سورنا سردار بزرگ ایرانی در دورهٔ اشکانیان بود. دلاورمردی که با قدرت از اضمحلال ایران در یکی از بزرگترین بزنگاههای تاریخ، پیشگیری کرد.
سورنا در سال ٨٢ پیش از میلاد به دنیا آمد. وی برآمده از خاندان سورن (یکی از هفت خاندان ممتاز در دوران اشکانی و بعدها ساسانی) بود.
پلوتارک مورخ بزرگ رومی درمورد سورنا نوشته است که او بلندقد و چهارشانه و بسیار خوشچهره بود و در دلیری و شجاعت از بزرگترین ایرانیان تاریخ بود.
سورنا در زمان پادشاهی اُرُد دوم (اشک سیزدهم) به درجه سپهداری در ارتش ایران نائل شد. او به دلیل شایستگیهایش چنان پیشرفت کرد که ظرف مدت کوتاهی به نفر دوم کشور (پس از پادشاه) تبدیل شد. نفوذ او به اندازهای بود که هرگاه میخواست میتوانست شاه را ببیند و پادشاه همیشه با او برای
رتق و فتق کردن امور، مشورت میکرد. سورنا با حمایتهای خود اُرُد را در ميان رقبایش توانست به تخت سلطنت بنشاند و در همان ابتدای کار، با لشگری به نبرد با سلوکیان پرداخت و شهر سلوکیه را فتح کرد.
تا پیش از پادشاهی اُرُد، رومیها در تمام جنگهایی که در شرق و غرب عالم از غرب آسیا تا
شمال آفریقا و اقصینقاط اروپا انجام داده بودند، همواره پیروز بودند.
در این زمان ژولیوسسزار، پمپه و کراسوس، سه فرماندار مشترک جمهوری رومی بودند. در سال ۵۶ پیش از میلاد، این سه در جلسه مشهور لوکا، تصمیم به حمله به ایران گرفتند. این نقشهای بود که اگر عملی میشد، ایران
برای بار دوم پس از اسکندر مقدونی، توسط غرب فتح میشد.
ماجرا از این قرار بود که پس از نشست لوکا، مقرر شد ژولیوس سزار در سرزمین گل (فرانسه امروزی) به لشگرکشی و تثبیت قدرت روم بپردازد. پومپه نیز به هیسپانیا (شبه جزیره ایبری: اسپانیا و پرتقال امروزی) لشگر کشید و کراسوس مامور فتح
سوریه شد. هر سه با موفقیت وظایف خود را انجام دادند و یک رقابت پنهانی برای کسب قدرت بیشتر و تفوق بر دو عضو دیگر میان این سه شکر گرفت. لذا کراسوس که در میان این سه بخاطر سرکوب شورش اسپارتاکوس قدرتمندتر بود، تصمیم گرفت تا از راه سوریه به ایران وارد شود و با فتح مناطقی که
قبلا اسکندر در آسیا تصرف کرده بود، راه را برای امپراطوری تکنفره خود هموار کند.
با همین رویکرد، در سال ۵٣ قبل از میلاد، کراسوس با لشگری چهل هزار نفره، به سمت مرزهای ایران حرکت کرد. اُرُد که خطر را در بیخ ريشش احساس کرده بود، سورنا را با عنوان فرمانده کل قوا برای دفاع از مرزهای
ایران برگزید. سورنا برای این نبرد یک تاکتیک بینظیر اتخاذ کرد که تا همین امروز به عنوان جنگ پارتیزانی (یعنی جنگ به روش پارتیها/اشکانیان) در جهان شناخته میشود. دو لشگر در نزدیکی شهر حران (در ترکیه امروزی) به هم رسیدند.
تاکتیک پارتیزانی سورنا، شیوهٔ جنگ و گریز بود.
ارتش او دربرگیرنده زرهپوشان اسبسوار، تیراندازان، نیزه داران، شمشیرزنان و پیادهنظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود.
