#رشته_توییت
۱)
وای بر شما خانم شیرالی @MahnazShirali که مصدق را نمیشناسید
بدون شک محمد #مصدق شگفت آورترین پدیده در تاریخ سیاسی معاصر ایران است🔽
از شرایط امنیتی جنوب کشور، با فشار دولت انگلیس به عنوان والی فارس منصوب میشود. این اسناد در زمان حیات مصدق انتشار یافته و هیچگاه مورد تکذیب قرار نگرفته و حتی مورد تائید او هم قرار گرفته است.
🔽
در سال ۱۳۲۳ وقتی شاه پیشنهاد را با او در میان میگذارد، مصدق شروطی را برای قبول نخستوزیری طرح میکند، گماشتن مامورین برای محافظت از خود او، بازگشت به مجلس پس از اتمام دوره نخستوزیری و دیگری موافقت انگلیسیها با نخستوزیری وی، شاه متعجب در جواب میپرسد:
🔽
"روسها چطور؟" مصدق اینگونه جواب میدهد: (به روایت محمدرضاشاه)
"آنها اهمیتی ندارند و فقط انگلیسها هستند که نسبت به هر موضوعی در این مملکت تصمیم میگیرند"
هر چند ماهها بعد تغییری در افکارش داده بود و هنگامیکه شاه از آبستراکسیون مداوم اقلیت مجلس به رهبری مصدق
🔽
که شاه با ارسال نامهای به دادگاه از حق خویش در مورد مصدق صرفنظر کرد و به این ترتیب مصدق را از حکم اعدام رهانید.
🔽
نگاهی بر برخی از افکار و رفتار آقای نخستوزیر
یکی از خصوصیتهای برجسته مصدق عدم آگاهی نسبت به شرایط ایران و جهان و اطلاعات عمومی بسیار ناچیزش بود، مصدق بر این باور بود که جهان وابسته به نفت ایران است و انگلیس و آمریکا مجبورند بخاطر نفت درپیشگاه مصدق سر تعظیم
🔽
فرود آورند، در صورتیکه پس از سرنگونی دولت مصدق، کشورهای تپلیدکننده نفت مجبور به کاهش تولید برای موازنه عرضه و تقاضا شدند تا با ورود مجدد نفت ایران به بازارهای جهانی مشکلی بهوجود نیاید.
بر این باور بود که ایران احتیاجی به آمریکا و انگلیس برای فروش نفت ندارد
🔽
مناقشه با انگلیس هم نبود.
با احداث راهآهن در ایران شدیدا مخالف بود:
"به خاطر دارم روزی با کمال جسارت در حضور من اظهار داشت که پدرم در این کار خیانت کرده است و وقتی از وی دلیل خواستم گفت پدر من راهآهن سراسری را فقط برای جلب رضایت انگلیسها که میخواستند
🔽
به روسیه حمله کنند ساخته است، اصلا پدرم نباید راهآهن احداث میکرد و ایران احتیاجی به راهآهن نداشت و مردم بدون آن مرفهتر بودند. وقتی در این زمینه چانهاش گرم شده بود چنین استدلال کرد که قبل از دوره پدرم(زمان قاجار) ایران فاقد راهآهن بود و بنادر قابل ذکر
🔽
نداشت و به طرق و شوارع ایران نمیشد اطلاق راه کرد و به علت نبودن آسفالت و پیادهرو مردم تا زانو در گلولای فرو میرفتند، اما لااقل ایران مستقل بود." (محمدرضاشاه، ماموریت برای وطنم)
البته مصدق در زمان بحثها برای برنامه احداث راهآهن سراسری رضاشاه (از بندر
🔽
شاه به خرمشهر و از تبریز به مشهد، برای پوشش مسیرهای پرجمعیت کشور) در مجلس با راهآهن شمال به جنوب مخالفت کرده و مصرا معتقد بود که راهآهن از غرب به شرق، یعنی از کرمانشاه به مشهد کشیده شود.
