شما که حوصله ندارید کتابهای کمونیستها را بخوانید، و در ضمن دوست دارید بدانید این کمونیستها دقیقاً حرفشان چه هست، اول رشتوی زیر را بخوانید و بعد این رشتو را. که ادامه است.
«- در شرايط امروز ايران ، جنبش چپ به عنوان نيروی بالفعل چشم انداز سوسياليستی ، با وظيفه ی سازمان دهی جنبش توده ای برای رهايي از وضعيت حاکم بر جامعه ، به فرجام رساندن تحولات دموکراتيک و سازمان دهی برای گذار به يک جامعه ی سوسياليستی مواجه است. انجام چنين وظيفه ای قبل از
چنين وظيفه ای قبل از همه ، نيازمند اتحاد و يگانگی صفوف نيروهای چپ و تبديل انرژی و امکانات پراکنده ی آن ، به يک عامل تعيين کننده در مبارزات سياسی جاری در جامعه ی ايران است.»
خب، تا اینجا گفتند، آی ایرانیها! سوسیالیسم میخواهد با کنترل همه داراییهای شما، به شما جیره بدهد.
اینجوری:
«- درهم شکستن تمامی دستگاه هايي که وجود آن ها تهديد و مانعی برای يک دموکراسی پايدار در جامعه است.
- تشکيل مجلس موسسان متکی بر انقلاب که با رای آزاد مردم دعوت شده و قانون اساسی نظام آينده را تعيين می کند.
- خودحکومتی وسيع مردم از طريق نهادهای حاکميت توده ای در
همه سطوح و حق نمايندگان آن ها برای کنترل ، تصويب واجرای قوانين.
- برقراری آزادی های بی قيدوشرط سياسی و حق رای همگانی و برابر
- لغو هرگونه شکنجه و اعدام
- جدايي دين از دولت و نفی هرگونه ايدئولوژيک کردن شئون جامعه
- برابری حقوق کليه شهروندان در مقابل قانون ، صرف نظر از جنسيت ،
ملت و اعتقادات سياسی و مذهبی
- مبارزه با اعمال هرگونه تبعيض عليه زنان و دفاع از حق تشکل مستقل آنان وتامين حقوق برابر آنان با مردان در همه زمينه ها.
-
- تامين آزادی تشکل ، اعتصاب و برخورداری از حق کار وتامين اجتماعی برای همگان»
تا اینجا خیلی قشنگ و رمانتیک و تا حدودی اروتیک
هم است. اما در ادامه:
«- به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت ملل ساکن ايران و از جمله حق آن ها برای جدايي کامل و تشکيل دولت مستقل.
- مبارزه با سلطه جويي های امپرياليسم و تنظيم روابط بين المللی برپايه دفاع از حقوق بشر ، حق تعيين سرنوشت ملل و
- مبارزه برای حفظ محيط زيست.»
👈 نقل قولها از سایت فداییان خلق تمام شد. دقت کردید؟ همان هدف هشتاد سال پیش را دارند، به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت ملل ساکن ايران و از جمله حق آن ها برای جدايي کامل و تشکيل دولت مستقل.
راه همان راه پیشهوری و قاضی محمد است. هیچ تغییری نکردند.
هر کس گفت نه کمونیسم این نیست، همین لینک را برایش بفرستید تا خودش بخواند.
اینها را فداییان خلق نوشتند، سایت کمونیست کارگری یا مجاهدین خلق هم بروید، همینها را با کمی تغییر نوشتند به اضافه حق تجزیه.
اما کمونیستها چه کسانی هستند؟ همینها که اینترنشنال میآورد، همینها که مثل ملا نقطیها، کلمه به کلمه کتابهای چند تا نویسنده غربی را حفظ کردند و از اونها نقل قول میکنند. همینها که فعال حقوق بشر و حقوق زنان و محیط زیست هستند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
اگر بخواهیم بدانیم کمونیسم چیه و کمونیستها در این هشتاد سال گذشته میخواستند چه گلی بر سر ایران بزنند و الآن چه هدفی دارند، نوشتار زیر را که عیناً از سایت فداییان خلق کپی شده، بخوانیم، کافیه.
👈 اول ببینیم فداییان خلق چگونه بوجود آمدند:
«چريک های فدايي خلق ، که از به هم پيوستن
دو گروه رفقا بيژن جزنی – حسن ضياظريفی ، .... و رفقا مسعوداحمدزاده – اميرپرويز پويان ، ... بنيان نهاده شد تنها نيرويي از اين طيف بود که توانست ادامه کاری را تضمين نموده و افراد و محافل چپ طرفدار مبارزه مسلحانه – چريکی را پيرامون خود گردآورد.
گروه رفقا بيژن جزنی – حسن ضياظريفی ،
عمدتا از افرادی تشکيل شده بود که در دهه ٤٠ به مبارزه روی آورده بودند.»
👈 حالا، اهداف آنها چی بوده:
«- پذيرش انديشه مارکسيسم - لنينيسم به مثابه جهان بينی گروه.
- فقدان موضع گيری صريح و روشن در قبال اختلافات موجود در جنبش کارگری وکمونيستی بين المللی و اختلافات چين و شوروی...
رحیم معینی کرمانشاهی و عبدالله مهتدی، هر دو فرزند ایران هستند و هر دو کُرد.