همچنین هر سرباز ایرانی در میان تجهیزات خود یک مشک آب حمل میکرد تا دچار تشنگی نشوند (رومیها بدلیل عدم آشنایی با جغرافیای منطقه، به شدت بهلحاظ ذخیره آب
دچار مذیقه شدند.) سوارکاران ماهر و زبردست پارتی، به سوی دشمن حمله میکردند و بعد ناگهان تغییر موضع داده، عقبنشینی میکردند. لشگر روم فریب خورده و با تمام قدرت به دنبال پارتیها که گمان میکردند از ترس عقبنشینی میکنند، میتاختند. و سوارکاران پارتی با شیوهٔ منحص. به فرد خود،
در حال عقب نشینی، روی اسب چرخیده و بر شگر روم تیراندازیهای سنگین میکردند. یک سوم از ارتش روم با همین تاکتیک منحصربهفرد سورنا، از بین رفتند.
سربازان ایرانی به چند واحد تقسیم میشدند و هر واحد فقط یک نوع سلاح حمل میکرد. مثل کمانداران فقط تیروکمان داشتند و نیزهداران فقط نیزه
و شمشیرداران فقط شمشیر. بدینترتیب تجهیزات سبکتر باعث میشد تا نسبت به رومیان که هر سرباز چندین سلاح را با خود حمل میکرد، خستگی کمتری متحمل شوند.
در این نبرد، کراسوس و پسرش به همراه خیل عظیمی از سرداران و سربازان رومی کشته شدند. تنها عده کمی از رومیها موفق شدند فزار
کنند و خبر این شکست وحشتناک را به روم ببرند. از لشگر چهل هزار نفره روم، بیست هزار نفر کشته و ده هزار نفر اسیر شدند و تنها ده هزار نفر توانستند جان سالم به در ببرند.
این شکست برای روم بسیار سنگین بود. آرزوی فتح ایران برای همیشه از بین رفت و رومیها برای نخستینبار از زمان
تاسیس حکومتشان، شکست خوردند. پس از این جنگ، رود فرات تا صد سال مرز رسمی دو کشور شد و رومیها تا یک قرن، حتی جرات فکر کردن به حمله ایران را نداشتند!
اشکانیان پس از این جنگ، توانایی فتح سرزمینهای آنسوی فرات تا مدیترانه را داشتند. اگر این اتفاق میافتاد، مرزهای ایران برای
نخستین بار بعد از سقوط هخامنشیان، تا مدیترانه گسترده میشد. اما نقشههای سورنا برای انجام این کار، ناتمام ماند. چرا که اُرُد از قدرت و محبوبیت بیاندازهٔ سورنا وحشت کرد. او دسیسهای ساخت و سورنا را که فقط سی سال داشت، به قتل رساند. پس از آن نیز برای گندهگوزی و اثبات
این که لشگر اشکانی بدون سورنا هم توانایی جنگ با رومیان را دارد، لشگری به فرماندهی اوساکس و پاکور به آن سوی فرات فرستاد اما این لشگر کاری از پیش نبرد.
در روم نیز ژولیوس سزار قصد گرفتن انتقام کراسوس را داشت و مشغول آمادهسازی لشگری بزرگ برای حمله به ایران بود. اتفاقی که اگر
میافتاد، با توجه به مرگ سورنا، با شکست خفتبار ایران به پایان میرسید اما خوشبختانه ژولیوسسزار پیش از آغاز جنگ، توسط مخالفانش کشته شد و برنامهاش انجام نشد.
آشنایی با #ابن_مقفع، بزرگترین ادیب ایرانی در صدر اسلام.
در حدود ١٣٠٠ سال قبل، در خانوادهای زرتشتی از اهالی شهر گور (فیروزآباد کنونی)، فرزندی متولد شد که نام او را #روزبه گذاشتند. پدر او دادویه نام داشت و مدتی پیشکار امویان در بصره بود.
روزبه وقتی به سن جوانی رسید، همچون دیگر مردمان آن زمان، برای رهایی از پرداخت جزیه (جزیه پول زوری بود که اعراب از غیرمسلمانان میگرفتند)، مسلمان شد و با نام عربی عبدالله بن مُقَفَّعْ شناخته شد.
جاحظ در مورد او نوشته است که وی جوانی زیبا، سوارکاری توانا، و مردی به شدت بخشنده بود.
ابنمقفع به خاطر سطح سواد بالا و نبوغ و استعداد ذاتی، در دربار خلفای بنیامیه و بعدها بنیعباس، به عنوان کاتب و نویسنده مشغول به کار شد.
