🔴 (درباره ریشه نام «محمد» و مفهوم آن):
در سال ۱۹۲۸ میلادی در سواحل شرقی سوریه ( محل کنونی رأس شمره) به طور تصادفی ویرانه هایی کشف شدن به مشخص شد به شهر « اوگاریت» تعلق دارند. این شهر بنا بر اسناد پیدا
(۱)
شده در این محل، در ۲۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح یک شهر کنعانی و در دوران برنز یکی از مراکز بزرگ تجاری در شمال غرب سوریه و نزدیک به سواحل دریای مدیترانه بود. در خرابه های سه قصری که تاکنون از دل خاک این شهر بیرون آورده شدند، حفاران آرشیو های زیادی به خط میخی پیدا کردند که به
(۲)
زبان اوگاریتی نوشته شدند.
در برخی از این متنها واژهٔ «محمد» با گویش آرامی اون «MHMT» (محمت) به چشم میخوره که در رابطه با طلا و ارزش بالای اون آورده شده و به معنی بهترین، ناب ترین و خالص ترین نوع این فلز هست. با اینکه شهر اوگاریت در جریان تهاجم دریانوردان ۱۳ قرن قبل از میلاد
(۳)
مسیح نابود شد و به فراموشی سپرده شد ، اما مفهوم اوگاریتی «محمد» به عنوان ناب ، خجسته ، منتخب و برگزیده معنی خود رو تا زمان اسلام اولیه حفظ کرد. باید یادآور بشم که این مفهوم بر طبق تحقیقات کارشناسان حوزه خط و زبانهای باستانی یک اسم نبود بلکه یک «صفت» و « مسند» بشمار میرفت
(۴)
در تأیید این مطلب باید اشاره کنم که حتی طبق روایات سنتی اسلام هم در تاریخ، ما کسی رو بنام محمد، قبل از محمد پیامبر ندیده و نمیشناسیم. ریشه عربی محمد به زبان آرامی «محمت» بود که در زبان ترکی هنوز به همین شکل تلفظ میشه. حرف آرامی «ت» بنا به دلایلی که یکی از اونها مربوط به
(۵)
تلفظ پارسی دوران ساسانی هست ، در عربی به «د» تغییر داده شده.
به همین ترتیب کلمات«حمت» (HAMT) ریشه آرامی «حمد» و یا «متح» ریشه آرامی «مدح» بودن .
ریشه عربی محمد از «حمد» به معنی شتایش، تمجید، تحسین و یا خجسته داشتن میاد. از اونجا که در خط آرامی و حتی عربی اون زمان زیر و زبر
(۶)
وجود نداشته بایستی کلمه «احمد» رو هم در همین راستا معنی کرد و یک تاییدیه برای این مسئله رو میشه در سوره الصف/آیه ۶ مشاهده کرد که در اون : ( اسمه احمد... به مفهوم «منزه باد» نام او) بکار رفته که از طرف نویسندگان قرآنی ، واژه «احمد» عمدا با یک نام اشتباه گرفته شده. اونچه که
(۷)
مسلمه اینه که واژه محمد به عنوان یک اسم ( اسم شخص) در زمان ماقبل اسلام وجود نداشته و این واژه نه یک نام بلکه یک «مسند» ، «صفت» و حرف حامل بوده. (محمد = خجسته است)
با این شناخت زبانی از مفهوم ریشه آرامی این واژه، لازمه که نگاهی مجدد به تمامی اشکال مربوط به این واژه بکنیم
(۸)
اگه ما جمله عربی «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ» رو دوباره و با توجه به فرم صحیح و اصلی آرامی اون بخوایم ترجمه کنیم معنی درست اون اینطور خواهد بود: ( «منزه یا خجسته» است پیامبر خدا)
این مفاهیم یا صفات ، در ترکیبشون با لقب «عبدالله» ( یعنی خادم خدا) معنی اولیه خودش رو بهتر
(۹)
آشکار میکنه. بنابراین ترجمه ترکیب مسند «محمد» با « عبدالله » در جمله نوشته شده در معبد صخره در اورشلیم که توسط عبدالملک مروان بنا شد اینطور معنی میشه: « محمد عبدالله و رسوله = خجسته است خادم خدا و پیامبرش» که در این نوشته عبدالملک خود رو خادم خدا و مسیح رو پیامبر خدا
(۱۰)
نامیده.
