#رشتو در مورد بدعتگذاری خطرناک #اسرائيل در نظام بینالمللی حقوق بشر:
۱) در ماه گذشته، اتفاق مهمی رخ داد که میبایست بیش از این مورد توجه دولتها، رسانهها و شبکههای اجتماعی قرار میگرفت. آن هم اینکه اسرائيل یک نظریهٔ حقوقی جدید ابداع کرده است که بواسطهٔ آن «قتل دستهجمعی» تظاهرکنندگان غره «قانونی» و «مشروع» تلقی میشود.
۲) نظریهای که - علیرغم مخالفت اکثریت قاطع جامعه حقوقدانان و سازمانهای بینالمللی - متعاقباً مورد تایید دیوان عالی اسرائيل نیز قرار گرفت!
۳) به زبان ساده، موضع حقوقی جدید اسرائيل به شرح زیر است:
۴) در همه جای دنیا، نیروی پلیس موظف است با تظاهرات یا اعتراضات جمعی مطابق «پارادایم اِعمال قانون» - که از «حقوق بینالمللی بشر» (IHRL) نشأت گرفته - برخورد کند.
۵) یعنی اگر تظاهرات به خشونت کشیده شد، پلیس فقط مجاز به استفاده از «زور متناسب» (یا متعادل) است و تنها در شرایطی میتواند از قوهٔ کشنده» استفاده کند که فرد تظاهرکننده خطر آنی و جانی علیه شهروند دیگری ایجاد کند.
۶) در اینجا، نکته مهم این است که پلیس نمیتواند در مورد جمع حکم کُلی صادر کند و علیه «جمع» متوسط به قوهٔ کشنده» شود؛ بلکه میتواند در صورت لزوم «فردی» را که در میان جمع مرتکب عملی خطرآفرین برای جان دیگر شهروندان شده - در صورت ضرورت - مورد حملهٔ کشنده قرار دهد.
۷) این شرایط در همه نوع تظاهرات - گاه با اِعمال برخی ملاحظات بومی - کموبیش در همه جوامع دموکراتیک دنیا صدق میکند؛ یا دستکم در قوانین اساسی پذیرفته شده است. همه سازمانهای بینالمللی - اعم از سازمانهای مدافع حقوق بشر یا سازمانهایی مانند صلیب سرخ - آن را پذیرفتهاند.
۸) حال، نظریهای که متقابلاً اسرائيل برای توجیه کشتار جمعی تظاهرکنندگان غزه اخیراً مطرح کرده عبارت از این است:
۹) اسرائيل مدعی است «پارادایم اِعمال قانونی» که از «حقوق بشر» برگرفته شده باشد در مورد تظاهرکنندگان غزه صدق نمیکند. اسرائيل میگوید ازآنجا که با سازمان «حماس» در حال نبرد مسلحانه است، سلسله قوانینی که بر تظاهرات غزه حاکم است نمیتواند مقررات و رفتارهای برخاسته از حقوق بشر باشد
۱۰) بلکه این «قانون جنگ» و ملزومات آن است که در مورد مردم غزه صدق میکند!
۱۱) به زعم اسرائيل، صحنهٔ تظاهرات غزه به مثابهٔ صحنهٔ نبردی است که در آن «پارادایم اِعمال قانونِ» برخاسته از «قانون جنگ» حاکم خواهد بود؛ به نحوی که محدویتها، احتیاطها و ملاحظاتی که بر نیروهای پلیس در سایر کشورها واجب است، برای سرباز اسرائيل صدق نمیکند.
۱۲) اما اسرائيل به مشابهسازی شهروند غزهای با سربازِ در حال جنگ بسنده نکرده است.
۱۵) مطابق این دکترین جدید، اسرائيل خود را مجاز میداند خطر «جمع» (و نه خطرِ فرد در میان جمع) را به طور کُلی مورد سنجش قرار دهد و چنانچه رفتار جمع را مخل امنیت خود ارزیابی کرد، میتواند «جمعیت» را مورد هدف قوهٔ کشنده (مثل رگبار یا شلیک تانک و بمباران) قرار دهد!
۱۶) علاوه بر این، معیار «آنی» بودن خطر نیز - که در سایر کشورها ملاک قرار میگیرد - در این دکترین جدید استاندارد دیگری دارد.
۱۷) یعنی اگر درسایر کشورها پلیس فقط در صورتی میتواند فردی را که در میان جمع برای شهروند دیگری خطر جانی «آنی» ایجاد کرده مورد هدف قرار دهد، اسرائيل این حق را برای خود قائل شده که به صورت پیشدستانه (یعنی قبل از شکلگیر خطر) - نه تنها به فرد بلکه - به «جمع» با ابزار کشند حمله کند
۱۸) این نظریهٔ جدید - که مورد تایید دیوان عالی اسرائيل هم قرار گرفت - یک تعرض بیسابقه به نظام حقوق بشر و حقوق بینالملل است که در سکوت رسانهها مورد اعتراض بسیاری از شخصیتهای جامعهٔ حقوقی و برخی سازمانهای بینالمللی قرار گرفته است.
۱۹) البته دولتهای غربی و منطقهای هیچکدام آنطور که شایسته است نسبت به این روند «مشروعسازی قتلعام» توسط اسرائيل واکنش نشان ندادهاند. حتی در جلسهٔ اخیر شورای امنیت در مورد اسرائيل (که به همت دولت کویت صورت گرفت) نیز این موضوع هیچگونه مرکزیتی پیدا نکرد.
۲۰) شاید این وظیفهٔ جوامع مدنی باشد که به این موضوع مهم با جدیت تمام بپردازند. /پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱) در دستگاه سیاست خارجی آمریکا بسیاری معتقدند چرخش عربستان سعودی به سمت ایران ناشی از این است که «کشورهای عرب دیگر به این نتیجه رسیدهاند که آمریکا برای دفاع از آنها علیه ایران دست به اقدام نظامی خواهد زد».
