🔴 (مفاهیم «عرب» و «عربستان») :
واژه «عرب» در زبان مردم «هترا» یا حترا (شهر خضر امروزی) ، یعنی به زبانی که در مناطق بین النهرین و عراق کنونی رواج داشت به مفهوم جهت جغرافیایی «غرب» بود. شهر هترا شهری بود
(۱)
دایره ای شکل با دیواری دفاعی به دورش که ناحیه مذهبی اون در مرکز شهر قرار داشت. حومه شهر هترا رو «قطرا» مینامیدن که از کلمه پارسی «کرا» به معنی حومه و کرانه ، که خودش از ریشه ای یونانی بنام «خرا»(khora) میومد گرفته شده بود.
جمع عربی این واژه یونانی «خاور» بود به معنی مشرق.
(۲)
چون این منطقه ،یعنی شهر هترا و حومه اون در قسمت غرب رودخانه عریض دجله قرار داشت ، «عرب» نامیده میشد. از طرفی قرار گرفتن این منطقه در بین دو رودخانه بزرگ دجله و فرات ماهیتی جزیره گونه به اون داده بود به همین دلیل اون رو «جزیره عرب» (عرب به معنی جهت جغرافیایی غرب) مینامیدن
(۳)
بنابر این جزیره عرب که در اون دوران از اون نام برده میشد ، نه شبه جزیره عربستان امروزی بلکه در مناطق غربی ایران یعنی در بین النهرین قرار داشت و نامیده میشد.
ریشه این کلمه حتی به دورانی بسیار دورتر از میلاد مسیح برمیگرده، این واژه در کتیبه های پادشاهان آسوری و در تورات هم
(۴)
آورده شده. علاوه بر اینها در اسناد ایرانی موجود از زمان داریوش هخامنشی به بعد میبینیم که به سرزمینهای بین آشور و مصر ، سرزمین «عربیه» (Arabia) گفته میشد. این مختصات دقیقا همون منطقه «غرب» یا «عرب» هست که پادشاه هترا در بخشی از اون حکومت میکرد(منطقه بین دجله و فرات) که در
(۵)
اون زمان «امپراتوری عرب» نامیده میشد.
برای روشن تر شدن این مسئله نوشته ای کوتاه از تاریخ گزنفون رو عیناً براتون نقل میکنم : [ کوروش پادشاه هخامنشی سربازانش را از سارد (جنوب ترکیه امروزی) با رد شدن از «عربستان» به طرف «بابل» فرستاد.]
اینجا هم طبق مختصاتی که گزنفون اشاره میکنه
(۶)
به وضوح میبینیم طبق شواهد مستند تاریخی که قدمتی دوهزار و اندی ساله دارند ، سرزمین عربستان یا «Arabia» نه در مفهوم امروزی اون، بلکه به منطقه بین دو رود دجله و فرات گفته میشد.
منطقه جنوبی بین النهرین یعنی شبه جزیره عربستان امروزی ، بنام کویر یا صحرای عربستان معروف بود که به
(۷)
دلیل سختی زندگی در این مناطق، در جریان سالهای «پیش از اسلام» ، مهاجرت ساکنین این مناطق به مناطق شمالی ( یعنی آسوری ، نبطی و سوریه) شروع شد. اونها به زبان عربی جنوبی خودشون صحبت میکردن و در مدت اقامتشون در این مناطق جدید به آیین مسیحیت روی آورده بودن که حتی در بینشون
(۸)
ٱسقف هایی هم وجود داشتن.
اینکه به چه دلیل بعدها صحرای عربستان نام عربستان به خود گرفت رو باید در دوران پس از پیدایش اسلام جستجو کنید.
کلمه «عرب» در زبان عبری امروزی هم هنوز معنی جغرافیایی خودش رو حفظ کرده، به طوری که اگه امروز از کشور اسرائیل به سمت اروپا پرواز کنید خلبان
(۹)
به زبان عبری میگه : هواپیما به سمت «عرب» (erab) پرواز میکنه.
حالا این پرسش ممکنه در ذهن شما پیش بیاد که چطور این واژه «عرب» در زبان عبری که با زبانهای آرامی و عربی هم خانواده هم هست هنوز معنی اصلی و کهن خودش رو حفظ کرده( به مفهوم جهت جغرافیایی) ولی در زبان عربی این معنی به
(۱۰)
مفهوم یک «ملت» و «قوم» تغییر پیدا کرده به طوریکه با واژه «غرب» هیچ وجه مشترکی نداره؟!
