اشغال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ را نتیجه نزدیکی ایران به آلمان در دوره رضا شاه و بیم از پیوستن ایران به آلمان در جنگ می دانند وگرنه بدون هجوم نظامی هم می شد از ایران پل پیروزی ساخت و به شوروی کمک رساند. (۱/۱۹)
استالین نگران بود آلمانها از راه ایران تأسیسات نفتی قفقاز را بمباران کنند و دست کم از دو ماه پیش از شهریور بیست که آلمان به شوروی حمله کرد، آماده اشغال ایران شده بود. انگلیسیها هم نیرو وارد عراق و خلیج فارس کرده بودند و نمی توانستند اجازه دهند ایران به دست شوروی بیفتد. (۲/۱۹)
نزدیکی ایران به آلمان، انگیزه قوی ایدئولوژیک پشت سر خود داشت. گمان برخی امروزیها نادرست است که می پندارند ایرانیها بودند که خود را به آلمان می چسباندند وگرنه آلمانها ایرانیها را آریایی به شمار نمی آوردند چنین نبود. ایران رضاشاه و آلمان هیتلر، همذات پنداری دوجانبه داشتند. (۳/۱۹)
واژه آریایی را اروپاییها از ایرانیها گرفتند. نه برعکس. دویست و پنجاه سال پیش، انکتیل دوپرون فرانسوی با ترجمه متون زرتشتی نشان داد واژه آریایی که بنابرنوشته های هردوت و دیودور، ایرانیان دوران هخامنشی خود را به آن می نامیدند، ریشه در متون زرتشتی و پیش از هخامنشی دارد. (۴/۱۹)
یافته های او با استقبال گسترده ای در اروپا روبرو و بسرعت به دیگر زبانهای اروپایی، از جمله آلمانی ترجمه شد. زبانشناسان هم دست به کار شدند و برای زبانهای اروپایی و پارسی ریشه مشترک یافتند و همتباری ایرانیان و اروپاییها اصلی جاافتاده در مجامع علمی شد. (۵/۱۹)
در اوائل قرن نوزدهم، فریدریش شگلل فیلسوف آلمانی برای نخستین بار نوشت که که آریاییها نیاکان مشترک ایرانیان و آلمانها بوده اند. واژه آریایی بر سر زبانها افتاد و اندیشه برتری نژاد آریایی در آلمان بر همین پایه رشد کرد و تا پایان قرن نوزدهم به گفتمان برتر در آلمان بدل شد. (۶/۱۹)
باستانشناسی و رمزگشایی کتیبه های باستانی در اوائل قرن بیستم تأییدی بر این دیدگاه شد. در ایران دوره قاجار، دانش آموختگان فرنگ، واژه آریایی و همتباری با آلمانها را به ایران آوردند. این دیدگاه نخستین بار در نوشته های میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقا خان کرمانی طرح شد. (۷/۱۹)
در همان سالهایی که رضا خان داشت رضا شاه می شد و پایه های ایران نوین را می گذاشت، ارنست هرتزفلد آلمانی هم در حال کاوش و کتیبه خوانی و اثبات خویشاوندی آریایی ایرانیان و آلمانها بود. (۸/۱۹)
اندیشه همتباری با ایرانیان چنان جا افتاد که ویلهلم دوم، قیصر آلمان ایرانیان باستان را نیاکان آلمانها خواند. در سفر مظفرالدین شاه، روزنامه آلمانی «پست» نوشت: پیشوای ایرانیان نیز همچون آلمانها از تبار آریایی است. بدیهی است که نویسنده از تبار ترکی شاهان قاجار بی اطلاع بود. (۹/۱۹)
البته اینکه بیشتر ایرانیها شباهت ظاهری به آلمانها نداشتند، مسأله بود. آلفرد روزنبرگ تئوریسین نازیسم، این مسأله را این گونه حل کرد که ایرانیان به سبب آمیختن با دیگر نژادها، خونشان آلوده شده و علت افت تمدن و درهم شکستن قدرتشان همین است. (۱۰/۱۹)
در کتاب معروفش اسطوره نوشت: «زمانی داریوش دستور می داد بر دل سنگ نقش کنند: منم داریوش شاه شاهان، از تبار آریا اما امروز ایرانی سوار بر قاطر سرگردان است. هیتلر هم گفت که ایرانیان که زمانی به عظمت خود می بالیدند چون خود را از شر یهودیان خلاص نکردند، عظمتشان از هم پاشید. (۱۱/۱۹)
با به قدرت رسیدن نازیها و قرار گرفتنشان در جایگاهی که با دولت ایران باید تعامل می کردند. اظهارنظرهای تحقیرآمیز نسبت به ایرانیان متوقف و در کتابهای درسی مدارس گنجانده شد که ایرانیان و آلمانها نیاکان مشترک دارند. (۱۲/۱۹)
وزارت علوم آلمان، والتر هینتس خاورشناس معروف را به ایران فرستاد که در بازگشت نوشت که رضا شاه نیز همچون هیتلر که عظمت آلمان را باز گرداند در حال احیای عظمت ایران است. (۱۳/۱۹)
والتر ووست که گرداننده اتاق فکر حزب نازی بود نوشت که زیر سایه رهبری رضا شاه امید می رود نژاد آریا که بر اثر آمیختن با دیگر نژادها در ایران آلوده شده، دوباره پالوده و احیا شود. رهبران آلمان حتی به فکر کمک به رضا شاه برای پالودن نژاد ایرانیان و احیای نژاد آریایی افتادند. (۱۴/۱۹)
هیملر فرمانده اس اس که شخصا به این موضوع علاقمند بود به ووست ماموریت داد به این منظور به ایران برود اما اشغال ایران این ماموریت را ناکام گذاشت.