واژه« عبدالله » از ریشه عبری « إبد یهوه» میاد ( کتاب بنی اسرائیل)
در سوره ۱۷/آیه ۳۰ ، قرآن از عیسی با همین عنوان نام میبره : « قال إنی عبدالله..... و عیسی گفت: من خادم خدا هستم ، او به من کتاب داد و مرا به پیامبری برگزید.»
و یا در سوره ۴/ آیه ۱۷۱ که میگه
(۱۱)
« پیامبر کسی نیست جز عیسی مسیح....
اگه کمی به معانی این آیات دقت کنید متوجه میشید که این جملات هیچ ربطی به شخصی بنام محمد و یا پدرش عبدالله نداره و از اونجا که عربهای اون دوران مسیحی بودن، این جمله ها به زبان آرامی و در ارتباط با عیسی مسیح بازگو شدند. به این ترتیب
(۱۲)
«رسول الله » کسی نبود جز عیسی بن مریم و « عبدالله » نه پدر محمد، بلکه لقب عیسی بود که بعدها لقب امیران مسیحی عرب هم شد( مثل عبدالملک مروان)
هنوز هم اگه نگاه کنید میبینید که بخشی از مسیحیان جنوب اروپا و جزیره مالتا و همینطور مسیحیان عرب، به خدا الله میگن. لازم به ذکره که
(۱۳)
این سوره ها و آیات یاد شده ، در زمان نگارش قرآن از سنگنبشته های معبد صخره گپی برداری شده و در قرآن گنجانده شدند نه برعکس.راجع به این معبد و کتیبه های اون در بخشی مجزا توضیح خواهم داد. این معبد امروزه در بین مردم ایران به اشتباه با نام «مسجد الاقصی » شناخته میشه.
(۱۴)
پیشتر هم گفتم واژه محمد کلا در سراسر قرآن فقط ۴ بار آورده شده و اونم نه به عنوان یک شخص بلکه به عنوان یک صفت و سوره ای رو هم که بنام محمد معرفی میکنن به « القیتال» معروفه.
در کل باید بگم که نامگذاری و ترتیب کنونی سوره ها و آیات قرآن در سده دوازدهم میلادی و در دوران
(۱۵)
صلاح الدین ایوبی انجام گرفته، این بدان معنیست که نام یک سوره به هیچ وجه نشانگر اصالت اون نیست.
اما از اونجایی که همیشه افراد متعصب دنبال بهانه جویی و انکار حقایق و ماله کشی و توجیه هستند میدونم که ممکنه روی شخص بودن محمد پافشاری کنن و واقعیت صفت بودن این واژه رو انکار
(۱۶)
کنن. به همین خاطر برای راحت کردن خیالشون و بستن در مغلطه بازی و جلو گیری از حرف و حدیث اضافی ، شما رو ارجاع میدم به خود منابع سنتی اسلامی تا ببینید که حتی در متون اولیه اسلامی هم به مسند گونه بودن معنی واژه محمد اذعان داشتند.