جواب اینه که در طی دو سده اول تاریخ اسلام، این مذهب یک دین مستقل نبود بلکه به عنوان جریانی در درون مسیحیت بحساب میومد و زادگاه و پیشینه اش در مناطق غربی ایران (میان رودان) بود، در سده
(۱۱)
هشتم تا دهم میلادی و در جریان گسستن اسلام از ریشه های خودش، یعنی یهودیت و مسیحیت ، نیاز به یک شجره نامه جدید و مستقل پیدا کرد به همین خاطر برای بریدن از ریشه های مسیحیش پیشینه اون رو به شهرهای «مکه» و «یثرب» (مدینه) در عربستان جنوبی گره زدن. به این وسیله شناسنامه عربی اسلام
(۱۲)
منشاء پیدایش خودش رو از «غرب» که همچنان مسیحی بود به عربستان جنوبی تغییر داد و این مسئله برای این مذهب جدید یک جنبه عمیقاً هویتی پیدا کرد بطوری که در صورت عدم انجام این کار ، ریشه اسلام همچنان مسیحی باقی میموند.
تئوری نزول قرآن از طریق وحی هم یک تئوری مردود بحساب میاد چراکه
(۱۳)
ادعای کامل بودن قرآن با این نظریه همراهه که یک نسخه دیگه از اون در بهشت موجوده (برداشت طبری از سوره ۹۷) ،این ادعا در حالی بیان میشه که آیات قرآن طبق روایات خود مسلمین در زمان خلافت عثمان خلیفه سوم جمع آوری شده!! یعنی اگه فرض بر این هم بگیریم که پیامبری بنام محمد وجود
(۱۴)
هم داشته باشه طبق این روایات اصلا هرگز قرآن خودش رو هم ندیده !!
دونستن تا همین حد هم کافیه تا نظریه رسمی موجود، دال بر مطابقت «کامل» این کتاب با نسخه اصلی که در بهشت هستش رو زیر سوال ببره و مردود بدونه.
(پایان قسمت دوم)
در قسمت سوم به زبان و خط رایج مردم
(۱۵)
عربستان(یا همون میان رودان) میپردازم
پ ن: با توضیحاتی که تا اینجا دادم دیگه هرجا که دیدید نام عربستان رو آوردم بدونید منظور همون عربستان حقیقی ، یعنی بین النهرین هست نه شبه جزیره عربستان امروزی.
سپاس از همراهی شما 🌹
(۱۶)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
با درودی مجدد خدمت هم میهنان گرامی باید عرض کنم که این بخش بسیار مهم و در عین حال جذاب است،مهم از این جهت که با سند معتبر قصد بررسی
(۱)
ادعایی بدون سندیت رو داریم و جذاب از اون لحاظ که معمای بزرگی قراره در ذهنتون حل بشه که شاید سالها دغدغه ذهنیتون بوده.
اینجا به اهمیت نکته ای که در پیشگفتار عنوان کردم پی میبرید که گفتم بررسی پیدایش تاریخ اسلام بدون داشتن اطلاع از جریانهای مسیحی و مسیحیت در ایران امری محاله
(۲)
ما پیشتر دیدیم که مسیحیت در اواخر دوران حکومت ساسانی چقدر در ایران گسترش پیدا کرده بود که حتی تا دربار خسرو پرویز نفوذ کرده بود، از همسران خسرو تا وزیر دربار و گابریل سینجاری پزشک مخصوص خسرو پرویز و... همه مسیحی بودند به علاوه دیدیم که بخاطر کوچهای اجباری اعراب مسیحی به
تا اینجا توضیح دادم که سرزمینهایی که مابین دو امپراتوری ساسانی و بیزانس قرار داشت(در واقع همون عربستان حقیقی)سالها عرصه تاخت و تاز دو امپراتوری بود.بخش شرقی این مناطق تحت کنترل
(۱)
امپراتوری ساسانی بود و حاکمان محلی اونجا خراجگزار دولت ساسانی بودند و بخش غربی اون هم توسط حاکمان محلی که توسط بیزانس تعیین میشدند اداره میشد. یعنی هیچکدوم از این دو امپراتوری مستقیماً بر این مناطق حکومت نمیکردند فقط هرچند وقت یکبار که این حاکمان محلی شورشی میکردند یا برای
(۲)
امرار معاش دست درازی هایی به روستا های مرزی ایران میکردند توسط دولت ایران سرکوب میشدند و یا گاهی بخاطر اهداف سیاسی خاص و یا جمع آوری نیروی انسانی به منظور استفاده از اونها در مناطق در حال توسعه شاهان ساسانی به این مناطق حمله میکردند( همین سیاست از سمت بیزانس هم اعمال میشد)
🔴 (درباره ریشه نام «محمد» و مفهوم آن):
در سال ۱۹۲۸ میلادی در سواحل شرقی سوریه ( محل کنونی رأس شمره) به طور تصادفی ویرانه هایی کشف شدن به مشخص شد به شهر « اوگاریت» تعلق دارند. این شهر بنا بر اسناد پیدا
(۱)
شده در این محل، در ۲۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح یک شهر کنعانی و در دوران برنز یکی از مراکز بزرگ تجاری در شمال غرب سوریه و نزدیک به سواحل دریای مدیترانه بود. در خرابه های سه قصری که تاکنون از دل خاک این شهر بیرون آورده شدند، حفاران آرشیو های زیادی به خط میخی پیدا کردند که به
(۲)
زبان اوگاریتی نوشته شدند.