آلمان نازی در برگزاری آیین گرامیداشت هزاره فردوسی در ایران مشارکت فعال داشت. (۱۵/۱۹)
خیابانی در برلن را به نام ایران نامیدند (پرزیشه اشتراسه که بعدا به ایرانیشه اشتراسه تغییر یافت و هنوز هم هست). شهردار آلمان در مراسم نامگذاری خیابان گفت که از همانندی پهلوانان شاهنامه و قهرمانان اساطیر آلمان به شگفت آمده و خطاب به پهلوانان شاهنامه سلام هیتلری داد. (۱۶/۱۹)
فکر تغییر نام بین المللی کشور از پرژا به ایران هم با توصیه سفارت ایران در برلن انجام گرفت. در یادداشتی از این سفارتخانه به تهران استدلال شد که چون در ممالک پیشرفته، نام آریایی بر سر زبانها افتاده و خیلیها به آریایی بودن خود افتخار می کنند ... (۱۷/۱۹)
... چه بهتر که ما هم نام ایران را به کار بریم که یاد آور سرچشمه آریاییان است. رضا شاه این توصیه را پسندید و از دی ۱۳۱۳ رسما در سطح بین المللی نام پرژا به ایران تغییر یافت. این تغییر نام با استقبال آلمان روبرو شد و مطبوعات آلمان آن را ستودند. (۱۸/۱۹)
برای مطالعه در این باره می توانید به مجموعه مقالاتی مراجعه کنید که زیر نظر دکتر علی انصاری رئیس مرکز ایرانشناسی دانشگاه سنت اندروز در اسکاتلند گردآمده، با این عنوان:
Perception of Iran: History, Myths and Nationalism from Medieval Persia to the Islamic Republic
(۱۹/۱۹)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
ایران سر پاسخ دادن به حمله اسرائیل را ندارد. خیلی هم خوشحال است که ظاهر حمله به گونهای بوده که اگر پاسخ ندهد، چیزی از اعتبارش کاسته نمیشود اما وضعیت به همان خطرناکی پیش از حمله دوم اسرائیل است. احتمال حمله بعدی اسرائیل بسیار زیاد است. عراقچی دوره افتاده و ... (۱/۷)
و به هر دری میکوبد تا جلو حمله بعدی اسرائیل را بگیرد اما این نتانیاهوست که قصد کوتاه آمدن ندارد. او در توان خود میبیند که نام خود را در تاریخ اسرائیل به نام رهبری ثبت کند که شاخ ایران را شکسته و خطر حماس و حزبالله را از سر کشورش رفع کرده. مصمم است به این هدف برسد. (۲/۷)
امریکا اگر رسیدن به این هدف زیانی برای خودش و منافعش نداشته باشد، پشت نتانیاهو ایستاده (چه هریس باشد و چه ترامپ). نتانیاهو دو راه پیش روی ایران گذاشته: یا بیا بجنگ ببینیم کی میزند یا از پشتیبانی نظامی حماس و حزبالله دست بکش، نیروهایت را از سوریه خارج کن و خیال ما را … (۳/۷)
دلایلم درباره این نظر نامحبوب:
خود را جای تهیهکننده یا هر مسئولی بگذاریم که در گوش مجری به او خط میدهد و اختیار قطع میکروفنها را دارد. فرض کنیم او بیطرفی را کاملاً رعایت میکند و آنجایی را که وارد حرف پزشکیان شد و به خودش حق هم داد، نادیده بگیریم. (۱/۱۰)
وضعیت را کاملاً فرضی در شبکهای حرفهای و بیطرف در نظر بگیریم: تهیهکننده اجازه داد شهاب اسفندیاری به محمد فاضلی حمله کند و تذکر نداد که وارد مسائل شخصی نشود چون این حمله را میتوان در جهت زیرسؤال بردن صلاحیت مشاور فرهنگی پزشکیان ارزیابی کرد و … (۲/۱۰)
در چارچوب مناظره انتخاباتی، مجاز دانست. اما هنگامی که آقای فاضلی از در پاسخگویی درآمد، در همان نخستین جملات، دعوا کاملاً شخصی شد. در هر شبکه تلویزیونی حرفهای در دنیا مجری باید دعوا را بلافاصله قطع کند، چون برنامه از چارچوب خارج شده است. اگر دعوا ادامه یابد … (۳/۱۰)
دیشب که مناظره وحید اشتری و علی همدانی را تماشا میکردم، بسیار برآشفتم از اینکه آقای همدانی یکتنه تمام حیثیت و اعتبار حرفهای رسانهای را لگدکوب کرد که ۲۱ سال از عمر حرفهایام را در آن سپری کردم. (۱/۱۰)
