گاهی اوقات تربیت نادرست ، خشم و آزار های خانواده یک فرد میتواند باعث شکل گیری منفور ترین قاتل سریالی تاریخ کشور شود. در این رشته توییت قرار است درباره خشم و نفرت مردی صحبت کنیم که باعث قتل 15 زن و 1 مرد در طول 4 سال در جنوب کشور شد.(1) https://t.co/iVwtnvl5jL
فرید بغلانی ، قاتل سریالی که در سال 1347 در آبادان به دنیا آمد. به علت کودکی سخت و تربیت غلط، در خانواده ای بزرگ شد که روان پریشی را در او نهادینه کرد. او همراه پدربزرگ خود زندگی میکرد و از سمت مادر خود طرد شده بود به شکلی که تا 12 سالگی مادر خود را نمیشناخت.(2)
پدر بزرگ فرید به دلیل حمله و ضرب شتم زنان در خیابانها بدنام بود، ویژگی ای که تاثیر زیادی بر فرید ، علاوه بر آزار های مادرش گذاشته بود. اما شروع پرونده فرید بغلانی به زمانی برمیگردد که بعد از شدید تر شدن زن ستیزی او و حمله به زنان یک خانواده ثروتمند آبادانی 5 سال زندانی شد.(3)
مدتی کوتاه پس از آزادی ، او تبدیل به یک هیولای زن ستیز شده بود. بغلانی به شغل قبلی خود قبل از زندان یعنی باغبانی بازگشت، اما هنگامی که کار را ترک میکرد ، سوار دوچرخه خود میشد و در نخلستانها به جستجوی قربانیان می پرداخت. او در طول 4 سال 16 نفر را به شکل وحشتناکی به قتل رساند.(4)
قتل های فرید بغلانی در بازه زمانی سال 83 تا سال 87 در شهر آبادان و خرمشهر اتفاق افتاد ، تمام مقتولین با ضربه جسم سختی به سرشان به قتل رسیده بودند. همچنین میتوان او را منفورترین قاتل سریالی تاریخ جنایی کشور دانست زیرا 8 نفر از مقولین بازه سنی 9 سال تا 13 سال داشتند.(5)
آذر ماه سال 1387 بود که فرید بغلانی پس از شناسایی توسط یک قربانی بازمانده توسط پلیس آبادان دستگیر شد. این زن، در ماه مهر با چاقو مورد حمله قرار گرفته بود و تقریباً مرده بود، اما توانست به شکل معجزه آسایی زنده بماند و موجب دستگیری یکی از مخوف ترین قاتل های سریالی ایران شود.(6)
او پس از هفته ها سیع بر بی گناهی خود اعتراف کرد و گفت : من از زنها به شدت نفرت داشتم و این تاثیری بود که پدربزرگم روی من گذاشته بود و من هم بدون اینکه مقتولان را بشناسم به محض اینکه زن یا دختری را تنها در محلی خلوت میدیدیم، به او حمله میکردم و او را به قتل میرساندم.(7)
پس از یک آزمایش روانپزشکی، او برای محاکمه عاقل تشخیص داده شد. به دادگاه آورد و متهم به قتل شد. بغلانی که با مجازات احتمالی اعدام روبرو شد، اعترافات خود را پس گرفت و مدعی شد که برای امضای اعترافات توسط مقامات پلیس شکنجه شدهاست.ادعاهای او جدی گرفته نشد و به اعدام محکوم شد.(8)
در نهایت فرید بغلانی پس از 10 جلسه دادگاه و محکوم شدن به قتل 15 زن و 1 مرد در تاریخ 22 آبان 1389 در زندان کارون اهواز در حالی که خانواده اش شاهد اعدام بودند به دار مجازات آویخته شد.(End)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن تاریخ ایران است که در قزوین متولد شد. او در 14 سالگی ازدواج کرد و دارای دو دختر بود که دختر کوچیک او با مشکلات معلولیت جسمی مواجه بود. همسر او معتاد و خانواده اش او را رها کرده بودند.(1) https://t.co/U7DMqRHmLr
اولین قتل مهین قدیری به سال 1385 برمیگردد زمانی که مهین با فشار های مالی و هزینه های درمان دختر کوچیک تر خود و نداشتن همراهی همسر و خانواده ، صاحبخانه خود را در مینودر قزوین به قتل رساند ، او مظنون اصلی پرونده بود اما در بازپرسی تبرئه شد.(2)
او با بازگشت به جامعه و بعد از گذشت 2 سال ، در اواخر سال 1387 با پرسه زدن در اطراف زیارتگاههای قزوین، زنان مسنی را که در دست و سر و گردن زیورآلات طلا داشتند شناسایی و به بهانه رساندنشان به خانه، آنها را سوار رنو زردش میکرد و بعد آنها را با آبمیوه مسموم و خفه میکرد.(3)
سال گذشته بود که در اوایل مهر ماه سال 1401 زنی هراسان و مضطرب با مراجعه به اداره شانزدهم پلیس تهران از مردی به اتهام تجاوز شکایت کرد.این خانوم در صحبت های اولیه خود گفت که ساکن شمال تهران است و این اتفاق در یکی از پارک های آن منطقه افتاده.(1) https://t.co/AudDbEfc05
