام #جواد_محرابی را که قرار بوده در بالگرد رئیسی همراه آنها باشد، از بالگرد رئیسی پیاده و با بالگرد دیگری همراه میکند. سپس با ارتفاع گرفتن بالگرد، او که
انگیزه ای قوی (ناشی از تحریک و شستشوی ذهنی توسط عوامل تندرو داخلی یا عامل خارجی) داشته، نسبت به انجام سوءقصد به جان رئیسی اقدام میکند که همزمان، موجب دخالت و جلوگیری توسط دیگرافراد همراه و اغتشاش در کابین بالگرد میشود. در این هنگام خلبان که متوجه این درگیری شده، با بیسیم به
کشته شدن ناگهانی رئیسی، شوک بزرگی برای خامنهای بود که هرگز به آن فکر نکردهبود
با سپری شدن چند روز از سقوط #بالگرد_رئیسی و همراهان، هنوز خامنهای از شوک بزرگ این ماجرا بیرون نرفته است. او بشدت ترسیده و متوجه شده که در بازی قدرت، هرچند خود را مطلقالعنان میداند، اما این بازی
بسیار پیچیدهتر از آنست که او تصور میکرده است.
اکنون تغییر لحن او کاملا مشخص است؛ او که در اولین سخنرانیها، کشته شدن رئیسی را "عروج شهادتگونه" تعبیر کرده بود، اینک او را "شهید" مینامد.
چه اطلاعاتی به خامنهای داده اند که به این نتیجه رسیده که رئیسی "شهید" شده است؟
میدانیم که از نظر دینی، شهید به کشی گفته میشود که در "معرکه جنگ مستقیم" با کافران کشته شود یا در آن معرکه زخمی شود و بعدا در اثر جراحات فوت کند.
اما رئیسی با کدام کافران درحال جنگ بوده است؟
شاید بر اساس اطلاعاتی که خامنهای دریافت کرده و طبق سنت معمول "لاپوشانی" در حکومت اسلامی،