@Pakgohar93 ما که از #فمینیسم متنفر نیستیم در واقع اون از ما(مردها) متنفره :)) جالب بود انتخاب واژه ات :دی
موضوع اینه که چیزی که امروز در دنیا بهش میگن فمینیسم با اون چیزی که به طور تاریخی (برابری زن و مرد) بوده کاملا فاصله گرفته. دلیلش هم اینه که مثل خیلی چیزا سیاسی شده.
@Pakgohar93 به نظر من کسایی که به خودشون میگن فمینیست باید برن یه تحقیق بکنن که آیا واقعا فمینیست هستند یا خیر! آیا طرفدار چپ های امریکای شمالی ان؟ آیا طرفدار از بین بردن جنس مرد هستند؟ آیا طرفدار سقط جنین هستند؟ اینا چندتا از موضوعات سیاسیه که فمینیسم موج سوم در موردش نظرات قطعی داره!
@Pakgohar93 یه نکته دیگه اضافه کنم. اگر #فمینیسم در مورد برابری انسان ها فارغ از جنسیتشون بود چیزی به اسم #intersectionalfeminism وجود نداشت که به طور خلاصه در مورد دفاع از حقوق زنان به علاوه جامعه #lgbtq هست! این یعنی lgbtq قبلا بخشی از فمینیسم نبوده
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
یه بار به اصرار دخترای گروه رفتیم رستوران ژاپنی سوشی بخوریم. از اونجا که من خیلی از سوشی خوشم نمیاد ارزونترینش رو سفارش دادم که یه بیشترش برنج و لجن Wasabi بود :)) اولیش رو که گذاشتم دهنم نزدیک بود اوغ بزنم😅 /1
بعد یکی از دخترا از اون سوشی گرونا که برا خودش گرفته بود رو بهم تعارف زد گفت بیا این خیلی بهتره ولی دیگه هرکار کردن نتونستم اون شب چیزی بخورم :)) ولی غذای تایلندی بد کوفتی نیست همچنین بعضی غذاهای چینی از رستوران درست حسابی که اونم اگر مفت باشه میخورم فقط ولی خودم نمیخرم :)) /2
کلا قوت غالب من وقتی سرکار میرفتم همین شاورما و فلافل بود و بعد هم غذای هندی. گاهی هم فقط ماهی سالمون رستوران ژاپنی نزدیک کار رو میگرفتم که اتفاقا سوشی هم کنارش داشت و بدم نمیومد. پوست سوشیه حس پیاز داغ میداد :)) البته نه به خوبی پیازداغ... /3
متروهای تورنتو خیلیاشون داخل ساختمون ها و مال ها باز میشه و کلا یکم علامتهاش گیج کننده س. اوایل که اومده بودم یه روز مصاحبه کاری داشتم یه جا پیاده شدم به یه فود کورت میخورد. هرطرف میرفتم راه خروج رو پیدا نمی کردم و استرس داشتم دیر برسم. /۱
دست آخر یه تابلوی خروج تویکی از گوشه ها دیدم. یک آن حس کردم چرا این اگر خروجه پس کسی نمیره داخلش ولی رفتم بعد نگو این در از ین طرف باز میشد و به راه رو و در fire escape راه داشت که نوشته بود باز کنی صدای جیغ و دادش درمیاد. هرچی سرو صدا کردم هیشکی جواب نمیداد. /۲
انگار بین دوتا در گیر کرده بودم و نمیدونستم اگر باز کنم آیا جریمه میشم یا چی. از اونور دیرم هم شده بود..خلاصه زنگ زدم ۹۱۱ حالا صدا هم به سختی میره و میاد و میپیچه. میگم im trapped between two doors بعد کلی حرف یارو فک می کرد من بین در گیر کردم :)) و نمیدونستم چجوری بفهمونم بهش/۲
وضعیت معیشت مردم در ایران به قدری افتضاح شده که راجع به هیچ مسائله مربوط بهش نمیشه بدون درد و خونریزی صحبت کرد! مثلا من با دوستی دارم صحبت می کنم و میگم کیفیت ماهی هزاردلار کانادا در ایران تقریبا معادل ماهی 4 هزاردلار در کاناداس بعد متهم به این میشم که صدام از جای گرم بلند میشه/1
چون که در کانادا شما میتونی با حقوق یه ماهت دوتا اپل بخری ولی در ایران نمیشه و هزار و یک داستان دیگه. خیلیامون از وضعیت اقتصاد خراب ایران و اوج بی عدالتی وضع موجود باخبریم یا حتی تجربه کردیم ولی دلیل نمیشه که در مقایسه های اقتصادی اشتباه کنیم و فکر کنیم خارج واقعا خبریه.../2
