مـــزْه ٌ 👁️‍🗨️ Profile picture
«ایران» برایم کلام نیست، دردی در بُن استخوان است !

Feb 4, 2022, 25 tweets

محمدرضا شاه پهلوی و ریچارد میل‌هاوس نیکسون Richard Milhous Nixon دو شریک سیاسی و دوست واقعی بودند.
دوستی در عالم سیاست نادر است، اما گذر زمان و اسناد تاریخی به ما می‌گویند، آنها از نزدیکی و تفاهم بسیار برخوردار بودند.
این مودت برای ایران ره‌آوردهای بسیاری را در بر داشت.
#دوست_شاه

نقطه مبدأ آشنایی شاه با نیکسون به سالهای معاونت ریاست‌جمهوری او باز می‌گردد. وقتی آیزنهاور ۱۹۶۱-۱۹۵۳ رییس‌جمهور ایالات متحده بود. درست در همان سالهایی که فضای سیاسی ایران دستخوش اغتشاشات بر سر ملی شدن صنعت نفت بود و مصدق نخست‌وزیر با خودکامگی، کشور را به مرز سقوط و تباهی پیش برد.

دستگاههای اطلاعاتی آمریکا در گزارشات خود به رییس‌جمهور، نسبت به "خطر به دامان کمونیسم افتادن ایران، که متحد طبیعی آمریکا بشمار می‌رود"، هشدار داده بودند و آیزنهاور خطر را جدی گرفت. هر چند اقدامات آمریکا با توفیق اولیه آنچنانی در ایران روبرو نشدند، اما سرانجام با برکناری مصدق/

از قدرت، آرامش و ثبات به کشور بازگشت.
صمیمیت میان شاه و نیکسون طی نخستین دیدار مشهود بود، زیرا آن دو از درک مشترکی نسبت به خطرات و شرایط سیاسی ایران و جهان برخوردار بودند. با پایان یافتن دوره ریاست آیزنهاور و روی کار آمدن کندی در آمریکا، مشکلاتی عدیده در درک مشترک از شرایط پیش/

آمده و منجر به تلخکامی شاه از دستگاه سیاسی آمریکا گشت. بعد از ترور کندی در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳، جانسون معاون او، بر سر کار آمد. شاه به دیدار او شتافت و بار دیگر مسائل عاجل امنیتی ایران در قبال اتحاد جماهیر شوروی را مطرح ساخت. او بدنبال توانمندسازی قوای نظامی کشور، بعد از جنگ دوم/

جهانی بود. ایران در نقطه آغازین کسب درآمدهای سرشار حاصل از فروش نفت بود و بدنبال توسعه همه‌جانبه اقتصادی. این مهم اما بدون وجود نیروهای مسلح کارآمد و تضمین ثبات و امنیت کشور میسر نبود. جانسون دمکرات، گرچه به مراتب بهتر از کندی دغدغه‌های شاه را می‌فهمید، اما به لحاظ وجود مخالفت/

درون حزبی و در کنگره، حاضر به عرضه تمامی نیازهای تسلیحاتی ایران، بویژه در جهت تقویت و مدرن‌سازی نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی نبود.
دغدغه و چالش پیش روی شاه تا سال پایانی ریاست جمهوری جانسون، لاینحل باقی مانده بود. اما با آغاز مبارزات انتخاباتی در آمریکا و خودداری جانسون از /

کاندیداتوری برای حزب دمکرات، و فائق آمدن ریچارد نیکسون "دوست شاه" در مبارزات درون حزبی بر سایر رقبا، فرصتی طلایی نصیب شاه شد.
شایع شده بود، که پادشاه ایران از طرق مختلف به کمپین انتخاباتی نیکسون کمک نموده است. بدون تردید اما شاه آرزومند توفیق او بود.
وقتی در روز ۲۰ ژانویه ۱۹۶۹ /

