«بینوایان»زنان میانسال پای ثابت«آشغال گوشت»های«سوپرگوشت امیر»اند
«بینوایان»پروموتر پنیر فلان کمپانی‌ست که مسئولش سرش داد میزند«ماتیکت رو پررنگ کن لاشی»
«بینوایان»آمپول زن آبله‌رویی‌ست که در مسیر بازگشت از درمانگاه در مترو دستفروشی میکند
«بینوایان»فراوان هست،ما«ویکتورهوگو»نداریم.
«بینوایان» دختر خوش‌صدایی‌ست که زنگ میزند برای شرکت بیمه آتش‌سوزی غدیر تبلیغ کند و اگر بگویی «نه خانم، متشکرم» با اندوهی به وزنِ تمام قرون و اعصار می‌گوید «باشه، ببخشید».
«بینوایان» امید بود که برای دزدین 6 تا لامپ پارک، حبس گرفته بود.
«بینوایان» آن پیرزن چاقی بود که سر خیابان نوبخت به من گفت «مرد باش و یک شیر کم چرب میهن برایم بگیر».
«بینوایان» پیک موتوری‌ای بود که عصر جمعه کسی نبود جسدش را برِ اتوبان شناسایی کند.
«بینوایان» پاسخگوی شماره 241 بود که با گریه گفت «آقا خسته‌ام، زود بپرس».
«بینوایان» پیرمرد بازنشسته‌ای بود که وقتی شنید «اسکن کامل دندان» مشمول بیمه خدمات درمانی نیست، گفت «مجدد مزاحم میشم خانم» و رفت.
«بینوایان» حتی اسم شجریان را هم نشنیده‌اند، حتی نمیدانند ساعت چند است.
«بینوایان» روایت ترمیدور انقلاب است، نگاه مجلل یک نابغه بر ویرانه‌های برجا مانده از نبرد واترلو، شرح مفصلی از کفل‌های توپُرِ لاتهای خوش‌اندامِ آدمکشِ قرتی پاریس، یک حماسه سوزناک و در عین حال پر ابهت از شکست آرمان‌های یک ملت تازه تولد یافته،
یک جادو در قالب کلمات، کلمات، کلمات...
«بینوایان» را «چاپلوسان» و «کاسه‌لیسان» نمیتوانند اجراء کنند، آنهم در «هتل اسپیناس پالاس»، آنهم بهای هر بلیت 200 هزار تومان، با حضور چند جعلق بیسواد، و اسپانسری یک دزد از صندوق ذخیره معلمان.
هوگوی دوران ما،اگرچه که اکنون ترمیدور یک انقلاب‌ست،اگر بود،شاید اصلا «بینوایان» نمی‌نوشت،بلکه برای تاریخ شرح «رجاله‌گان»را می‌نوشت؛شرح دزدها،دلقکهای دولتی،ارزان‌قیمت‌ها،سلیطه‌هایی که از بحران عزت‌نفس نان میخورند، کسانیکه در پایتخت‌های اروپایی از شکست آرمان‌ها «پول» در می‌آورند.
بله، اگر ویکتور هوگو بود، حتی یک لحظه از این منظره نفرت‌انگیزِ خجالت‌آور را از قلم نمی‌انداخت.
«بینوایان» ویکتور هوگو، شرح خداحافظی طولانی و حادِ یک جنتلمن تودار، خونسرد و پر جذبه با یکی از باشکوه‌ترین انقلاب‌های تاریخ و زنان و مردانی که در این ضیافت رقصدیدند است.
دریغ از ما که نه آن شکوه در کار بود، نه در میدان رقصیدیم، نه چنین جنتلمنی داشتیم.
مانفهمیدیم چه شد؛یا قردادیم،یا لودگی کردیم،یا چسناله سردادیم.
ما نتوانستیم تاریخ‌ را روایت کنیم.ما الکن وبی‌مقدار بودیم.صله‌بگیران اربابانِ همان وضعیتی که ما را صله‌بگیر کرده بود.
ای کاش تاریخ ما و دوران‌مان را فراموش کند.که نمیکند،که به آیندگان خواهد گفت«اینست منظوراز بینوایان».
Missing some Tweet in this thread?
You can try to force a refresh.

Like this thread? Get email updates or save it to PDF!

Subscribe to نادر فتوره‌چی
Profile picture

Get real-time email alerts when new unrolls are available from this author!

This content may be removed anytime!

Twitter may remove this content at anytime, convert it as a PDF, save and print for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video

1) Follow Thread Reader App on Twitter so you can easily mention us!

2) Go to a Twitter thread (series of Tweets by the same owner) and mention us with a keyword "unroll" @threadreaderapp unroll

You can practice here first or read more on our help page!

Follow Us on Twitter!

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just three indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3.00/month or $30.00/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!