هر بیننده این مناظره به این نتیجه میرسید که اگر این آقای همدانی به گفته خودش پس از شانزده هفده سال کار «حرفهای» در بیبیسی به اینجا رسیده، چنین رسانهای چه اعتباری میتواند داشته باشد؟
مناظره ظاهراً قرار بود در سنجش و ارزیابی دو روایت از مرگ مشکوک نیکا شاکرمی باشد: (۲/۱۰)
روایت وحید اشتری و روایتی که اخیراً در قالب مستندی از بیبیسی پخش شد. وحید اشتری در همان آغاز با یک سؤال، تمام اعتبار علی همدانی را برای حضور در این مناظره فروریخت، وقتی پرسید: شما آیا در زمینه مرگ نیکا شاکرمی تحقیق کردهاید و (۳/۱۰)
از بسته شدن منوتو بسیار افسوس خوردم. شبکهای بود که در موفقیت و خلاقیت، قامتی بلندتر از دیگر شبکههای فارسی زبان خارج از کشور داشت. اینکه شبکهای را از بیخ و بن، بدون وصل بودن به سازمان بزرگتری بسازی و بالا بیاوری، همیشه هویت خود را حفظ کنی ... (۱/۲۲)
موفقیتت ناشی از خلاقیتت باشد و نه شانس آوردن و سوار شدن بر موج حوادث، هنر بزرگی است که منوتو در آن یگانه بود.
تأثیرگذاری منوتو بر مخاطب ایرانی عمیقتر و پایاتر از دیگر شبکههای فارسیزبان بود. شش سال پیش که شعار «رضاشاه روحت شاد» سرداده شد، از همین تریبون گفتم که ... (۲/۲۲)
شاه، سقوط حکومتش را گردن بیبیسی انداخت اما اگر روزی پسر شاه برگردد، از چشم منوتو دیده خواهد شد. جان دوباره گرفتن گفتمان سلطنتطلبی وامدار منوتوست. نسلی که حتی پدر و مادرهایشان چیز زیادی از «زمان شاه» به یاد نداشتند، با منوتو بود که به نوستالژی «زمان شاه» دچار شد. (۳/۲۲)
کشتار هولناک غیرنطامیان در بیمارستان اهلی غزه می تواند فرصتی برای جلوگیری از فراگیرتر شدن آتش جنگ شود. فشار بر اسرائیل برای پذیرش آتش بس افزایش یافته و زمینه فراهم شده تا طرفین درگیر به توافقی رضایت دهند که در سایه این آتش بس، تبادل اسرا و گروگانها صورت گیرد، … (۱/۷)
کمک خارجی وارد غزه شود و از حماس تضمین گرفته شود که از این فرصت برای تجدید قوا و ضربه زدن به اسرائیل بهره نخواهد گرفت. امریکا، مصر، اردن و محمود عباس به دنبال این راه حلند. به نظر می رسد ایران و حماس هم به این راه حل راضی اند اما بعید است نتانیاهو رضایت دهد … (۲/۷)
چون مساوی با پایان اوست. گرچه خسارات جانی و مالی که اسرائیل به غزه زده، اکنون بیشتر از ضربات طرف مقابل شده اما برای افکار عمومی خشمگین اسرائیل، هنوز انتقام گرفته نشده. آتش بس که اعلام شود، وقت حساب پس دادن نتانیاهو به مردم خود است، در حالی که هم دستش خالی است و هم … (۳/۷)
نوذر آزادی که در تلویزیون پیش از انقلاب با نام شخصیت کمدی اش، جعفر قاطبه و تکیه کلامش «ای آخ» شهرت چشمگیری داشت، در سن هشتاد و دو سالگی در آلمان درگذشت. نام اصلی اش نوذر فیروز بود اما با نام خانوادگی مادر کرمانشاهی اش (آزادی) خود را در عرصه هنر معرفی می کرد (۱/۵)
پدرش که افسر ارتش و اهل اراک بود، دل خوشی از بازیگری و این جور قرطی بازیها نداشت.
نوذر آزادی تا بیست و چند سالگی در کرمانشاه زیست و کاراکتر جعفر قاطبه را هم از پاسبانی در این شهر به نام تقی گرفت که همین گونه حرف می زده و رفتار می کرده و مایه تفریح ملت بوده. (۲/۵)
تکیه کلام «نادِرِس» (نادرست) از آن همین پاسبان بوده. البته نوذر آزادی گفته بود که لهجه آن پاسبان را در شخصیت قاطبه کمی تغییر داده و کرمانشاهی کرده بود، چون آن پاسبان، لک و تلفظهایش به لحن لکی بوده که تفاوتهایی با لحن کرمانشاهی دارد. (۳/۵)