How the West Engineered the Shah’s Fall: Oil, Power & the Betrayal of Iran
Mohammad Reza Shah Pahlavi was once the West’s golden ally—a modernizer and a bulwark against communism. Yet, by the late 1970s, that relationship collapsed, with the West abandoning him at the moment of greatest need.
Why? A mix of oil politics, economic tensions, geopolitical shifts, and Western hypocrisy. 🧵👇
1️⃣ The Shah’s Oil Gamble & Western Backlash
🔹 In 1973, the Shah took full control of Iran’s oil industry, ending the 1954 consortium agreement that let Western companies profit off Iranian crude.
🔹 He then led OPEC to raise oil prices from $5.11 to $11.65 per barrel, triggering a 470% increase within a year.
🔹 His message to the West? “The era of cheap oil is over.”
🔹 Iran’s oil revenue quadrupled to $20.9 billion in 1974, fueling modernization. But in the West, it triggered economic chaos:
✅ U.S. oil imports surged from $3.9B to $24B in a year
✅ France’s unemployment rose from 2% to 6%
✅ Spain’s $500M trade surplus flipped into a $3.1B deficit
The Shah believed in Iran’s right to wealth, but Western leaders saw him as a problem.
2️⃣ The Shah’s Vision & Western Fear
🔹 The Shah didn’t just demand fair oil prices—he wanted the West to rethink energy consumption and invest in nuclear & solar power.
🔹 He openly criticized the West’s exploitative economics, stating:
🗣️ “You buy our crude oil and sell it back to us as refined petrochemicals at 100x the price.”
🔹 The West feared this “energy nationalism” would spread to other oil-producing countries.
🔹 His ambition? A post-oil future where Iran became an industrial powerhouse.
This was too much independence for the global order to handle.
3️⃣ The Carter Administration’s Pressure
🔹 Nixon supported the Shah’s military buildup, but Carter weaponized “human rights” to undermine him.
🔹 The Pentagon made Iran pay for its own military R&D, hiking costs.
🔹 As inflation hit the U.S. due to oil prices, Carter needed a scapegoat—and the Shah was it.
🔹 Instead of backing him against growing unrest, the U.S. cut support, emboldening his enemies.
4️⃣ Western Media & the Weaponization of “Human Rights”
🔹 The Shah’s modernization & secularization alienated:
✅ The clergy (who lost their power)
✅ Feudal landlords (who lost land in reforms)
✅ Leftists (who hated capitalism)
🔹 SAVAK’s suppression of dissidents was exaggerated & politicized by Amnesty International & Western media.
🔹 Meanwhile, Khomeini’s radicalism was whitewashed—he was sold as a spiritual leader, not a theocrat-in-waiting.
5️⃣ The Final Betrayal: 1978–79 Revolution
🔹 As protests erupted, the Shah hesitated—hoping the U.S. would help.
🔹 Carter’s response? Withholding support & pressuring the military to abandon him.
🔹 The U.S. & U.K. facilitated Khomeini’s return—knowing full well he would destroy Iran’s secular future.
🔹 When Khomeini took power, he dismantled everything the Shah built—but by then, the West had already moved on.
.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
The article, “Remembering a Coup in Iran That Never Was," is authored by Peter Theroux, a retired veteran Mideast analyst from the CIA. He was honored with the Career Intelligence Medal during his 25-year tenure at the agency, where he often analyzed the Iranian regime.
⬇️⬇️⬇️⬇️
Remembering a CIA Coup in Iran That Never Was
Mohammed Mossadegh was not a democrat or democratically elected, nor was he toppled by nefarious foreigners
BY
PETER THEROUX
شاهزاده در در فرمایشهایشون اشاره میکنند که بخش عمده ای از قشر روشنفکران و دانشگاهیان ( فرصت طلبهای حکومتی که شاید هنوز منتظر اصلاحات هستند ، دو دل ها، و وسط بازها و اصلاح طلب ها و چپ های شورایی) هنوز پشت سر معترضین نیستند و ازشون حمایت نمیکنند. آنهاییکه اگر هم تغییر و تحولی و یا انتقادی هم در بعضی حرفهاشون احساس میکنیم فقط به خاطر تحمیل شرایط هست و گرنه هنوز به لزوم تغییر رژیم پی نبردند. شاهزاده گفتند باید ریزش در این قشر و نیروهای انتظامی به وجود بیاید.