در کتاب سیره ابن اسحاق آمده: « مردم میگویند
(۱۷)
که آمنه زمانیکه پیامبر را حامله بود صدایی شنید که چنین میگفت: تو سرکرده این مردم را در شکم داری ، نامش را «محمد» بگذار، یعنی کسی که مورد عنایت قرار گرفته» !!! ؟
این از ابن اسحاق، حالا بریم سراغ معنی قدیمی تر محمد در رابطه با غلظت(عیار) طلا که در اوگاریت هم در کتیبه ها
(۱۸)
آورده شده بود یعنی( محمد=منتخب=خالص)
« خدیجه از برادر ( به روایت دیگه پسر عموی) مسیحی خودش شنیده بود که از میان این مردم ( عربها) پیامبری خواهد آمد که از خالصترین ( پاک ترین ، بهترین) آنهاست»
اینها شواهدی هستن که نشون میدن حتی در قرن هشتم میلادی ، محمد هنوز به عنوان یک
(۱۹)
نام شناخته نمیشد و تنها یک صفت بود در توصیف عیسی مسیح.
( پایان قسمت چهارم)
سپاس از همراهیتون تا قسمت بعدی بدرود .
(۲۰)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
با درودی مجدد خدمت هم میهنان گرامی باید عرض کنم که این بخش بسیار مهم و در عین حال جذاب است،مهم از این جهت که با سند معتبر قصد بررسی
(۱)
ادعایی بدون سندیت رو داریم و جذاب از اون لحاظ که معمای بزرگی قراره در ذهنتون حل بشه که شاید سالها دغدغه ذهنیتون بوده.
اینجا به اهمیت نکته ای که در پیشگفتار عنوان کردم پی میبرید که گفتم بررسی پیدایش تاریخ اسلام بدون داشتن اطلاع از جریانهای مسیحی و مسیحیت در ایران امری محاله
(۲)
ما پیشتر دیدیم که مسیحیت در اواخر دوران حکومت ساسانی چقدر در ایران گسترش پیدا کرده بود که حتی تا دربار خسرو پرویز نفوذ کرده بود، از همسران خسرو تا وزیر دربار و گابریل سینجاری پزشک مخصوص خسرو پرویز و... همه مسیحی بودند به علاوه دیدیم که بخاطر کوچهای اجباری اعراب مسیحی به
تا اینجا توضیح دادم که سرزمینهایی که مابین دو امپراتوری ساسانی و بیزانس قرار داشت(در واقع همون عربستان حقیقی)سالها عرصه تاخت و تاز دو امپراتوری بود.بخش شرقی این مناطق تحت کنترل
(۱)
امپراتوری ساسانی بود و حاکمان محلی اونجا خراجگزار دولت ساسانی بودند و بخش غربی اون هم توسط حاکمان محلی که توسط بیزانس تعیین میشدند اداره میشد. یعنی هیچکدوم از این دو امپراتوری مستقیماً بر این مناطق حکومت نمیکردند فقط هرچند وقت یکبار که این حاکمان محلی شورشی میکردند یا برای
(۲)
امرار معاش دست درازی هایی به روستا های مرزی ایران میکردند توسط دولت ایران سرکوب میشدند و یا گاهی بخاطر اهداف سیاسی خاص و یا جمع آوری نیروی انسانی به منظور استفاده از اونها در مناطق در حال توسعه شاهان ساسانی به این مناطق حمله میکردند( همین سیاست از سمت بیزانس هم اعمال میشد)
🔴 (زبان و خط رایج مردم عربستان « میانرودان»):
طبق گفته مسلمانان اسلام به عنوان دینی جدید در قرن هفتم میلادی ظهور کرده اما طبق اسناد موجود زبان رایج مردم در مناطق بین النهرین و سوریه عربی نبوده بلکه این مردم
(۱)
به زبان «آرامی» (سریانی ، سوری شرقی) صحبت میکردن ، این زبانها و همینطور زبان عبری اگرچه از یک خانواده بودن ولی با هم اختلافاتی هم داشتن به علاوه زبان عربی هم که در نواحی جنوبی بین النهرین یا همون صحرای عربستان صحبت میشد زبانی بود که با شکل امروزی اون شباهتی نداشت.زبان عربی
(۲)
امروزی به طوری که بعداً توضیح خواهم داد توسط ایرانیان بازسازی شد و شکل امروزیش رو بخود گرفت.
