چرا این رشتو رو مینویسم ؟ !
آخر رشتوها معلوم میشه
جنبش روشنگری در اروپا ابتدا با این سئوال ساده به وجود اومد :
- حالا شایدم تمام حقایق جهان و خلقت نزد کلیسا و در انجیلم نباشه ، بهتره بگردیم ببینیم ذراتی خورد و کوچک از حقیقت در جاهای دیگه هست یا نه ؟
و تنها طی تقریباً ۱۳۰
۱.
سال (۱۶۵۰ تا ۱۷۸۰) به این نظریه قطعی رسید که :
+ هیچچ ، مطلقاً هیچ ردی از حقیقت نزد کلیسا و مسیح و انجیل وجود نداره و همش چرنده .
در تمام این ۱۳۰ سال ، اروپائیان به سرکردگی فلاسفهگام به گام پیش میآمدند و کلیسا با گامهای عظیم و سنگین و بلند عقب مینشست . خصوصاً
۲.
این عقبنشینیها از زمانی سرعت بیشتری گرفت که اروپائیان راه افتادن از این طرف جهان به اون سر جهان و تازه فهمیدن که براثر
اما وقتی رفتن چین ، متوجه شدن که این دستگاه با همین مشخصات و کارکرد ۴۰۰ سال قبل از گوتنبرگ در چین ساخته شده و صدههاست که دارند در چین باهاش کار میکنند .
۳.
در نهایت ، فاز یک عصر روشنگری در ۱۷۸۰ تمام شد ، اما اگر فکر کردید که کلیسا پاشو
کامل عقب کشید و گفت ما غلط کردیم و
هر خاکی میخواهید سرتون بکنید ، سخت در اشتباهید .
کلیسا که حالا هم به وسیله ملتها و هم به وسیله پادشاهان و خاندانهای حکومتگر به راهنمائی فلاسفه دندونهاش
۴.
کشیده شده بود فهمید که دیگه نمیتونه با بگیر و ببند و بزن و بکش و بسوزون مردم رو به بند
بکشه ، این بود که با سلاح خود فلاسفه رفت به جنگ خود فلاسفه .
حالا اینکه کلیسا طی ۴۰ سال ۹۰۰ عنوان کتاب برای رد نظرات فلاسفه روشنگری چاپ کرد و سپس ۱ دائرة المعارف نوشت که بسیار قطورتر از
۵.
دائرةالمعارف لاروس روشنگران بود ، بماند اما در میان خود روشنگران و فلاسفه هم جنبشهائی به وجود آمد برای مبارزه با عقلگرائی مطلق .
مثلا لرد هربرت آف چِربوری یک مکتب پایه گذاری کرد به نام مکتب دئیسم «Deism» یا #ایزدگرائی که لپ کلامش این بود که برای پرستش خدا و رسیدن به معنویات
۶.
هیچ نیازی به کلیسا و کشیش و انجیل نیست ، انسان خودش با مراجعه به عقلش میتونه به معنویت مورد نیازش برسه .
مردمان زیادی به جنبش دئیسم ایمان آوردند اما درمقابل عده دیگری از اندیشمندان با دئیسم مخالفت کردن و گفتن که این هم شارلاتان بازی خود کلیساست برای اینکه افرادی رو
۷.
که از منظومه کلیسا و بردگی کشیشان خارج شدهاند ، در منظومه خداپرستی نگه دارند .
این افراد کلاً زدن زیر همه چیز و گفتن اصلاً خدائی وجود نداره و مذاهب و ادیان کلاً ساخته دست بشرن .
به این جماعت گفتن #آتئیست ، آتئیستها
در پایان همون حرف فیلسوف بزرگ آتئیست سلامی ابوالعلاء معری
۸.
رو تکرار کردن که ۸۰۰ سال قبلتر نوشت و تعلیم داد که دین خود «افسانه ای است که پیشینیان اختراع کرده اند» و اینکه انسان ها «دو قسم هستند: آنهایی که مغز دارند، اما دین ندارند، و آنهایی که دین دارند، اما بدون
مغز هستند».
اما علیرغم تلاش فلاسفهٔ ضدکلیسا و روشنگران و آتئیستها ،
۹.
مردم عادی به سمت معنویات و مذهبیات برگشتن ، طبقات فرودست ، یک منطق ساده داشتند .
آنها معتقد شده بودند که از کلیسا بریدن و دشمن کلیسا شدن ، اما این مسئله کوچکترین تاثیری روی سطح زندگی و
معیشت آنها نداشت .
و این ، علیرغم حرف فلاسفه روشنگری بود که در ابتدا میگفتند که هرچی
۱۰.
بدبختی و نکبت و ادبار و بیچارگی و فقره زیر سر کلیساست . اکنون و بعد از گذشته تقریباً یک قرن از شروع عصر روشنگری ، طبقات محروم میپرسیدن که این ضدیت با کلیسا و مسیح چرا برای آنها نون و آب نشده ؟
در همین زمان ی نهضت دیگه هم در آلمان به وجود آمد به نام نهضت پیه تیسم (Pietism)
۱۱.
که باز بازگشتی بود به ایمان و تقوی و کلیسا و امانوئل کانت که فردی به شدت معتقد و مذهبی بود ، این مذهب جدید رو پسندید و معتقد بود که پیهتسیم میتونه پلی باشه مابین عقلگرائی و دین .
او در معروفترین کتابش «نقد خرد ناب » تئوری لوح سفید جان لاک رو به نقد کشید و
۱۲.
نوشت :
انسانها با توانائیها و قابلیتها و محدودیتهای متفاوتی به دنیا میان و تنها با آموزش نمیشه انسانهارو یکدست و یکشکل و یک جور و همه رو ضد دین تعلیم داد .
در نهایت نهضت عظیمی به وجود آمد برعلیه روشنگران که معروفترین فیلسوف
مخالف روشنگران ژانژاکروسو بود .
۱۳.
روسو در ۳۸ سالگی یک مقاله نوشت که جایزه اول انجمن فلسفه فرانسه رو برد و مصل توپ در اروپا صدا کرد .
روسو نوشت که عقلگرائی صرف نه تنها کمکی به بشریت نکرده ، بلکه موجب بدبختی و ادبار انسان اروپایی هم شده .
روسو میگفت که انسان فقط عقل نیست ،
بلکه حواس و احساسات هم
۱۴.
داره و اینها فاکتورهائی است که فلاسفه عصر روشنگری اصلاً چرا بهشون فکر نکردن ؟
او بعدها نوشت که تکیه صرف به عقل گرائی مشکلی که ایجاد میکنه اینه که عقل به سرعت انسان رو گول میزنه
و گمراهش میکنه . درست هم میگفت : چرا که عقل انسان نشان داده بود که برای جنایات بشر ، میتونه
۱۵.
توجیهات عقلی بتراشه . ( ی نمونه امروزیش رو بگم ، چپها و چریکهای فدائی خلق در دهه ۵۰ حمله میکردن به بانکها و ملت رو میکشتن و بانک زنی میکردن بعد با پولش اسلحه و مهمات و بمب میخریدن برای مبارزه با شاه ، توجیهشون هم این بود که برای خیر مهمتر
چند شر کوچک اشکالی نداره .)
۱۶.
تمام دعوای روسو و ولتر هم از همین جا شروع شد ، ولتر در پاسخ به نظرات روسو گفت که اینها همش جفنگه ، چرا که مذهب و دین همینجور انسان رو بدبخت میکنه مذهبیون هم با همین توجیهات در تمام تاریخ جنایت کردن .
اما روسو در پاسخ ولتر ...
Share this Scrolly Tale with your friends.
A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.