معینی با پیروی از هزاران سال اندیشه بزرگان ایرانی، ما را به اندیشیدن واداشت تا ضعفهای خود را بدانیم و ایران را بسان خانهای مشترک آباد کنیم. مهتدی هم با الگو از لنین و استالین، فقط کُشت و کُشت و کُشت.
۱
معینی با سخنوری و سخنسالاری، دهها اثر ادبی ماندگار برجای نهاد و به رشد فرهنگ میلیونها انسان کمک کرد.
مهتدی هم با جنگسالاری و مزدوری صدام و درگیریهای نظامی با دار و دسته قاسملو، هزاران جوان را به قتل رسانید، به پادگانهای کشور حمله کرد و باعث ناامنی و عقبماندگی کردستان شد.
۲
نکته جالب اینجاست که خاندان معینی و خاندان مهتدی بسیار میهنپرست هستند و خدمات شایانی به میهن کردند. هر دو هم خانزاده هستند. گرچه پدر مهتدی، مدتی از وزرای قاضی محمد بود،
۳
سعدی جریان برده شدن خودش را در گلستان نوشته. او را سربازان صلیبی در اطراف دمشق اسیر میکنند و با خود به طرابلس میبرند. نقشه را نگاه کنید!
«از صحبت یاران دمشقم ملالتی پدید آمده بود. سر در بیابان قدس نهادم و با حیوانات انس گرفتم.
۱
تا وقتی که اسیر فرنگ شدم و در خندق طرابلس با جهودانم به کار گل بداشتند.»
فرنگ همان سربازان صلیبی هستند. سعدی را در خندق اطراف شهر میگذراند کنار یهودیان تا احتمالاً خشتمالی کند، برای ساختن دیوار. که یکی از دوستان او که اهل حلب بوده، سعدی را میبیند.
۲
«یکی از رؤسای حلب که سابقهای میان ما بود گذر کرد و بشناخت و گفت: ای فلان! این چه حالت است؟!»
سعدی هم میگه که چه رخ داده. و آن دوست هم دلش میسوزد و سعدی را به ده دینار میخرد.
«بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قیدم خلاص کرد و با خود به حلب برد.»
نقشه را نگاه کنید!
۳
خب، برای دگرگون کردن این با موشموش باریکلا و نصیحت کردن و اصلاحات نمیشه کار کرد. من مارکسیزم را به این جهت میپذیرم که میگه ستمدیدهترین جریانهای اجتماعی بطور قانونمند باید این نظم را به هم بزنند. امید در اونهاست. امید در طبقه کارگره... یا کمونیست پدیده بیعیب باشد.
۲
همچین چیزی نیست. یا اگر در گذشته، چپها دموکراسی را فدا کردند، بسیار بیجا کردند. بسیار اشتباه کردند. اگر در گذشته، چپها جوری عمل کردند که فکر کردند چپها وطن ندارند یا بیوطنان سفیهاند، بسیار اشتباه کردند. ما هم اشتباه کردیم میریم جلو و اصلاح میکنیم.
۳
سال ۲۰۱۴ پیشمرگههای بارزانی به شهر سنجار رفتند و از مردم خواستند بمانند. اما تا داعش رسید،پیشمرگهها فرار کردند. سپس داعش نسلکشی کردهای ایزدیها را آغاز کرد. در پایان، گلشیفته در یک فیلم بازی کرد برای تکمیل پروژه مظلومنمایی.👇
در سال ۲۰۱۴، نیروهای داعش به سمت شهر سنجار در استان نینوای عراق پیشروی میکردند. مردم این شهر که عمدتاً از کردهای ایزدی بودند در حال تخلیه شهر بودند که پیشمرگههای مسعود بارزانی وارد شهر شدند و به اهالی آنجا اطمینان دادند که از آنها دفاع خواهند کرد.
کردهای ایزدی به اعتبار اینکه پیشمرگهها کرد بودند، باور کردند که آنها در برابر داعش خواهند جنگید. ایزدیها هرگز نمیدانستند که قرار است قربانی پروژه مظلومنمایی سران فاسد احزاب کردی شوند.
داعش به شهر نزدیک شد و نیمهشب، پیشمرگهها بدون اطلاع به مردم شهر از سنجار گریختند.
مهتدی درست میگوید ۱۲۰ سال پیش نیاکان مشروطهخواه ما قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی را تصویب و اجرا کردند. اگر این قانون اجرا شده بود، نه متفقین به ما حمله میکردند، نه کمونیست پا میگرفت، نه کودتا و انقلابی میشد و نه کومله و مهتدی بوجود میآمد.
اما انجمنهای ایالتی
و ولایتی فدرالیسم نبود. چون قانونی تصویب نمیکردند. آنها بازوهای اجرایی مجلس بودند در نظارت بر اقدامات والیان و دیگر مدیران دولتی. هرگونه تخطی از قوانین مصوب مجلس را به وکلای مردم در مجلس گزارش میکردند. اعضای انجمن رابط مستقیم مردم با وکلای مجلس بودند.
انجمنها نهاد اتحاد و یکپارچگی مردم در اداره کشور و حاکمیت قانون بودند. چنان قدرتمند بودند که با وجود به توپ بسته شدن مجلس در دوره محمدعلیشاه قاجار، ایرانیان را متحد کردند برای فتح تهران. اعضای انجمنهای ایالات و ولایات با هم در ارتباط بودند. آنها به شدت میهنپرست بودند.