Thread by @ms_ambivalent

#مصطفی_غنیان
دانشجوی ۲۶ ساله مقطع کارشناسی ارشد مهندسی معماری و ساکن آپارتمانی در مجتمع ۸طبقه یک ساختمان در محله سعادت‌آباد تهران بود.در تاریخ ۲۶ خرداد ۸۸ مصطفی به پشت بام رفت تا به نشانه ی اعتراض به نتایج انتخابات ،الله اکبر بگوید.یکی از همسایه ها هم با /۱
#مهسا_امينی‌‌

«الله‌اکبر»های مصطفی، ترس و خجالت همه را ریخت.یکی داد زد: «چراغها رو خاموش کنید!»پدر مصطفی توی آپارتمان منتظر نشسته بود تا فرزندش برگردد.ناگهان سر و صدای زیادی توی راهروها پیچید و سپس کسی با شدت به در آپارتمان کوبید.حاج تقی غنیان به هوای اینکه برای مصطفی اتفاقی افتاده که به/۲

آپارتمان برگشته از جایش بلند می‌شود و به سمت در می‌رود.در را که باز می‌کند مصطفی را نمی‌بیند.پشت در چهره‌ای ناشناس ایستاده بود که می‌گوید از ساکنان همین مجتمع مسکونی است.او گفت: مصطفی از من خواسته که بیایم دنبالتان، روی پشت‌بام ایستاده و با شما کار دارد. پدر مصطفی با تعجب به /۳

چهره همسایه‌ای که بر در کوبیده نگاه کرد و سپس از پله‌ها به سمت پشت بام رفت.
هنوز پایش به پشت‌بام ساختمان نرسیده صدای همهمه همسایه ها در گوشش می‌پیچد. کسی در آن میان داد می‌زند: «دارند تیراندازی می‌کنند، سینه‌خیز شوید». او ابتدا باورش نمی‌شود اما ناگهان چشمش به مصطفی می‌افتد که/۴

روی زمین افتاده است. خون از سر مصطفی شره می‌کند روی کف سیمانی پشت بام.
صدای لرزانی در آن میان می‌گوید: «به سرش شلیک کرده‌اند». پاهای پدر مصطفی می‌لرزد. دستهایش را از دو طرف باز می‌کند و پسرش را از روی کف پشت‌بام بلند می‌کند و سر فرزندش را روی زانوهایش می‌گذارد.جسم بی جان مصطفی/۵

در آغوش پدر است.کسانی که در اولین مراسم ختم مصطفی غنیان در مسجد قبا واقع در بلوار خیام مشهد حضور یافتند به خاطر دارند که تقی غنیان، پدر مصطفی، طی یک سخنرانی نحوه کشته شدن فرزندش را اینگونه شرح داد:«در فاصله کمتر از پنج دقیقه که پسرم مصطفی از من جدا شد،او را در حالی که به مغزش/۶

گلوله خورده بود بر روی پشت بام و در طبقه هشتم ساختمان غرقه در خون در آغوشم انداختید، در آن حال به چهره مظلوم و خون‌آلود پسرم نگریستم و گفتم، پسرم مصطفی به کدامین گناه کشته شدی؟»خبر وقتی به گوش مادر،برادر و خواهر مصطفی می‌رسد آنها با توجه فضای روزهای پس از انتخابات دلشان می‌لرزد/۷

که مبادا هرگز مصطفی را نبینند.عکسی هم که از مصطفی غنیان پس از اصابت گلوله در رسانه‌ها خصوصاً فیسبوک پخش شد توسط راننده آمبولانس اطلاعات سپاه گرفته شده که بعد از چند روز برای برادر مصطفی فرستاد و گفته بود من می‌دانستم که شما دیگر پیکر مصطفی را نخواهد دید برای همین عکس فرستادم/۸

سه روز از جسد مصطفی خبری نبود و سرانجام پیکر مصطفی توسط خود نهادهای امنیتی به زادگاهش مشهد منتقل و سپس به خاک سپرده می‌شود. یکی از بستگان مصطفی می‌گوید:« تا لحظه دفن مصطفی حتی پدر و مادرش هم نتوانستند صورتش را ببیند. تحت تدابیر شدید امنیتی جنازه به مشهد منتقل شد و توسط خود /۹

نیروهای اطلاعات سپاه و اسکورت جسد مصطفی تا لحظه خاکسپاری ادامه پیدا می‌کند.»
روزنامه های دولتی نوشتند که پدر مصطفی غنیان در مراسم ختم مصطفی گفته است که خانواده او میرحسین موسوی را مسئول شهادت فرزندش می‌داند.خانواده و بستگان مصطفی به صراحت می‌گویند که او نه فعال سیاسی بود و نه /۱۰

بسیجی،مصطفی از حال و روز مملکت راضی نبود و از ظلمی که حاکمان می‌کردند کاملاً با خبر بود ولی فعالیت سیاسی خاصی انجام نمی‌داد از آن طرف هم اگر بخواهیم بگوییم یک بسیجی بوده بحث خارج از چهارچوب و یک داستان بسیار خنده‌داری است برای همه کسانی که مصطفی را می‌شناسند.»خانواده مصطفی نیز/۱۱

مانند دیگر خانواده‌های کشته‌شدگان بعد از انتخابات به دستگاه قضایی ایران شکایت بردند تا قاتل فرزندشان را شناسایی کنند اما پاسخی دریافت نکرده‌اند. آنها هنوز باور نمی‌کنند که فرزندشان را روی پشت‌بام خانه‌شان به خاطر سر دادنِ شعار «الله اکبر» کشته باشند.برادرم راهت ادامه دارد/پایان