Soheil Profile picture
اول «ایرانی‌ام» بعد یک لُر روزمره‌نویس، بیزار از آخوند، شکارچی آخوندلیس و مزدور صادراتی 🚬

Nov 2, 2022, 24 tweets

#رشتو
#پیروز_نهاوندی
#مهسا_امینی
#تاریخ_بخوانیم که دوباره مجبور به تکرار آن نباشیم.
در این روزها که جوانان ایران مشغول نبرد با جاعش هستند جا دارد با پیروز نهاوندی فرزند راستین ایران بیشتر آشنا شویم.

در کتاب دو قرن سکوت (عبدالحسین زرین‌کوب) آمده:
در جنگ #قادسیه تازیان…
۱/۲۴

در جنگ قادسیه تازیان به تیسفون در آمدند و غارت و کُشتن پیش گرفتند، سعید بن ابی‌وقاص در ورود به مدائن ۸ رکعت نماز فتح خواند.
بدینگونه بود که…
۲/۲۴

تیسفون با کاخ‌های شاهنشاهی و گنج‌های گرانبهایِ چهارصد ساله خاندان ساسانی بدست عرب‌ها افتاد.
و کسانی که نمک را از کافور نمیشناختند و فرق بهای سیم و زر را نمیدانستند از آن قصرهای زیبا و افسانه‌ای جز ویرانی هیچ بر جای نگذاشتند.
در جنگ جلولاء هم که برخی کشته‌های آن را بالغ بر صد
۳/۲۴

هزار تن نوشته‌اند غنیمت بسیار به چنگ اعراب تازی افتاد، چندان غنیمت که پیش از آن نیافته بودند و زنان و دختران بسیار نیز به اسارت گرفتند چنان که عُمَر را از کثرت اسیران نگرانی در دل پدید آمد، دینوری مینویسد: عمر مکرر میگفت از فرزندان این زنان که در جلولاء اسیر…
۴/۲۴

شده‌اند به خدا پناه میبرم…

سقوط ساسانیان نقطه پایانی بود بر هزاران سال تمدن باشکوه و درخشان ایرانزمین و شروعی برای خفت و خاری و حقارت، تلخ‌ترین و دردناک‌ترین اتفاق در این زمان بردگی و اسارت زنان و کودکان بود. اعراب دسته دسته زنان ایرانی را بین خود تقسیم می‌کردند و…
۵/۲۴

کودکان را که روزگاری آینده‌سازانِ این سرزمین آباد به حساب می‌آمدند، برای خدمت و بردگی و نوکری به دیگر قبایل عرب میفروختند. در بین این اسیران که جزو غنائم جنگی برای مسلمانان به حساب می‌آمدند و برای فروش یا غلامی و کنیزی به طرف صحرای حجاز بُرده میشدند فردی…
۶/۲۴

بود به نام پیروز نهاوندی از اهالی شهر نهاوند (البته در برخی منابع شهر او را کاشان هم ذکر کرده‌اند)
پیروز نهاوندی که عرب‌ها به او فیروز میگفتند یک صنعتگر بود و مهارت‌های زیادی در زمینه آهنگری، نقاشی، نجاری و ساختن آسیاب داشت و همیچنین شمشیرزن بسیار ماهر و شجاعی بود و همیشه…
۷/۲۴

در زمان جنگ به عضویت سپاه ساسانی درمی‌آمد و حتی سالها قبل در جنگ با رومیان یکبار اسیر شده بود و مدتی را در روم زندگی کرده بود به همین دلیل بعضی از تاریخ‌نگاران دین او را مسیحی هم اعلام کردند. پیروز بعداز اینکه به همراه همسر و فرزندش اسیر شد به غلامیِ مغیرة بن شعبه گمارده شد
۸/۲۴

مغیرة بن شعبه یکی از سپاهیان صدر #اسلام در حمله به ایران بود و در جنگ‌های قادسیه، نهاوند و ری جزو افراد تعیین کننده به حساب می‌آمد و دستش به خون تعداد بسیاری از ایرانیان آلوده بود. او بعداز جنگ والی بصره و کوفه شد و مانند اکثر فرماندهان سپاه اسلام مشغول سواستفاده از کنیزان…
۹/۲۴

و خرید و فروش کودکان و کسب درآمد از کارکرد غلامان شد. مغیرة بن شعبه نام پیروز نهاوندی را به دلیل اینکه او دختر خردسالی به نام مروارید داشت ابو لؤلؤ نامید. (لؤلؤ در عربی مروارید)
پیروز به دلیل مهارتهایی که داشت سخت بکار گرفته شد و درآمدهایش به مغیرة بن شعبه تعلق میگرفت…
۱۰/۲۴

در آنزمان عمر ابن خطاب که خلیفه و امیرالمومنین مسلمین بود ورود ایرانی‌ها را به شهر مدینه بدلیل اینکه آنها را کافر و نجس میدانست ممنوع کرده بود. مغیرة بن شعبه به عُمَر نامه‌ای نوشت و درخواست کرد که اجازه دهد غلام ایرانی‌اش به مدینه وارد شود تا مردم بتوانند از مهارتهای او…
۱۱/۲۴

بهره‌مند شوند در اصل مغیرة بن شعبه این کار را برای خوشخدمتی به خلیفه و درآمد بیشتر از کنار پیروز انجام داد. با این درخواست عمر رضایت داد.
پیروز مشغول کار شد و مغیرة هم بعنوان خراج روزی دو درهم از او میگرفت که در آن روزگار حتی برای اعراب پول زیادی محسوب میشد..
۱۲/۲۴

