۱) در روابط بینالملل اصطلاح «دتانت» (Détente) به روند و وضعیت کاهش یا تعلیق تنش میان دو یا چند کشور اشاره دارد. دوره دتانت میتواند بر اثر انعقاد یک معاهده تحقق یابد یا به واسطه ایجاد سازوکارهای تنشزدایی (De-escalation) -مانند کانالهای گفتوگو- شکل بگیرد.
۲) برای مثال، در دهه ۱۹۶۰ -در اوج رقابتهای ایدئولوژیک، نظامی و راهبردی جنگ سرد- دورهای «دتانت» در روابط میان آمریکا و شوروی ایجاد شد تا این دو ابرقدرت به تقابل مستقیم با یکدیگر کشیده نشوند.
۳) در واقع، آغاز دوره دتانت محصول این درک مشترک بود که هرنوع تقابل مستقیم میان این دو قدرت جهانی میتواند نهتنها به نابودی آنها بلکه به نابودی بخش درخور ملاحظهای از کره زمین منجر شود و از این رو لازم دانسته شد منازعات جدی در چارچوب سازوکارهای دیپلماتیک و مذاکراتی حلوفصل شوند
۳) در این دوره بود که معاهداتی مثل NPT، معاهده محدودسازی جنگافزار راهبردی(SALT)، کنوانسیون منع سلاح بیولوژیک، معاهده ABM و توافق هلسینکی (که متشکل از توافقهای اقتصادی و سیاسی متعدد بود) شکل گرفتند تا فضایی برای همزیستی میان دو قدرتی که هریک توان تخریبی بالایی داشتند ایجاد شود
۴) امروز نیز دلیل میانجیگری و تلاش برخی کشورها -ازجمله فرانسه و ژاپن- برای آغاز مذاکرات جدید میان ایران و آمریکا، این درک عمیق است که تشدید تنش و رویارویی مستقیم میان این دو قدرت عصر جدید، میتواند منطقه و جهان را برای دههها به آتش بکشاند.
۵) به بیان دیگر -با الهام از تجربه دوره «دتانت» در زمان جنگ سرد- این دولتهای واسط تصور میکنند میتوانند فضایی برای همزیستی ایران و آمریکا ایجاد کنند که خود نیز در پناه آن از گزند برخورد احتمالی این دو قدرت در امان باشند.
۶) در واقع، آندسته از منتقدان داخلی دولت که واسطهگری و تلاش فرانسه و سایر کشورها برای تنشزدایی میان تهران و واشنگتن را برنامهای «هماهنگ» و دسیسهای از پیشتعیینشده بر مبنای شگرد «پلیس خوب - پلیس بد» و یک «تله» یا یک «فریب» برای کشاندن ایران پای میز مذاکره میخوانند...
۷)... هنوز باور نکردهاند تحلیلگران و سیاستمداران در سایر پایتختها، «ایران» را قدرتی میدانند که باید به هر قیمتی از جنگ میان او و آمریکا جلوگیری کرد.
۸) به همین دلیل است که مدام به دستگاه دیپلماسی -مانند کودکی که در حیاط بزرگان وارد شده است- انذار و هشدار میدهند که مبادا «گول بخورید»، مبادا لِه شوید و مبادا در «زمین» آنها بازی کنید!
۹) شاید به همین دلیل نیز باشد که آنها به صورت خودکار و ناخودآگاه هرگونه گفتوگو میان ایران و آمریکا را به «تسلیم ایران» تعبیر میکنند و از تبعات حیثیتی و لطمات آن برای عزت و کرامت ملی سخن میگویند.
۱۰) در اصل، آنها از این حقیقت غافل هستند که هرچه توان کشورها در صحنه بینالمللی افزایش یابد، به تبع نیاز طرفین رقیب به گفتوگو برای مرزکشی، تعیین قلمرو و حوزه نفوذ، کاهش احتمال یک رویارویی ویرانکننده و ایجاد تعادل و موازنه به همان نسبت افزایش مییابد.
۱۱) به بیان دیگر، هرچه قدرت کشورهای رقیب افزایش یابد، به نسبت نیاز امنیتی و راهبردی آنها به ایجاد «دتانت» نیز بیشتر میشود.
