Discover and read the best of Twitter Threads about #خاطره

Most recents (7)

۱.
یک #خاطره
عرض شود خدمت انورِ اجلِ اخصِتون که اون قدیما ثانیه شماری میکردیم که مدرسه تموم بشه و با جیغ و داد و عربده و گریه زور میزدیم که مارو ببرن خونه پدربزرگمون ینی بریم و خونه‌های تایپ MB1 بریم که ما توش بودیم ، با اون خونه‌های بزرگ و ویلائی خفقان آور بود برامون ، اما
۱.
خونه ۱۲۰ ، ۳۰ متری پدربزرگمون تو لین حموم جَرمَن با اون کوچه‌های باریکی که دوتا آدم به زور از کنار هم‌ عبور میکردن ، عین بهشت بود .
حالا چرا عین بهشت بود ؟
چون اون موقع‌ها تو هر کوچه‌ای شونصدتا بچه قاطی هم میلولیدن و یکی از تصاویری که به وفور به چشم شما میخورد بچه‌ای
۲.
بود که به زور برده بودنش که جیش کنه و تا مامانش اومده بود براش تنبون و‌ شلواری دست و پا کنه ، همینجوری #کون‌پَتی زده بود تو کوچه و اومده بود تو کوچه قاطی بچه‌ها بازی و بدبخت ننش که شلوار و تنبون به دست دنبالش بود و با واژه‌های مثلاً امیرو ، اکبرو عَبِد و ...خخیر ندیده
Read 24 tweets
یک #خاطره
از اوایل دهه ۵۰ و خصوصاً طی سالهای ۵۷ و ۵۸ و بعضاً تا چند دهه بعد ، ی جوری جوونهای این مملکت مسخ خزعبلات و جفنگیات #علی_شریعتی شده بودن که فکر میکردن کلام این مرتیکه مفنگی عین وحی منزله و بالای استدلال این شیره‌ای دیگه هیچ استدلالی نیست .
از خدا پنهون نیست از شما چه
۱.
پنهون در اثنای انقلاب ۵۷ ی خلقی از جوانان اون دوره که مابین ۱۶ تا ۲۵ ، ۲۶ سنشون بود
همه کله‌هاشون داغ بود و از اونجا که میدونستند خدابیامرز پدر من دشمن خونی خمینی و جمهوری اسلامیه ، همگی به جهت هدایت اون خلدآشیان به راه راست ، هرشب جمع میشدن به کل‌کل کردن باهاش و خلاصه
۲.
در تمام شبها هم همگی دست از پا درازتر میرفتن تا با تصمیمی جدیتر فردا برای نابودی رژیم پهلوی به خیابان برن ‌.
القصه ، شبی بحث به اینجا کشیده شد که جوونها میگفتن تمام شاهان جز خیانت و کثافت به مملکت نزدن و نکردن ، مرحوم پدر منم میگفت والا اگه منظورتون اون ۷ شاه مفنگی
Read 9 tweets
یک #خاطره/ #تجربه بگم
اونائی که جهان پیشا موبایل و کامپیوتر و انواع و اقسام جعبه‌های بگیر و بشون رو تجربه کردن حتماً در دوران نوجوانی و جوانیشون تو کوچه پس کوچه‌ها و زمینهای خاکی دنبال توپ دویدن .
یکی از خصوصیات این زمینها و بازیها این بود که همیشه چند نفری بودن که هیچکس
۱.
باهاشون بازی نمیکرد ، توجیه همه هم این بود که بازیشون خوب نیست و باعث باخت تیم میشن .
من هرگز نفهمیدم چرا هیچکس با این بچه‌ها بازی نمیکنه و اتفاقاً همیشه وقتی
میخواستم بازی کنم دقیقاً همین به قول همه زاقارتها و نابلدها و دست و‌ پاچلفتیهارو به عنوان یارم انتخاب میکردم ، اون
۲.
زمونها بچه‌ها خیلی زیاد بودن خصوصاً دهه شصتیها ، برای همین وقت بازی گل کوچیک ، ۴ ، ۵ تا تیم انتخاب میشد و قانون این بود که دو تیم میرفتن
تو زمین و بازی میکردن و الباقی نگاه میکردن ، به محضی که یک تیم گل میخورد ، از زمین خارج میشد و جاش رو میداد به تیم بعدی یوقت میدیدین که
Read 8 tweets
یک #خاطره
آقا وقتی انقلاب پیروز شد ، ی رفیق خانوادگی داشتیم که زن و بچه رو برداشت و برای زندگی رفت انگلیس ، یکی دو سال بعدم در انگلیس ی دختر دیگه‌ هم گیرش اومد ، خلاصه دختره بزرگ میشه و حدود ۱۵ ، ۱۶ ساله ، که یشب نمیاد خونه و این رفیق ما و‌ زنش هم که ایرانی از شب تا صبح یکی
۱.
شیش ، هفت بار سکته میکنند و اقایه و ننیه هم تا میاد صبح بشه ، تمام بیمارستانها ، پزشک قانونی ، پلیس و ‌... رو میگردن و هیچچچچ اثری از ددختره تخم جن پیدا نمیکنند که نمیکنند ‌.