۲) در تحلیل آنها، انفعال آمریکا در برابر حادثه آرامکو در زمان ترامپ و سپس بیعملی آمریکا در مواجهه با حادثه حمله پهپادی حوثیها به امارات در زمان بایدن، این باور را نزد کشورهای عرب تقویت کرده است که عدم مداخله نظامی آمریکا به نفع آنها یک سیاست دوحزبی یا bipartisan است.
۳) در چنین دولت بایدن بستری تصور میکند با اعزام نیروی جدید به خلیج فارس - و با قرار دادن سرباز آمریکایی در نفتکشهایی که از آبراهه عبور میکنند - از یکسو به کشورهای عرب منطقه نشان میدهد آمریکا آماده برخورد نظامی با ایران است و از این اتفاق ابایی ندارد؛
۱) در متن برجام آمده: «کلیه مفاد و اقدامات مندرج در این برجام صرفاً برای اجرای آن بین گروه 1+5 و ایران میباشد...
...و نمیبایست به منزله ایجاد سابقه برای هیچ دولت دیگری، یا برای اصول بنیادین حقوق بینالملل و حقوق و تعهدات وفق معاهده NPT و سایر اسناد مربوطه، و همچنین اصول و رویههای شناخته شده بینالمللی تلقی گردد».
۲) آقای نبویان در تلویزیون ملی اینگونه این بند را تفسیر میکند که «برجام خارج از حقوق بینالملل است» و یک رژیم حقوقی منحصربفرد است که NPT را هم دور میزند و صرفاً برای ایران تدوین شده است! سپس بخاطر پذیرش این بند - که او «تحقیر ملت ایران» میخواند - دکتر ظریف را شماتت میکند!
۱) روابط ایران و آمریکا از سه حالت خارج نیست: یا باید به طور کُلی آمریکا را نادیده بگیریم و تلاش کنیم با وجود فشارهای فزایندهٔ واشنگتن - و به امید افول آن در صحنه بینالمللی - کشور را اداره کنیم؛
۲) یا باید از میان صد اختلافی که با آمریکا داریم، یک اختلاف را در حوزه هستهای حلوفصل کنیم و ۹۹ اختلاف دیگر را باقی بگذاریم به امید اینکه دولتهای متوالی در آمریکا پذیرای چنین فرمولی خواهند بود؛
۱) در بهار ۱۳۸۴، دکتر ظریف گزارش مفصلی برای مقامات عالیرتبه کشور تهیه کرد که در آن به صراحت ««ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت» را پیشبینی و با جزئیات و دقت تحسینبرانگیزی موارد پنجگانه زیر را تشریح و بررسی کرد:
۲) «شرایط و مشکلات تدوین مقررات عمومی بینالمللی محدودکننده»؛ «اهداف آمریکا از قرار دادن ایران در دستورکار شورای امنیت»؛ «روشهای قرار گرفتن موضوع ایران در دستورکار شورای امنیت»؛ «تبعات قرار گرفتن در دستورکار شورای امنیت» و «انتخابهای جمهوری اسلامی»!
۳) در بخشی از آن گزارش، او (نقل بهمضمون) تأکید کرد: «تعیین ضربالاجلهای پیدرپی توسط شورای امنیت بهانه را برای دامنزدن به بحران توسط آمریکا ایجاد میکند؛ و بروز چنین وضعیتی سبب خواهد شد پس از هر بحران و کوشش برای مهار آن، از نقطه پایینتری برای یافتن راهحل مسیر را دنبال کنیم»
۱) اندیشمندان حوزه روابط بینالملل تمثیل جالبی برای به تصویر کشیدن نظم نوین جهان بکار میبرند:
۲) نقشه جهان را - همان نقشهای را که احتمالاً در مدرسه به دیوار کلاس درس دیدهاید - تصور کنید. در آن نقشه کشورهایی خواهید دید که با خطوط پُررنگ از هم تفکیک شدهاند؛ و هریک قرار است به مثابه یک «بازیگر» مستقل با دیگر کشورها - مانند یک بازی برد و باخت شطرنج - تعامل و رقابت کند.
۳) حالا همان نقشه را در شب تصور کنید! جهانی خواهید دید که در آن کانونهای پررنگ و کمرنگ نور توسط خطوطی باریک و درشت به هم متصل شدهاند و گویی شبکههایی از بازیگران مختلف - از انسانها گرفته، تا ملتها، کارخانجات و شرکتها و مراکز تجاری و آثار تاریخی و غیره - تشکیل دادهاند.
۱) سالها تلاش کردند با همین جنس جملات پرتوپلا به نقل از این و آن، جواد ظریف را - که عمری در خدمت منافع ملی زحمت کشید - و پس از یک دوران سیاه در سیاست خارجی، «عزت» را به کشور بازگرداند تخریب کنند.
۲) ظریف نیاز ندارد کسی از او دفاع کند. حتی برای «خوشنامی» در تاریخ هم تلاشی نکرده. او از جنس مردانی است که بدون هیچ چشمداشتی خود را هزینه کشور و مردمش کرد، به جای اینکه مانند بسیاری از سیاستمردان این دیار، منافع کشور و مردم را هزینه پیشرفت و محبوبیت خودش کند.
۳) اما کسانی که دستی بر آتش دارند - یا کسانی که دستکم کمی انصاف دارند - میدانند او در دوران خدمت چهل سالهاش - به ویژه در دوران وزارتش - علیرغم تمام سنگاندازیهای داخلی و هجمههای جریان ویرانیطلب و ایرانستیز در خارج، از چه چالشها و تهدیداتی کشور را عبور داد.