ریچارد نیکسون بعنوان ۳۷مین رییس‌جمهور ایالات متحده آمریکا روانه کاخ سفید شد، یکی از دیگر برندگان قطعی این راهیابی در تهران و ساکن نخست کاخ سلطنتی سعدآباد بود.
شاه با زیرکی و هشیاری سیاسی بزرگ خود، خوب می‌دانست که این فرصتی مغتنم برای ایران است.
شرکت در مراسم سوگواری آیزنهاور/

در ۳۱ مارس ۱۹۶۹ از سوی شاه،فرصت اولین ملاقات وی با نیکسون رییس‌جمهور را فراهم آورد. دیداری پربار و رضایت‌بخش برای شاه.
گرچه در این گفتگو تنها به رئوس اهداف و سیاست‌های مشترک پرداخته شد، اما فضای حاکم بر آن با دیدارهای پادشاه ایران با روسای پیشین جمهوری آمریکا تفاوتی ماهوی داشتند.

نیکسون برخلاف اسلاف خود دارای تجارب سیاسی بزرگ پیرامون مسئله امنیت بین‌الملل و جنگ سرد بود و واجد دکترینی مشخص.
در چارچوب این نظریه سیاسی امنیتی، ایالات متحده نباید در عرصه رویارویی بزرگ با شوروی و اقمارش، در همه صحنه‌ها و نزاع‌ها مستقیما حضور یابد. این تجربه بدست آمدۀ بعد از /

جنگ‌های کره و ویتنام و افکار عمومی بشدت از جنگ رویگردان بود. در صفحه شطرنج جنگ سرد، جایگاه خاورمیانه بعنوان تامین‌کننده و مسیر انرژی فوق‌العاده حیاتی بود و اهمیت حفظ آرامش و امنیت آن و آبراهه‌های مسیر نفت تعیین کننده.
شوروی بطور تاریخی و بنا به ضرورت امنیتی، همواره درصدد رسوخ /

به این بخش از عالم بود. در اینجا لزوم وجود قدرتی منطقه‌ای، که از توان و امکانات لازم برای برقراری امنیت و تأمین منافع غرب برخوردار باشد، چشمگیر می‌نمود. سیاستهای استعماری بریتانیا در خاورمیانه، مبنی بر ایجاد دو ستون ایران و عربستان سعودی، جهت ایفای این نقش اما به دلیل پایان/

حضور نیروهای بریتانیایی در منطقه و ضعف‌های ساختاری عربستان به لحاظ انسانی و نظامی، نقش ایران را بیش از پیش برجسته‌تر می‌نمود. ابرام شاه به نیکسون برای ایفای این نقش، در راستای تقویت همه‌جانبه قدرت نظامی ایران و توسعه اقتصادی کشور بود و هم بطور ضمنی دربرگیرنده منافع آمریکا.

پیشتر نیکسون و در پی اولین دیدارش در دسامبر ۱۹۵۳ با شاه، او را چنین دیده بود:
"به نیرویی در وجود اعلیحضرت پی بردم، که او را در سالهای آتی به رهبری مقتدر مبدل خواهد ساخت."
در سال ۱۹۶۹ نشانه‌های اقتدار ایران به رهبری شاه ضعیف، اما ممتد بودند.
نیکسون اکنون معتقد بود:
/

"شاهنشاه هوشمند، تحسین برانگیز، آرام، نه چندان مطمئن، اما شنونده‌ بسیار خوبیست و از درک عمیقی نسبت به مسائل نه فقط کشور خود، که سراسر عالم برخوردار است."
اشارات آکنده از احترام شاه نسبت به رییس‌جمهور جدید هم به گوش نیکسون رسیده بودند.
وقتی در سال ۱۹۷۲ نیکسون دکترین امنیتی خود /

را علنی کرد، ایران یکی از متحدان استراتژیک بالقوه آمریکا تلقی می‌شد. امکانی، که آرزوهای دیرینه شاه را در دسترس می‌گذاشت و شاه از این فرصت به کمال بهره‌ها گرفت.
ایران در سالهای ریاست نیکسون مسیر تبدیل شدن یک کشور متحد ضعیف آمریکا را به شریکی فعال و خلاق طی نمود. وقتی در سال