عباس میلانی اسنادی از وزارت خارجه انگلستان به دست آورده که مسیر غرب به
🔽
شرق مورد تاکید مصدق، نقشه موردنظر انگلستان بوده تا از این طریق راه ارتباطی از کشور تحتالحمایه (عراق) به شرق و به سمت افغانستان که با تهدید و تجاوز به مرز (دیورند) هندوستان مشکلساز شده بود ایجاد شود.
🔽
نمونهای دیگر از طرزفکرهای مرتجع مصدق آنکه روزی از رئیس دانشکده پزشکی که به مناسبتی به رامسر سفر کرده بود درباره مسافرتش سپالاتی را مطرح میکند. وی میگوید که هرچند مسافرت به وی خوش گذشته ولی وضع راهها بسیار بد و نیازمند مرمت اساسی است. مصدق از این اظهار نظر
🔽
خشمگین شده در پاسخ میگوید که اصولا این قبیل مسافرتها لزومی ندارد و بهتر است انسان در خانه خود استراحت کند(زیر پتو) و اصلا مسافرت نرود!!
با برنامه تقسیم املاک سلطنتی محمدرضاشاه برای بالا بردن سطح زندگی روستائیان و فقرا به شدت مخالف بود، از آنجا که خود از
🔽
ملاک عمده بود (به گفنه شاهنشاه و به نقل از دیگران در زمان قاجار وقتی که رئیس اداره دارائی خراسان بود با جعل اسناد زمینهایی را غصب کرده و محکوم شده بود که البته خود شاه تائید میکند اسنادی بر صحت این موضوع ندیده است) از سر حسادت و همچنین ترس از دست دادن
🔽
مایملک خود که به آن دلبستگی داشت با این موضوع مخالفت میکرد.
مصدق معتقد بود چون ایران از تجاوزات دول بزرگ صدمه دیده است، بنابراین هرگز نباید برای دفاع کشور کوشش بشود. معتقد بود اگر دولتی به مسخر کردن ایران اقدام کند ما نباید مقاومت به خرج دهیم!!
🔽
احترام به قانون ؟ !!
مصدق در مجلس خطاب به رزمآرا گفته بود"خودم با دست خودم تو را میکشم" (نقل به مضمون)
رزمآرا روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ توسط خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام ترور شد، ضارب با افتخار به دادن شعار پرداخت و حتی از صحنه فرار نیز نکرد. در این که
🔽
آیتالله کاشانی فتوای ترور رزمآرا را صادر کرده و به نواب صفوی ابلاغ کرده شکی نیست و خودش به این موضوع افتخار میکرده است، کاشانی روز ۱۷ اسفند، یک روز پس از ترور ترور در مصاحبهای با خبرنگاران داخلی و خارجی، قتل رزمآرا را واجب دانست و خلیل طهماسبی را منجی
🔽
ملت ایران نامید !
کاشانی در این زمان متحد نزدیک مصدق بوده و طبق گفته سپهبد حسین آزموده، مصدق و کاشانی به همراه هم دستور قتل را صادر کردند.
