Discover and read the best of Twitter Threads about #سیره_رسول_الله
Most recents (1)
هیچکدام از عقاید جامعه ات را قبول نداری
میل و عرضه کار کردن هم نداری
میلف ثروتمندی پیدا میکنی مخش را میزنی و با ازدواج با او برای چندسال خودت را میبندی
سالی یکماه میری پیک‌نیک!
داخل غاری چت میکنی و زل میزنی به مناظر
کم کم یه دوست خیالی پیدا میکنی
برمیگردی و برای بقیه تعریف میکنی/
میل و عرضه کار کردن هم نداری
میلف ثروتمندی پیدا میکنی مخش را میزنی و با ازدواج با او برای چندسال خودت را میبندی
سالی یکماه میری پیک‌نیک!
داخل غاری چت میکنی و زل میزنی به مناظر
کم کم یه دوست خیالی پیدا میکنی
برمیگردی و برای بقیه تعریف میکنی/
از دوست خیالیت واز اینکه گفته تو ازطرف ۱موجودنامرئی بعنوان پیغامرسون انتخاب شدی!
مردم به ریشت می‌خندن
تهدیدشان میکنی که به همون موجودی که دیدی میگی بیاد بخورتشون!
بیشتربه ریشت می‌خندن
شاکیتر میشی
تو مهمونیهای خونوادگی باز حرفتو تکرار میکنی
و هی تهدید که هرکی حرفمو قبول نکنه خره/
مردم به ریشت می‌خندن
تهدیدشان میکنی که به همون موجودی که دیدی میگی بیاد بخورتشون!
بیشتربه ریشت می‌خندن
شاکیتر میشی
تو مهمونیهای خونوادگی باز حرفتو تکرار میکنی
و هی تهدید که هرکی حرفمو قبول نکنه خره/
عموی دانشمندت از سر دلسوزی میگه:
بیا پایین بچه جان سرمون دردگرفت!
بیشتر شاکی میشی
از زبون دوست خیالیت اسمشو میذاری ابوجهل (جای ابوحکم که مردم بخاطر دانش زیادش بهش میگفتن)
بعدچندوقت با یه کصخل دیگه که حرفات باورش شده فرارمیکنید۱شهر دیگه
اونجا شروع میکنی به راهزنی و غارت کاروان‌ها/
بیا پایین بچه جان سرمون دردگرفت!
بیشتر شاکی میشی
از زبون دوست خیالیت اسمشو میذاری ابوجهل (جای ابوحکم که مردم بخاطر دانش زیادش بهش میگفتن)
بعدچندوقت با یه کصخل دیگه که حرفات باورش شده فرارمیکنید۱شهر دیگه
اونجا شروع میکنی به راهزنی و غارت کاروان‌ها/