گفته شده پیروز فقط روزها اجازه کار داشت و شبها بیرون شهر در محلی که مخصوص اسیران و بردگان بود زندگی میکرد. پیروز یکبار برای شکایت از خراج سنگین نزد عمر رفت و گفت که توانایی پرداخت دو درهم ندارد و چیزی برای خود و خانواده‌اش باقی نمی‌ماند، عمر پرسید چه کارهایی بلدی؟ پیروز…
۱۳/۲۴

جواب داد نقاشی نجاری و آهنگری عمر گفت پس با این همه کار که بلدی دو درهم پول زیادی نیست! در ادامه عمر پرسید تو که صنعتگر هستی میتوانی برای من آسیابی بادی بنا کنی؟ پیروز جواب داد اگر عمری باشد چنان آسیابی برای شما بسازم که در شرق و غرب همه از او صحبت کنند. بعداز این گفتگو…
۱۴/۲۴

عمر به کسانیکه کنارش بودن گفت این غلام بصورت غیرمستقیم مرا به مرگ تهدید کرد اما با اینحال عمر اجازه ساخت آسیاب را به پیروز داد. در همین دوران مسلمان مشغول حمله و کشتار در شهرهای ایران بودند و بعداز غارت شهرها و روستاها هزار چندگاهی کاروان اسیران ایرانی را به مدینه و دیگر…
۱۵/۲۴

شهرها می‌آوردند. مورخان نوشته‌اند زمانی که کاروانی از ایران میرسید پیروز بین کودکانی که با لیف خرما از گردن به هم متصل بودند آب میرفت و به آنها آب میداد و دست روی سرشان میکشید و اشک میریخت و مدام جمله عمر جگرم را خورد را تکرار میکرد. پیروز دائم در فکر انتقام بود، او…۱۶/۲۴

به همراه چند ایرانی از جمله هُرمزان نقشه قتل عمر را کشیدند. هرمزان از سرداران سپاه ساسانی بود که مدتی قبل در جنگ شوشتر از ابوموسی اشعری شکست خورد و بعداز اسارت به مدینه آورده شده بود. او برای در امان ماندن اسلام را پذیرفته بود و اجازه حضور در مدینه را داشت…
۱۷/۲۴

از آنجایی که پیروز آهنگر ماهری بود در کنار ساخت آسیاب، برای خود نیز خنجری حبشی و زهرآلود ساخت که او را همیشه با خود بهمراه‌ داشت تا در فرصتی مناسب عمر را که قاتل بسیاری از ایرانیان بود به سزای عملش برساند.
در ۲۶ ذیحجه سال ۲۳ هنری قمری این فرصت سر نماز صبح بدست آمد. طبق…
۱۸/۲۴

برخی اسناد گفته شده پیروز برای اینکه بتواند شب را در مدینه بماند صورتش را سیاه کرد تا شبیه غلامان حبشی بنظر برسد.
هنگام خواندن نماز صبح پیروز به عمر حمله کرد و با شش ضربه خنجر عمر را از پای درآورد و پای به فرار گذاشت، در حین فرار ۱۳نفر را زخمی‌ک د که ۹نفرشان کشته شدند اما…
۱۹/۲۴

در نهایت وقتی پیروز خود را در محاصره اعراب دید با همان خنجر دست به خودکشی زد و عمر هم بعداز سه روز کشته شد.
بعداز مرگش پسر او عبدالله ابن عمر برای انتقام همسر و دختر خردسال پیروز و تعدادی از ایرانیان را با همان خنجر سر برید. بدین صورت ایرانیان جنایات عمر در قادسیه…
۲۰/۲۴

جلولاء و نهاوند را تلافی کردند.
شخصیت حاجی فیروز برگرفته از ماجرای پیروز نهاوندی است و ایرانیان برای خوشحالیِ پنهانی از مرگ عمر نام شخصیتی ۴هزار ساله و نمادین بنام پیروز که آمدن سال نو را شادباش میگفت حاجی فیروز گذاشتند و بدلیل اینکه پیروز در شب ماندن در مدینه صورتش را…
۲۱/۲۴

سیاه کرده بود صورت این شخص را سیاه کردند و چون در صحرای حجاز اسیر بود به او لقب حاجی دادند. (برخی تاریخدان‌ها)
امروزه مقبره‌ای در کاشان وجود دارد بنام شجاع‌الدین ابولؤلؤ فیروز که میگویند بقعه پیروز نهاوندی است اما این مقبره متعلق به دوران ایلخانیان‌ است که ۶۰۰ سال…
۲۲/۲۴

بعداز پیروز ساخته شده است. در ایران جشن‌های عمر کُشون تا اواسط دوران قاجار ادامه داشت که بعدها توسط ناصرالدین‌شاه برای جلوگیری از تفرقه ممنوع اعلام شد اما هرساله پنهانی در کاخ این جشن را برپا می‌کردند.
امروزه هم مراسم عمر کُشون توسط برخی شیعیان بصورت…
۲۳/۲۴

خصوصی و مخفی برگزار می‌شود.

بله دوستان آبا و اجداد و خود ما از این قوم ظالم زجرها کشیده‌ایم.
اکنون بعداز ۱۴۰۰ سال زمان جراحی این غده سرطانیست که باید از بیخ و بُن بُریده شود تا کودکان ما و نسل‌های آینده زندگی‌ای شاد و در آرامش بدور از خرافات داشته باشند.
به امید آنروز
۲۴/۲۴

Share this Scrolly Tale with your friends.

A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.

Keep scrolling