اصلا نمیشه در این مورد صحبت کرد که بخدا اینجا هم کار پیدا کردن سخته، مالیات حدود 30 درصده و اجاره یک اتاق نصف حقوقته... چون اینجا بالاخره تهش کانادا س و اونجا هم ایرانه. اما واقعیت اینه که ماهی 10 تومن ایران هنوز با توجه به هزینه های موجود در ایران درآمد خوبی محسوب میشه/3
من البته هنوز همونطورم که بودم😅 فقط یکم آزادتر و بی قید و شرط تر
خوندن این حرف ها خیلی خوشحالم نمیکنه. نشون میده ج.ا چطور با کثافت کاری و ریا مردم رو از دین . مسلمونی فراری داده طوری که اکثر اینا که الان لامذهب شدن قبلا حتی خیلی مذهبی حساب می شدن! که البته هیچکدوم خوب نیس /1
من رو یاد یه خاطره ای از سید حسین موسوی بلده انداخت که از قاریان قرآن برجسته دنیا و ایران هستن. ایشون طبعا به بیت هم زیاد رفت وآمد داشتن چون خب خامنه ای در کل پیگیر مساله قرائت قرآن خیلی هست. ظاهرا اینطوری بوده که از 88 سیدحسین میاد توی گروه سبزها و طبعا پاش از بیت بریده میشه../2
بعدتر توی یه جمعی صحبت از سیدحسین میشه و اینکه حیف فلانی دیگه نمیاد. بعد اون آقا برمیگرده میگه "به جهنم" همینقدر سخیف! سیدحسین هم توی فیسبوک یه پستی نوشته بود با این مضمون که آره به جهنم ولی حداقل ما قبل انقلاب هم همینطوری قاری قرآن و مسجدی بودیم که الان هستیم.../3
حدود یک سالی میشه که تونستیم با عده ای از دوستان داخل ایران یه کسب و کار کوچیک بین المللی راه بنداریم. سختی های زیادی رو به جون خریدیم؛ سخت ترینش قانع کردن مشتری از اینکه کار در ایران انجام میشه. تلاش هامون نتیجه داد...حدودا برای ۵ ۶ نفر کار ایجاد شد. #Internet4Iran #ForIran
/۱
کار خارجی در ایران یعنی غرور ملی، اعتماد به نفس بالا و حس خوب... یعنی
ارزآوری برای مملکت، ایجاد شغل برا یه عده جوون و تشویق کردنشون به مهاجرت نکردن... همه این تلاش ها داره با تصمیم ابلهانه و ظالمانه این حکومت به باد میره... /۲
داشتم خیز برمیداشتم که کم کم بیخیال شغلم بشم و کارآفرینی رو تمام وقت پیگیری کنم. همیشه نگران بودم که نکنه یه روزی اینترنت قطع بشه اما هیچوقت فکرش رو نمی کردم که این اتفاق بیفته. از روزی که مهاجرت کردم همیشه دلم به بازگشت به ایران و بهبود وضعیتش خوش بود.../۳
امشب برای اولین بار توی چندسال اخیر واقعا عصبانی شدم قضیه اینه که با یه بنده خدایی همخونه شدیم که ایشون به خیال خودشون در انجام امور خونه از قبیل تمیزکردن و آشغال بردن و غیره سیستم مرامی بدون تقسیم وظایف دارن به این شکل که هرکسی دید کاری باید انجام بشه منتظر نفر دیگه نمونه. 1/
منتها مساله اینه که نفر دیگه که من باشم چندین بار میاد پشت سر هم یه سری کارا مثل آشغالا بیرون بردن یا تمیز کردن گاز رو انجام میده و دوستمون ککش هم نمیگزه اینه که فرد مورد نظر حس می کنه تا زمانی که این روند ادامه پیدا کنه دوستمون از گرفتن سرویس رایگان لذت میبره و یه تلنگر لازمه /2
من قطعا آدم حساس، جزئی بین و سخت گیری هستم اما یه چیزی خیلی آزارم میده. اینکه آدمها فکر کنن زرنگ هستن یا وقتشون ارزش بیشتری داره. این طرز تفکر فقط باعث به وجود اومدن یه ارتباط abusive یا سواستفاده گرانه میشه که طرف یه سری چیزای اشتباه رو تا ابد میخواد حق خودش بدونه /3