در ادامه او گفت : برای ورزش به پارکی در شمال تهران رفته بودم که مردی به من نزدیک شد و ساعت پرسید.خواستم جوابش را بدهم که مرا به داخل اتاقک پارک پرت کرد و در آنجا آزارم داد و بعد از سرقت اموال باارزشم از محل گریخت.با اولین شکایت از این مرد ، تحقیقات پلیس در مهر ماه شروع شد.(2)
کارآگاهان همراه زن جوان به پارک مورد نظر رفتند که شاکی با مشاهده یکی از نگهبانان پارک او را شناسایی کرد. مرد ۳۴ساله به نام شیرمحمد دستگیر شد او در بازپرسی و صحبت با گزارش یه خبرگزاری بسیار خونسرد و مطمئن پاسخ میداد که موجب خشم شاکی و همسر او شد.(3)
در سال 1990 در شرق آمریکا راننده اتوبوسی به اسم جان ورد برای يه آسايشگاه روانی كار ميكرد. یه روز مامور شد تا تعداد بيست بيمار روانی را از آسايشگاه به آسايشگاه ديگه ای انتقال بده.(1) https://t.co/GpAlUd3EGQ
در مسیر راه آسایشگاه بعدی به علت تشنگی تصميم ميگيره برای دقايقی از اتوبوس پياده بشه و نوشيدنی بنوشه.اما به تصور اینکه بيماران روانی هرگز قادر به فرار نیستن خارج میشه. بعد از نوشيدن كمی ابجو ، باز به اتوبوس برمیگرده اما متوجه ميشه تمام بيماران از اتوبوس فرار كردن.(2)
بعد از این اتفاق اون میدونست اگه رئيس آسايشگاه متوجه اين اتفاق بشه كارش رو از دست میده و عواقب خیلی سنگینی براش داره ، اما تصميم به كار عجيبی میگیره. با اتوبوسش به نزديک ترين ايستگاه اتوبوس ميره و تعدادی مسافر سوار ميكنه تا اينكه به تعداد بيست نفر برسه.(3)
1 ژوئن 2003 :
" امروز مادرم یه مانکن برای من خرید تا محصولاتمو توی ویترین فروشگاه بذارم. مانکن به طور غیرمعمولی سنگینه، اما با این وجود یه مانکنه، من از مامانم سپاسگزارم چرا که معتقدم زنای بیشتری رو به مغازه لباسم جذب میکنه. " (1) https://t.co/mmGP16rox9
5 ژوئن 2003 :
" من امروز توی مغازه کار می کردم که یه مشتری نگران به من گفت که مانکن به اون خیره شده. این عجیب بود چرا که مانکن چشم نداشت. فقط یه صورت خالی بود. برای بررسی مانکن رفتم و منم احساس کردم به شدت به من خیره شده...عجیبه. " (2)
6 ژوئن 2003 :
" امروز صاحب مغازه بغلی گم شد. غم انگیزه، ما دوستای خوبی بودیم. اون یکی از بهترین مرد های این منطقه بود ، همچنین به نظر می رسه که مانکن منم گم شده. دزد مانکنمو نمیبخشم! " (3)
در سال 1974 خانواده اسمورل به غرب پیتستون در ایالت پنسیلوانیا نقل مکان کردند. خانواده اسمورل کاتولیک بودند و افرادی بسیار مذهبی به شمار میرفتند ، آنها زندگی خود را در خانه جدید شروع کردند ، همه چیز عادی بود تا این که اتفاقات عجیب شروع شد.(1) https://t.co/dLL1NbWTMB
در یکی از شب های زمستان ، صداهایی عجیب از قسمت حمام باعث شد پدر خانواده ، جک ، خود را به آنجا برساند ، تمام سینک خط خطی شده بود و روی لوله های آب ترک خورده بود ، اما این پایان کار نبود بلکه آغاز فصل ترس در خانه اسمورل ها بود.(2)
در روز های اولیه سال جدید ، زمانی که دختر بزرگ خانواده با فریادش پدر و مادرش را به اتاق می کشاند ، ادعا میکند چهره ای وحشتناک را در اطراف اتاق می بیند که در حال پرواز است ، این اتفاق چندین و چند شب رخ داد ، همچنین فعالیت های ماورا الطبیعه در خانه افزایش یافت.(3)
در یکی از شب های تیر ماهِ سال 1379،فردی به اسم فاطمه حنایی درحال بازگشت به خانه بود که توسط راننده ی تاکسی مورد تعرض جنسی قرار گرفت.زمانی که به خانه برگشت و همسرش سعید حنایی از این موضوع مطلع شد ، سرآغازه یکی از مخوف ترین پرونده های ایران شد.(1) https://t.co/FkxLycRb0V
سعید حنایی متولد 16 فروردین سال 1341 بود ، او فردی مذهبی بود ، سابقه حضور در جبهه داشت و همراه همسرش در کلاسهای قرآن شرکت میکرد. اهالی محل میگفتند فردی آرام و سر به زیر است ، ولی همسرش به روزنامه ایران گفته بود «به جامعه بدبین» بود.(2)
سعید حنایی بعد از آن شب و تعرض به همسرش ، نخست شروع به درگیری با راننده های تاکسی کرد اما بعد از چندین بار زد و خورد ، مسیر اصلیه عنکبوت مقدس شروع شد. او مسبب اتفاق آن شب را کارگران جنسی مشهد میدانست و همین باعث شد شروع به قتل کارگران جنسی کند.(3)