در برخی از این متنها واژهٔ «محمد» با گویش آرامی اون «MHMT» (محمت) به چشم میخوره که در رابطه با طلا و ارزش بالای اون آورده شده و به معنی بهترین، ناب ترین و خالص ترین نوع این فلز هست. با اینکه شهر اوگاریت در جریان تهاجم دریانوردان ۱۳ قرن قبل از میلاد
🔴 (زبان و خط رایج مردم عربستان « میانرودان»):
طبق گفته مسلمانان اسلام به عنوان دینی جدید در قرن هفتم میلادی ظهور کرده اما طبق اسناد موجود زبان رایج مردم در مناطق بین النهرین و سوریه عربی نبوده بلکه این مردم
(۱)
به زبان «آرامی» (سریانی ، سوری شرقی) صحبت میکردن ، این زبانها و همینطور زبان عبری اگرچه از یک خانواده بودن ولی با هم اختلافاتی هم داشتن به علاوه زبان عربی هم که در نواحی جنوبی بین النهرین یا همون صحرای عربستان صحبت میشد زبانی بود که با شکل امروزی اون شباهتی نداشت.زبان عربی
(۲)
امروزی به طوری که بعداً توضیح خواهم داد توسط ایرانیان بازسازی شد و شکل امروزیش رو بخود گرفت.
این قرآنی که شما امروز میبینید و موجوده ، نتیجه ترجمه متون و نسخه های آرامی انجیل به زبان عربی و نگارش و افزودن متمم هایی به اون توسط ایرانیانه.
مشابه همین کار رو هم با کتاب
🔴 «جدایی ماوراءالنهر و عراق و کردستان از ایران » :
درود به همراهان بزرگوار ، پیش از اینکه وارد مبحث مهم تئوریزه شدن مذهب تشیع صفوی،توسط فقهای لبنانی در ایران بشم لازمه که در این بخش نگاهی کنیم به
(۱)
لطمات جبران ناپذیری که بخاطر جنایات شاه اسماعیل و قزلباشان تاتارش و همینطور بی کفایتی فرزندش شاه تهماسب به ایران وارد شد.
ماله کشان شاه اسماعیل ادعا میکنن که اگر او نبود ایران یکپارچه نمیشد و ....
جدای از حمام خونی که براه انداخت و جنایات سادیسم واری که مرتکب شد و تجاوز و
(۲)
فساد و غارتگری هایی که براه انداخت و فرهنگ لواط گری و هرزگی رو نشر و گسترش داد و کشور ایران رو « مملکت قزلباش» نام نهاد و تمام اقداماتش بر ضد ایران و ایرانی بود، به هیچ وجه قصد ونیتش یکپارچگی ایران و برقراری حکومتی ملی مردمی نبود ، اسماعیل تنها نیتش از تاختن بر ایران خالی
قزلباشان در مدت کوتاهی همه بناهای دینی و مذهبی تبریز رو که خیلیهاشون آثار ارزشمند هنر معماری ایرانیان بودند رو از بین بردن و گور تمام
(۷۲)
بزرگان اهل سنت رو شکافته استخوان هاشون رو به آتش کشیده و خاکسترش رو توی کوچه ها پخش کردن.
بعد تبریز نوبت شهر های دیگر آذربایجان رسید و در ظرف یکسال به طور پیوسته و خستگی ناپذیری این جنایات و خرابی ها و غارتگری ها رو ادامه دادن، اونها با شهر اردبیل که شهر شیخ صفی بود هم همین
(۷۳)
کار رو کردند و سرزمین آذربایجان در خلال یک سالار رجال دینی و ادبی و فرهنگی پاکسازی شد. این قزلباشان تاتار که از خارج از مرزهای ایران وارد آذربایجان شده بودن هیچ تعلق خاطری به ایران و ایرانی نداشتن و به هیچ اصول اخلاقی و انسانی هم پایبند نبودند و بجز غارتگری و کشتار و تجاوز