خلاصه صبح خسته و کوفته و درمونده میان خونه و ننه‌هه دیگه داشته میمرده و آقاهه هم که دیگه نفسش
۲.
در نمیومده که
در خونه رو میزنن و اینا که فکر میکردن الان پلیس میگه جنازه‌اش رو گذاشتیم پزشک قانونی برای شناسائی بیائید ، هجوم میبرن سمت در که میبینن دختره کره‌خر با سرووضع ژولیده و خمار و پاتیل پشت در ایستاده .
هیچی دیگه
دختره میاد تو و هرچی اقا ننش میگن پدرسگ دیشب کدوم
Read 9 tweets
ی #خاطره
ی کاربری تو این توئیتر داریم حدود ۴ سال پیش ی اکانت داشت حدود ۳۰k فالور داشت .
این کاربره ، فقط ی مشکل داشت اونم این بود که سرش درد میکرد برای دعواهای خاله زنکی .
القصه یادم‌ نمیاد چی شد که حدود سه چهارتا لشکر همزمان ریختن سرش و اونم مجبور شد اکانتش رو بست و
رفت .
ی دوسالی نبود ، بعدش یهو دوباره سروکله‌اش پیدا شد و از صفر شروع کرد .
اما اینبار برای انتقام اومده بود . چون وقتی بهش حمله کردن کار حمله کنندگان عین توطئه فرنان دوموندگو و بارون دانگلار و مرسدس و ویلفور برعلیه ادموند دانتس بود .
خلاصه که ادموند دانتس داستان ما بعد
از ۲ سال در هیبت #کنت_مونت_کریستو برگشت و سراسر خشم .
اما در ظاهری ارام ، شروع کرد به افشاء تک به تک دوستان و عزیزان و برعن‌دازانی که اون موقع کل فضای توئیتر دستشون بود .
اما خوب ، داستان ادموند دانتس ما ، مثل داستان خدابیامرز الکساندر دوما پیش نرفت .
چرا که بارون دانگلارها و
Read 11 tweets
ی #خاطره
ی تاجر سوپر میلیاردری بود در زمان شاه ، که هژبر یزدانی نوکر در خونشم نمیشد به اسم حَج عباس گورتونی .
اما این حج عباس ی دست کت و شلوار میپوشید که حدود ۵۵ سال تنش بود .
ی موتور گازی رکس هم داشت که سوارش میشد و همیشه هم ی بقچه به دسته موتورش اویزون بود که قابلمه
ناهارش توش بود .
حج‌عباس گورتونی صاحب ایران پیمای اصفهان هم‌ بود .
ی دو سالی قبل از انقلاب دست عیالش رو میگیره با یکی از اتوبوسهای صفری که تازه خریده بوده میره به مشهد زیارت .
وقتی که میرسه به مشهد میره به یکی از هتلهای گردن کلفت مشهد و وارد میشه و به مسئول رسپشن میگه
اطاق میخاد ، مسئول رسپشن هم کلی معطلش میکنه و بعدم با لحن بدی بهش میگه برای امثال شماها اطاق نداریم .
حج‌عباس هم که جلوی خانمش بهش توهین شده بود ، به رگ غیرتش بر میخوره و دهنه در هتل رو میگیره و با لهجه غلیظ سدهی میگه :
- هِمیتو چند
کار بالا میگیره و حج‌عباس درو ول نمیکنه
Read 7 tweets
یک #خاطره
قدیمها در اصفهان رسم‌ بود که خانواده‌ها تابستونها بچه‌هارو میگذاشتند سرکار ، کارش هم مهم نبود ، از پدر طرف مغازه داری ، کارگاه‌داری چیزی بود که از اولین روز شروع تعطیلات تابستانی پسر میرفت سر شغل پدری و کمکش میکرد ، اگر پدر طرف کارمند بود ، براش یجایی ی کاری
۱.
پیدا میکردن و میفرستادنش سرکار .
خلاصه که بچه نیمباس تابستون رو تو خونه یَلَللی تَللی بکونه ، دختر و پسرم نداشت ، پسرا بیرون از خونه ، دخترها هم داخل خونه به قالیبافی و گیوه بافی و منجوق دوزی و ... مشغول بودن .
بچه‌ها با این کارشون پول درمی‌اوردن و کمک میکردن به
۲.
پدر برای خرج تحصیلشون در‌ سال بعدشون .
حالا دیگه شما نمیدونین که چه عذابی بود کار کردنا .
خلاصه این حقیر هم از این قاعده مستثنی نبود و هرسال تابستون باید رنج کارکردن رو به جون میخریدم و خبری از توکون توپ زدن و گرگم‌به‌هوا نبود .
اون زمونا از این قرتی بازیهایی مثل
Read 25 tweets

Related hashtags

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3.00/month or $30.00/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!