بزرگی و سواد و جایگاه والای او در زمان خلافت منصور عباسی باعث شد تا اعراب که از زعامت یک ایرانی، ناخرسند بودند، بر وی کینه گرفته و برای
در متون بازمانده از مصر باستان، تهدید شده بود که هرکسی بقایای مومیاییشده خانواده سلطنتی را بر هم بزند، با خشم خدایان روبرو شده و کشته خواهد شد. اتفاقی که واقعا افتاد و هنگامی که گروهی از محققان در سال ۱۹۲۲ مقبره «توت عنخ آمون»
را باز کردند، مجموعهای از اتفاقات منجر شد تا ۲۰ نفر از آنها هر کدام به شیوهای عجیب، کشته شوند. اتفاقی که به «نفرین توت عنخآمون» معروف شد.
جان هاوارد کارتر، باستانشناسی بود که یک قرن پیش، برای نخستین بار پس از هزاران سال موفق شد مقبره فرعون را بگشاید و پا به درون مقبره شاه
بگذارد. اما کارتر کمی بعد مبتلا به سرطان شد و در سال ١٩٣٩ درگذشت. پیش از او، لرد کارناروون، سرمایهگذار بریتانیایی پروژه نیز که به آرامگاه پر از گنجینه قدم گذاشته بود، پنج ماه بعد از این کشف بر اثر مسمویت خونی مرده بود.
سرنوشت تزار نیکلای دوم، آخرین شاه روسیه که توسط چپها در اسید حل شد.
تزار نیکلای دوم، آخرین تزار روسیه از سلسله رومانوف بود که از سال ۱۸۹۴ تا زمان استعفایش در سال ۱۹۱۷ حکومت کرد. او در ۱۸ مه ۱۸۶۸ متولد شد و در ۱۷ ژوئیه ۱۹۱۸ به همراه خانوادهاش توسط بلشویکها اعدام گردید.
نیکلای دوم در دورهای بحرانی برای روسیه به قدرت رسید. حکومت او با چالشهای بسیاری مواجه بود، از جمله جنگهای متعدد، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و افزایش نارضایتیهای مردمی.
یکی از بزرگترین بحرانهای دوران حکمرانی او، جنگ روسیه و ژاپن در سالهای ۱۹۰۴-۱۹۰۵ بود که به شکست روسیه منجر شد و نارضایتیهای مردمی را افزایش داد.
چرا «پهلوان احمد وفادار» را نمیشناسیم؟
ماجرا چیست؟
احمد وفادار ملقب به «پهلوان ابدی ایران» دهها سال است که نامش توسط جریانی بایکوت شده است. او تنها کشتیگیری بود که هم در کشتی آزاد، هم در فرنگی و هم در کشتی پهلوانی طلا گرفت. وی از ١٣٢٩ تا ١٣٣١، سه سال پشت سر هم با شکست دادن
بزرگانی همچون عباس زندی و #تختی، صاحب بازوبند پهلوانی ایران شد و لقب پهلوان ابدی ایران را گرفت. در مسابقات جهانی توکیو ١٩۵۴، ملکه ژاپن به او لقب قویترین مرد دنیا را داد.
ماجرای این دوره از مسابقات بسیار جالب بود. در مسابقات جهانی توکیو ژاپن ۱۹۵۴. پهلوان حریفان خود را شکست داد. در فینال با رقیب خود مساوی شدند. اما داوران با قصد و غرض، رقیب وی را پیروز اعلام کردند! وفادار اعتراض کرد ولی پاسخی نگرفت.
ناصرالدینشاه بسیار هَوَل و کَفِدختر بود! در سفرنامهای که او هنگام سفر به اروپا نوشت، مدام از دختران خوشگل یاد کرده است! در این رشتهتوییت بخشی از این مطالب را خدمت شما گلچین کردهام!
#رشتو
«... رسیدیم به تفلیس. ناهار خوردیم؛ بعد آمدیم به مدرسه دخترها؛ زنِ جوان خوشگلی بود دست دادیم صحبت کردیم. در این مدرسه بقدر چهارصد نفر دخترهای بزرگ و کوچک مشغول تحصیل هستند؛ چیزی که باعث حیرت است اینکه دخترها تماماً خوشگل و مقبول هستند. ...
... آنجا را هم گردش کرده بیرون آمدیم، چیز عجیبتری که دیدم این بود که میرزا علینقی زرگرِ خودمان را دیدم که اینجا راست راست مثل خر راه میرفت، معلوم شد میخواهد از این راه به مکه برود! ...