این قرآنی که شما امروز میبینید و موجوده ، نتیجه ترجمه متون و نسخه های آرامی انجیل به زبان عربی و نگارش و افزودن متمم هایی به اون توسط ایرانیانه.
مشابه همین کار رو هم با کتاب
🔴 (مفاهیم «عرب» و «عربستان») :
واژه «عرب» در زبان مردم «هترا» یا حترا (شهر خضر امروزی) ، یعنی به زبانی که در مناطق بین النهرین و عراق کنونی رواج داشت به مفهوم جهت جغرافیایی «غرب» بود. شهر هترا شهری بود
(۱)
دایره ای شکل با دیواری دفاعی به دورش که ناحیه مذهبی اون در مرکز شهر قرار داشت. حومه شهر هترا رو «قطرا» مینامیدن که از کلمه پارسی «کرا» به معنی حومه و کرانه ، که خودش از ریشه ای یونانی بنام «خرا»(khora) میومد گرفته شده بود.
جمع عربی این واژه یونانی «خاور» بود به معنی مشرق.
(۲)
چون این منطقه ،یعنی شهر هترا و حومه اون در قسمت غرب رودخانه عریض دجله قرار داشت ، «عرب» نامیده میشد. از طرفی قرار گرفتن این منطقه در بین دو رودخانه بزرگ دجله و فرات ماهیتی جزیره گونه به اون داده بود به همین دلیل اون رو «جزیره عرب» (عرب به معنی جهت جغرافیایی غرب) مینامیدن
🔴 «جدایی ماوراءالنهر و عراق و کردستان از ایران » :
درود به همراهان بزرگوار ، پیش از اینکه وارد مبحث مهم تئوریزه شدن مذهب تشیع صفوی،توسط فقهای لبنانی در ایران بشم لازمه که در این بخش نگاهی کنیم به
(۱)
لطمات جبران ناپذیری که بخاطر جنایات شاه اسماعیل و قزلباشان تاتارش و همینطور بی کفایتی فرزندش شاه تهماسب به ایران وارد شد.
ماله کشان شاه اسماعیل ادعا میکنن که اگر او نبود ایران یکپارچه نمیشد و ....
جدای از حمام خونی که براه انداخت و جنایات سادیسم واری که مرتکب شد و تجاوز و
(۲)
فساد و غارتگری هایی که براه انداخت و فرهنگ لواط گری و هرزگی رو نشر و گسترش داد و کشور ایران رو « مملکت قزلباش» نام نهاد و تمام اقداماتش بر ضد ایران و ایرانی بود، به هیچ وجه قصد ونیتش یکپارچگی ایران و برقراری حکومتی ملی مردمی نبود ، اسماعیل تنها نیتش از تاختن بر ایران خالی
قزلباشان در مدت کوتاهی همه بناهای دینی و مذهبی تبریز رو که خیلیهاشون آثار ارزشمند هنر معماری ایرانیان بودند رو از بین بردن و گور تمام
(۷۲)
بزرگان اهل سنت رو شکافته استخوان هاشون رو به آتش کشیده و خاکسترش رو توی کوچه ها پخش کردن.
بعد تبریز نوبت شهر های دیگر آذربایجان رسید و در ظرف یکسال به طور پیوسته و خستگی ناپذیری این جنایات و خرابی ها و غارتگری ها رو ادامه دادن، اونها با شهر اردبیل که شهر شیخ صفی بود هم همین
(۷۳)
کار رو کردند و سرزمین آذربایجان در خلال یک سالار رجال دینی و ادبی و فرهنگی پاکسازی شد. این قزلباشان تاتار که از خارج از مرزهای ایران وارد آذربایجان شده بودن هیچ تعلق خاطری به ایران و ایرانی نداشتن و به هیچ اصول اخلاقی و انسانی هم پایبند نبودند و بجز غارتگری و کشتار و تجاوز