۱۲) متأسفانه، در سالهای اخیر هرگاه بحث «تنشزدایی» و گفتوگو با غرب مطرح شده، این تناسب به صورت معکوس و وارونه -از جانب برخی تریبونها و رسانههای ملی- به افکار عمومی تزریق شده است...
۱۳)... و فضایی ایجاد شده که در آن هرگونه تلاش برای ایجاد سازوکارهای کاهش تنش، به «سازش»، «تسلیم» و «عقبنشینی» تعبیر شود.
۱۴) طبیعتا در چنین فضای سنگین و غیرواقعبینانهای، دستگاه دیپلماسی کشور نیز نمیتواند آنطور که در سایر کشورهای قدرتمند جهان رسم است -یعنی بدون اینکه مقامات ارشد آن مدام در معرض مؤاخذه، طعنه و فشار سیاسی قرار بگیرند- به دفاع از منافع ملی در عرصه بینالمللی بپردازد.
۱۵) در نتیجه، امروز که در مقطع حساسی از تاریخ قرار داریم، لازم است این فضای غیرعادی نیز در داخل کشور تغییر کند و فضایی جایگزین شود که هم با جایگاه و منزلت کنونی ایران تناسب داشته باشد و هم با آنچه در صحنه بینالمللی مرسوم است، سازگاری بیشتری داشته باشد!
۱۶) حقیقت این است که نمیشود هم «قدرت» بود و هم با قدرتهای رقیب تنشزدایی نکرد؛ نمیشود هم حوزه نفوذ داشت و هم با سایر کشورهای متنفذ نوعی همزیستی نداشت؛ نمیشود هم در مقیاس بینالمللی تأثیرگذار بود و هم با قدرتهای مؤثر دیگر «تعادل» ایجاد نکرد؛
۱۷) نمیشود هم قدرتی منطقهای و بازیگری بینالمللی بود و هم ابزار رایج دیپلماسی را -که حتی قدرتهایی دارای هزاران کلاهک هستهای نیز از آن استفاده میکنند- ابزار فریب و عامل تحقیر دانست؛
۱۸) در نهایت نمیشود هم توان تخریبی و نظامی بالایی ایجاد کرد و هم با سایر قدرتهایی که توان تخریبی مشابه و متقابلی دارند، نوعی «دتانت» و سازوکار کاهش تنش تعریف و تعبیه نکرد.
۱۹) اگر باور داریم «قدرت» شدهایم، لازم است فضای سیاسی داخل کشور را هم با شرایط جدید بهروز کنیم و تطبیق دهیم.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱) در دستگاه سیاست خارجی آمریکا بسیاری معتقدند چرخش عربستان سعودی به سمت ایران ناشی از این است که «کشورهای عرب دیگر به این نتیجه رسیدهاند که آمریکا برای دفاع از آنها علیه ایران دست به اقدام نظامی خواهد زد».
۲) در تحلیل آنها، انفعال آمریکا در برابر حادثه آرامکو در زمان ترامپ و سپس بیعملی آمریکا در مواجهه با حادثه حمله پهپادی حوثیها به امارات در زمان بایدن، این باور را نزد کشورهای عرب تقویت کرده است که عدم مداخله نظامی آمریکا به نفع آنها یک سیاست دوحزبی یا bipartisan است.
۳) در چنین دولت بایدن بستری تصور میکند با اعزام نیروی جدید به خلیج فارس - و با قرار دادن سرباز آمریکایی در نفتکشهایی که از آبراهه عبور میکنند - از یکسو به کشورهای عرب منطقه نشان میدهد آمریکا آماده برخورد نظامی با ایران است و از این اتفاق ابایی ندارد؛
۱) در متن برجام آمده: «کلیه مفاد و اقدامات مندرج در این برجام صرفاً برای اجرای آن بین گروه 1+5 و ایران میباشد...
...و نمیبایست به منزله ایجاد سابقه برای هیچ دولت دیگری، یا برای اصول بنیادین حقوق بینالملل و حقوق و تعهدات وفق معاهده NPT و سایر اسناد مربوطه، و همچنین اصول و رویههای شناخته شده بینالمللی تلقی گردد».