این قشر الیت جامعه هستند که توانش و ریسورش (پولش) را دارند که سازماندهی کنند و برنامه ریزی کنند برای براندازی. تمام داده ها برای برنامه ریزی ها و سازمان دهی های هدفمند تاکتیکی برای براندازی در اختیارشون هست و یا میتونن به دستش بیارن اگر بخواهند. این قشر تحصیلکرده هنوز هدف شون با ما یکی نیست.
این ها هستند که نیروهای سیاسی که ما بهش احتیاج داریم تا این اعتراضات را مدیریت کنند با ما هم هدف و همگرا هنوز نیستند.
موج اعتراضات به خاطر بن بست در شکست سیاسی یعنی عدم همکاری و مدیریت سیاسی و همگرایی خاموش شد و هزینه اش را مردم و بچه های ایران با خون و جان گرانبهایشان دادند.
و هنوز هم دارند میدند در ایذه .
شاهزاده دارند به همه ما میگویند مخصوصا به نیروهای سیاسی که بنشینید و کلاه خود را قاضی کنید . باید اولا ببینیم با خودمون چند چند هستیم. آیا اصلا ضرورت و وضع اورژانسی تغییر رژیم را در میابیم؟ تا چه حد این تهدید را در زندگی روزمره خودمون احساس میکنیم؟ آیا الویت ما نجات ایران هست یا شکل حکومت آینده یا قدرت طلبی و سهم خواهی؟؟ آیا درک درستی از حاکمیت قانون و دموکراسی و راه و روش دموکراتیک داریم؟ آیا تعهدمان و باور مندی ما به روش دموکراتیک با شاهزاده در یک سطح هست ؟؟ آیا به حاکمیت قانون ایمان داریم؟ آیاته مشارکت و رقابت در چهار چوب دموکراسی اعتقاد داریم؟ فرایند دموکراسی و درک قانون چه جایگاهی در ذهن و رفتار و منش ما دارد؟؟
این گروههای سیاسی آیا به آن درجه آگاهی و بلوغ سیاسی رسیدهاند که بدانند دارند به خودشان و فرزندانشان و آینده ایران و ایرانیان به عنوان یک تمدن بزرگ دارند خیانت میکنند؟ آیا میفهمند که چه خطر بزرگی از لحاظ محیط زیستی و تغییرات اقلیمی و ورشکستگی آبی داره تهدیدمون میکنه؟
توجه دارند اگر اینطور پیش برود به زودی امنیت جانی و مالی و کاری نخواهند داشت ؟ این ها را چطور میشه متقاعد کرد که به خاطر منافع خودشون هم که شده باید پشت مردم معترض بایستند و هر نوع توانایی و توانمندی فکری، مالی خود را به کار ببرند تا این نیرو های معترض را را مدیریت کنند تا ایران را از ورطه نابودی موجودیتی نجات بدهند؟ و آنچه شاهزاده میگویند: «مدیریت سیاسی این حرکت باید مکانیسم معرفی داشته باشد و تا آن را نتوانیم ارائه دهیم نخواهیم توانست از این خان (بن بست ) عبور کنیم» ضرورت یک آلترناتیو . هر روز که این آلترناتیو ساخته نشه به زوال تمدنی بیشتر نزدیک خواهیم شد .
شاهزاده میگویند ما هنوز نه به خارجی ها و نه به مردم داخل توانستیم یک جایگزینی و بدیل ارائه بدهیم . نه مردم ایران میدانند آینده ایران چی میشه و نه خارجی ها . The devil you know. ایشون میگویند ارائه یک الترناتیویک اجبار هست. «مردم خودمون هم میخواهند بدانند که چه میشود ، آیا ما تونستیم آلترناتیو را به صورت ملموسی ارائه بدهیم؟ اگر نتوانیم خودی و خارجی را قانع کنیم که به مراتب ما بهتر از ج.ا. هستیم و همه دنیا بداند که قابل انجام هست …ما تا از این خان عبور نکنیم نمیتونیم ج.ا. را شکست بدهیم. »
دلیل اینکه امروز با شما سخن میگویم، آغاز گفتگو برای ارائه یک “پیمان نوین” است، که پاسخی است به پیامهای بیشمار شما که به درستی نگران اکنون و آینده ایران هستید، و میدانید هر روز ادامه حکومت اسلامی، آیندهای حتی تاریکتر از امروز را برایمان رقم خواهد زد.
