اِشتُتهوف، کشتارگاه تا روز آخر؛
هیچکس نمیداند که آنسوی سیم خاردارهای برقآلودِ #اشتتهوف چندهزار انسان نیست شدند.
این اردوگاه تا روز آخر در حال گسترش بود.
در حدود ۳۵کیلومتری شهر گدانسک،شهری آرام از توابع ایالت آزادِ دانزیگ، و مکانی امن برای سالمندان؛
مجتمعِ خانهی سالمندانِ این محلهی آرام دقیقا جایی بود که توسط SS برای آن رنجِ غیرقابل تصور انتخاب شده بود.
اواسط آگوست ۱۹۳۹ نیروهای SS با ۵۰۰ زندانی وارد گدانسک شدند و این شروع #اشتتهوف بود.
سه سال قبل، از اوایل ۱۹۳۶، ناسیونال سوسیالیستهای دانزیگ شروع به تهیه لیستی از عناصر نامطلوب لهستانی کرده بودند تا در صورت درگیری دستگیر شوند.
آنها آنقدر آمادگی قبلی داشتند که در همان روز نخست ۱۵۰۰ نفر را دستگیر کردند.
۲ سپتامبر ۱۵۰ یهودی دیگر به #اشتتهوف وارد شدند.
در ابتدا زندانیان یهودی نسبتاً کمی وجود داشت و اکثریت آنها لهستانی بودند، زیرا #اشتتهوف تا اواخر ۱۹۴۱ اردوگاه زندانیان غیرنظامی بود، پس از بازدید هیملر در ژانویه ۱۹۴۲ رسماً به عنوان اردوگاه کار اجباری اعلام شد.
اردوگاه #اشتتهوف به زودی در حال شکستن مرزها بود و تا سال ۱۹۴۵ به طور مداوم گسترش یافت. در ابتدای سال ۱۹۴۳ ، یکی دیگر از محوطههای محصور شده با حصار برقی درست شد. قرار بود ۱۰۰۰۰ زندانی را در خود جای دهد که هرگز به پایان نرسید.
۳۰۰۰ سرباز SS در طول این سالها نگهبان اشتتهوف بودند.
در اواخر ۱۹۴۴، تعداد زندانیان سر به فلک کشید.
با ورود ۳۰۰۰ زندانی زن به #اشتتهوف، از اردوگاههایی که به دلیل پیشروی شوروی تهدید شده بودند، ترکیب زندانیان به طرز چشمگیری تغییر کرد.
بنابراین بسیاری از این زندانیان بعنوان برده به شرکتهای تابع SS داده شدند.
میزان بالای مرگ و میر در #اشتتهوف در اثر کشتار سازمانیافته نبود؛
شرایط بهداشتی نامناسب و تغذیه ناکافی با اولین اپیدمیِ حصبه(۱۹۴۳) و فیبر خالدار همراه شد و قرنطینههای دو هفتهای برای زندانیان تازه وارد نیز کمکی نکرد.
از بیماران فقط به حدّی مراقبت میشد که از شیوع همهگیری جلوگیری کند، به هرحال یهودیان اجازه معالجه نداشتند و بیماران نیمهگرسنه فرصتی نداشتند. بسیاری از شلیکها، از جمله تیراندازیهایی که به ویژه در گردن انجام شده بود روی این قشر صورت گرفته بود.
در سال۱۹۴۴ ، یک اتاق گاز ساخته شد که از یک طرف برای لباسهای بیماران مبتلا به حصبه استفاده میشد و از تابستان به بعد، برای گاز دادن به زندانیان نیز استفاده میشد. با اینحال، اتاق گاز #اشتتهوف کوچک بود، بنابراین زندانیان بارها در واگنهای مهر و موم شده گاز داده شدند.
از آنجایی که پروس شرقی بموقع تخلیه نشده بود، از تابستان ۱۹۴۴، با حمله سهمگین شوروی اوضاع #اشتتهوف دچار هرج و مرج شد.
در تماسی از سمت یوزف گوبلز دستور تخلیهی اردوگاه به مرزهای داخل داده شد.
این شروع #راهپیمایی_مرگ بود؛
زندانیان ضعیفتر که توان راهپیمایی نداشتند با شلیک به سر کشته شدند و ۴۷۰۰۰ هزار زندانی در ستونهای ۱۰۰۰-۱۵۰۰ نفری راهپیمایی را به سمت لائنبورگ آغاز کردند.
بینِ هر ستون ۷کیلومتر فاصله بود و توسط ۴۰ نگهبان نظارت میشد
این راهپیمایی ۷روزه برنامهریزی شده بود که ۱۰روز به طول انجامید.
گرسنگی و پوشش نامناسب در سرمای شدید بر سختی مسیر میافزود و افرادی که قادر به طیِ طریق نبودند بدون رحمت کشته میشدند.
بدین ترتیب آخرین ستونها از روی ستونهای قبلی عبور کردند.
هیچ کس نمیداند چه تعداد از این افراد کشته شدند، اما تعداد کشتهها تا ۵۰۰۰ نفر گفته شده است.
اولین فرماندهی #اشتتهوف، ماکس پالی، در سال ۱۹۴۶ در هاملن اعدام شد و به همراه او یازده تن دیگر از اعضای رده بالای اردوگاه به اعدام محکوم شدند.
دومین فرمانده پل ورنر هاپ درسال ۱۹۵۷ در بوخوم به جرم کمک به قتل به ۹ سال حبس محکوم شد.
بین ۶۵ تا ۸۰ هزار نفر در اشتتهوف کشته شدند.
۷۶ سال بعد، درابتدای همین سال، برونو دی که نگهبانی ۱۷ساله در #اشتتهوف بود، طبقِ این سند، دستگیر شد.
او میگوید اگر من نبودم کسی دیگر جای من انجام وظیفه میکرد!
برونو در دادگاه کودکان(هنگام ارتکاب جرم زیر سن قانونی بود) بدلیل دستداشتن در پرونده ۵۲۳۰ در ۹۳سالگی به ۲سال حبس محکوم شد.
یادبودی از راهپیمایی مرگ:
Share this Scrolly Tale with your friends.
A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.