۱۹۷۲ نیکسون بهمراه هیئتی سیاسی، نظامی و اقتصادی بزرگ برای یک دیدار رسمی به تهران آمد، استقبال شاهنشاه و شهبانو از او و بانوی اول آمریکا، بسیار صمیمانه بود.
وقتی نیکسون و تیم همراه، تهران را ترک نمودند، شاه چکی سفید امضاء تسلیحاتی از میهمان عالیقدر آمریکایی خود دریافت کرده بود.

نیکسون متعهد شده بود، که ایران قادر است هر آنچه تسلیحات آمریکایی که مایل باشد و از هر نوع و به هر تعداد، که توان پرداخت آنرا داشته باشد، از ایالات متحده دریافت نماید، مگر تسلیحات هسته‌ای.
این موفقیت به شاه امکان جامه عمل پوشاندن به برنامه توسعه گسترده و همه‌جانبه کشور را می‌داد.

سالهای ریاست‌جمهوری نیکسون ۱۹۷۴-۱۹۶۹ را می‌توان سالهای اوج شکوفایی اقتصادی اجتماعی ایران نامید.
برنامه‌های نخستین توسعه زیرساخت‌های کشور کلان و پهناور بودند و توسعه صنعتی در ابتدای دستور کار کشور. گرچه اجرای متراکم چنین حجمی از پروژه‌ها دچار مشکلات و ناهماهنگی‌هایی بود، اما /

نتایج بدست آمده شگرف و درازمدت بودند.
صمیمیت شاه و نیکسون تا بدانجا بود، که نیکسون پیرامون تمامی مسائل عاجل جهانی با شاه شور و گفتگو می‌کرد و درباره کلیه مسائل خاورمیانه به نظرات شاه اهمیت جدی می‌داد. این اهمیت تا بدانجا رسید، که نیکسون و کیسینجر با نظر و رای شاه برای حضور /

نیروهای آمریکایی در کردستان عراق و حمایت گسترده از ملامصطفی بارزانی و اکراد در جنگ با قوای حکومت بعث عراق موافقت تام نمودند و بدینوسیله اینبار آمریکا در راستای خواست و اراده ایران عمل می‌نمود.
واقعه "واترگیت" و شنود رقیب انتخاباتی بوسیله کاخ سفید، اما پایانی زودرس، نه تنها برای/

دور دوم ریاست جمهوری نیکسون بود، که بر دوران طلایی روابط آمریکا و ایران هم.
نیکسون وادار به استعفا گردید و بعد از این شاه دیگر هرگز آن اعتماد ویژه کاخ سفید را نه دوره ریاست جرالد فورد و نه جیمی کارتر بدست نیاورد.
خیلی زود در کنگره مخالفت با فروش‌های نظامی به ایران آغاز شد تا /

محدودیت‌هایی در نظر گرفته شوند. از اینسو اصرار شاه بر افزایش بهای نفت و حقوق کشورهای صادرکننده، دامنه اختلافات را آشکارتر می‌نمودند.
شورش ۵۷ در ایران روند اوضاع را بکلی بر هم زد.
شاه کشور را ترک کرد و نظام مشروطه فروپاشید.
نیکسون اما جزو معدود سیاستمداران بزرگ زمانه بود، که /

دوستی خود را با شاه فراموش نکرد و در طی دوران تبعید با او دیدار و گفتگو داشت.
سرانجام وقتی پادشاه فقید ایران، طی مراسمی در خیابانهای قاهره بدرقه می‌شد، دو دوست بزرگ او در صحنه حاضر بودند.
محمد انورالسادات، رییس جمهور فقید مصر و میزبان شاه و ریچارد نیکسون رییس‌جمهور اسبق و فقید .

Share this Scrolly Tale with your friends.

A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.

Keep scrolling