انزوا، فروپاشی اجتماعی، تبعیض، خفقان، سقوط آزاد اقتصادی، سرخوردگی و ناامیدی، تنها دستاورد ۴۱ سال حکومت اسلامی برای مردم ایران بوده است. بگذارید برای آخرین بار، درسی را که در بیش از دو دهه گذشته گرفتهایم، و امروز خوشبینترین افراد هم به آن معترفند مرور کنیم: این نظام، اصلاحپذیر نیست!
واقعیت این است که لیاقت شما این نیست؛ و این جایگاه، در خور نام ایران نیست!
انگیزه من برای ارائه این پیمان نوین، رسیدن به قدرت سیاسی نیست، بلکه تلاش برای برقراری سیستمی است که در آن، قدرت هرگز در انحصار یک فرد یا یک گروه نباشد. تکتک مردم ایران در سراسر کشور، فارغ از جنسیت، قومیت، مذهب و گرایش فکر و سبک زندگی، ضمن قبول مسئولیت، در تصمیمگیری برای آینده خود و کشورشان باید به یک اندازه سهیم باشند. حکومت فردی و ساختار هرمی قدرت در دنیای امروز، پاسخگوی نیازهای یک جامعه پیشرو و پویا نیست. رفاه و پیشرفت در دنیای امروز، در برپایی حکومتی است که بر خرد جمعی، مشارکت عمومی و مسئولیتپذیری شهروندی استوار باشد.
تلاش من برای قرار دادن کشور در یک مسیر صحیح است، نه برای یافتن یک مرهم سریع که راه را برای بازآفرینی استبداد و انحصار قدرت باز بگذارد.
گام نخست برای رسیدن به چنین شرایطی، “گذار از جمهوری اسلامی” است که نماد انحصار و انباشت ثروت و قدرت در دست گروهی اندک است.
ما امروز نه تنها میدانیم چه نمیخواهیم بلکه به روشنی میدانیم که چه میخواهیم: یک ساختار سیاسی پایدار مبتنی بر اراده مردم که در آن، قدرت در خدمت مردم و مدافع منافع ملی باشد، نه در انحصار گروهی خاص.
سکوت، بیتفاوتی و بیعملی امروز ما، پیامدهای بسیار فاجعهبارتری برای کشور و نسلهای آینده به همراه خواهد داشت.
بددلان در نقش “خندق نظام” به شما خواهند گفت آلترناتیوتان چیست؟ من به شما میگویم: تنها آلترناتیو مقبول، حاکمیت مردم ایران است.
Mahsa charter’s main objective is to present a legal case (laying the legal groundwork) in front of some UN or international court to justify the ‘the right to self determination’ per UN charter resolution 1514: … ) which is nothing more than breaking up iran into pieces. Cleverly reducing the legal notion of nation-state (read eliminating our sovereignty) into “people” without any sovereignty, political or legal rights to fit the requirements and conditions per UN charter to justify secession and nation building.
همه با هم: گلآلود کردن چشمه حقانیت
توسط میلاد آقایی
کسانی که از به دست آوردن حقانیت ناامید یا ناتوان هستند و زیر چتر همه با هم میتوانند در حقانیت دیگران سهیم شوند. کسانی که یا شناخت درستی از دموکراسی ندارند
یا چشمانداز آنها درباره برپایی آلترناتیو جمهوری اسلامی از روشی به جز جنبش اجتماعی است به دنبال روشی به نام «همه با هم» هستند.
در سالهای گذشته به خاطر نبودن گفتمان چارهساز سیاسی – اجتماعی، نداشتن پایگاه مردمی، ساختار نیافتگی اندیشه سیاسی و
ناشناس ماندن تواناییهای جنبشهای اجتماعی از سوی بخش بزرگی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی، شعار «همه با هم» به فراوانی سر داده میشد و اینگونه چالشبرانگیز نبود. اگر چه هرگونه توافق یا بده بستان به جز بر روی برپایی دموکراسی، غیر دموکراتیک است٫
“I shudder to think of the arrogance of certainty with which I walked the earth in years gone by. I was so clear in my perceptions and so strong in my convictions. Everything seemed black or white to me.
I judged gray as weak and insipid. It has taken me nearly a lifetime to learn that gray is more than the sum of two colors; it is inclusive, tolerant, nonjudgmental, and conciliatory. Gray is the color of truth
I am learning the hard way that life is too complex to be limited to black or white. My hard-line beliefs and prejudices have not served me well, nor have they served those whom I’ve encountered in life.