۲) آقای نبویان در تلویزیون ملی اینگونه این بند را تفسیر میکند که «برجام خارج از حقوق بینالملل است» و یک رژیم حقوقی منحصربفرد است که NPT را هم دور میزند و صرفاً برای ایران تدوین شده است! سپس بخاطر پذیرش این بند - که او «تحقیر ملت ایران» میخواند - دکتر ظریف را شماتت میکند!
۱) روابط ایران و آمریکا از سه حالت خارج نیست: یا باید به طور کُلی آمریکا را نادیده بگیریم و تلاش کنیم با وجود فشارهای فزایندهٔ واشنگتن - و به امید افول آن در صحنه بینالمللی - کشور را اداره کنیم؛
۲) یا باید از میان صد اختلافی که با آمریکا داریم، یک اختلاف را در حوزه هستهای حلوفصل کنیم و ۹۹ اختلاف دیگر را باقی بگذاریم به امید اینکه دولتهای متوالی در آمریکا پذیرای چنین فرمولی خواهند بود؛
۱) در بهار ۱۳۸۴، دکتر ظریف گزارش مفصلی برای مقامات عالیرتبه کشور تهیه کرد که در آن به صراحت ««ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت» را پیشبینی و با جزئیات و دقت تحسینبرانگیزی موارد پنجگانه زیر را تشریح و بررسی کرد:
۲) «شرایط و مشکلات تدوین مقررات عمومی بینالمللی محدودکننده»؛ «اهداف آمریکا از قرار دادن ایران در دستورکار شورای امنیت»؛ «روشهای قرار گرفتن موضوع ایران در دستورکار شورای امنیت»؛ «تبعات قرار گرفتن در دستورکار شورای امنیت» و «انتخابهای جمهوری اسلامی»!
۳) در بخشی از آن گزارش، او (نقل بهمضمون) تأکید کرد: «تعیین ضربالاجلهای پیدرپی توسط شورای امنیت بهانه را برای دامنزدن به بحران توسط آمریکا ایجاد میکند؛ و بروز چنین وضعیتی سبب خواهد شد پس از هر بحران و کوشش برای مهار آن، از نقطه پایینتری برای یافتن راهحل مسیر را دنبال کنیم»
۱) اندیشمندان حوزه روابط بینالملل تمثیل جالبی برای به تصویر کشیدن نظم نوین جهان بکار میبرند:
۲) نقشه جهان را - همان نقشهای را که احتمالاً در مدرسه به دیوار کلاس درس دیدهاید - تصور کنید. در آن نقشه کشورهایی خواهید دید که با خطوط پُررنگ از هم تفکیک شدهاند؛ و هریک قرار است به مثابه یک «بازیگر» مستقل با دیگر کشورها - مانند یک بازی برد و باخت شطرنج - تعامل و رقابت کند.
۳) حالا همان نقشه را در شب تصور کنید! جهانی خواهید دید که در آن کانونهای پررنگ و کمرنگ نور توسط خطوطی باریک و درشت به هم متصل شدهاند و گویی شبکههایی از بازیگران مختلف - از انسانها گرفته، تا ملتها، کارخانجات و شرکتها و مراکز تجاری و آثار تاریخی و غیره - تشکیل دادهاند.
۱) سالها تلاش کردند با همین جنس جملات پرتوپلا به نقل از این و آن، جواد ظریف را - که عمری در خدمت منافع ملی زحمت کشید - و پس از یک دوران سیاه در سیاست خارجی، «عزت» را به کشور بازگرداند تخریب کنند.
۲) ظریف نیاز ندارد کسی از او دفاع کند. حتی برای «خوشنامی» در تاریخ هم تلاشی نکرده. او از جنس مردانی است که بدون هیچ چشمداشتی خود را هزینه کشور و مردمش کرد، به جای اینکه مانند بسیاری از سیاستمردان این دیار، منافع کشور و مردم را هزینه پیشرفت و محبوبیت خودش کند.
۳) اما کسانی که دستی بر آتش دارند - یا کسانی که دستکم کمی انصاف دارند - میدانند او در دوران خدمت چهل سالهاش - به ویژه در دوران وزارتش - علیرغم تمام سنگاندازیهای داخلی و هجمههای جریان ویرانیطلب و ایرانستیز در خارج، از چه چالشها و تهدیداتی کشور را عبور داد.