سید رفیعسادات رسول طالقانی در شهادت نامهای در روزنامه جمهوری اسلامی اقرار دارد که مصدق در حضور وی با نواب صفوی در اجرای
🔽
تهدید صورت گرفته در مجلس صحبت کرده است (روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۲۸ دی ۱۳۷۳، شماره ۴۵۳۳)
جبهه ملی هم که خود را وامدار طهماسبی میدانست (زیرا این ترور سبب به قدرت رسیدن جبهه ملی شده بود) به پاس خدمات خلیل طهماسبی که «مسیر تاریخ ایران را عوض کرده و آنها را به
🔽
قدرت رسانیده» ماده واحدهای به تصویب رساندند به این مضمون: «چون خیانت سپهبد رزمآرا به کشور ثابت شده است اگر خلیل طهماسبی قاتل رزمآرا باشد از مجازات معاف است»
معلوم نیست به نظر مصدق و حقوق دانان و اساتید جبهه ملی، در کدام دادگاه صالحه خیانت رزمآرا به کشور
🔽
ثابت شده بود. در هیچ کشور عقب افتاده آفریقایی هم چنین قانونی برای رهانیدن یک قاتل از مجازات به تصویب نرسیده است. لازم به ذکر است مصدق همزمان با گرفتن اختیارات ویژه از مجلس شورای ملی، اقداماتی صریح، آشکار و تقریبا توام با مباهات را برای منع تعقیب و آزادی رزمآرا آغاز کرد
🔽
و رفاه فرا میرسد و هزینه آن از درآمد نفت که قانونا حق ایران است تامین خواهد شد و هر روز سیصد هزار لیره از شرکت به عنوان درآمد خواهد گرفت. با این وعدهها کسی نبود که دیگر با او مخالف باشد زیرا قول میداد که ثروت سرانه هر فرد ایرانی را تامین کند و با هر خارجی
🔽
مبارزه نموده و حقوق ایران را حفظ نماید." (محمدرضاشاه، ماموریت برای وطنم)
در صورتیکه نتیجه وعدههای مصدق ورشکستگی اقتصادی، تورم و افزایش بهای موازنهای دلار نسبت به ریال و پسرفت ایران بود.
شخصی که پیوسته از خطر تنزل ارزش پول ملی داد سخن میداد، خود به چنین امری
🔽
مبادرت کرد و معادل میلیاردها ریال اسکناس بدون پشتوانه طلا و یا ارز خارجی انتشار داد.
پس از ملی کردن نفت به شیوهای که به اقرار و تائید کارشناسان معتبر از جمله مشاوران درستکار خود ایشان، به زیان منافع ملی ایران تمام شد، تلاش بر این بوده که عوام را با این گونه
🔽
شایعات دلشاد کنند که مصدق در دادگاه بینالمللی به جای نماینده بریتانیا، برای نشان دادن غصب منابع نفتی ایران نشست و از تحویل و تخلیه صندلی سر باز زد، در امضاهای خود همیشه عنوان «دکتر» را به کار میگرفت، حتی در خواب وقتی شخص نورانی به او گفت صنعت نفت را ملی کند
🔽
او را با نام دکتر مصدق خطاب کرد !!
برای مصدق حفظ وجاهت شخصی بر انتخاب بهترین راهحل ممکن برای حفظ منافع ملی ارجحیت داشته است: "هنگامیکه صنعت نفت در ایران ملی اعلام و مصدق به نخستوزیری منصوب گردید، دولت انگلیس و شرکت نفت، مآل کار را فورا اندیشیده و سیاست قبلی
🔽
خود را تغییر دادند و اصل ملیشدن را پذیرفتند و دیری نگذشت که هیات استوکس را به تهران اعزام داشتند. در آن موقع دولت انگلیس موافقت نمود که کلیه درآمد نفت بالمناصفه (پنجاه-پنجاه) بین دو کشور تقسیم شود. اگر در آن هنگام مصدق به مذاکره حسابی و معقول موافقت کرده بود
🔽
هموطنان من از محرومیتهای اقتصادی و مخاطرات ناشی از آن در امان میماندند" (محمدرضاشاه، ماموریت برای وطنم)
مصدق هر راه حلی برای فیصله پیدا کردن مساله نفت را وتو میکرد، چون با حل مساله نفت ماموریت او هم به پایان میرسید و چیزی برای عرضه به عوام به منظور فریب
🔽
آنها و ادامه دولتش وجود نداشت، پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلیس را که شرایط بسیار بهتری برای ایران نسبت به شرایط پیشین و حتی قرارداد با کنسرسیوم داشت را نیز به همین دلیل رد کرد.
به روشنی ادامه قدرت و بیشتر شدن شهرت خود را به منافع ملی ایرانیان ترجیح میداد.
🔽
و ایران به ایران فشار آورد تا ادعاهای خود نسبت به شرکتهای تابعه را کنار گذارد، و این مصدق بود که سرانجام این ادعا را دور انداخت. او گفت که این کار به صلاح ملت ایران است. در واقع او بیش از هر کس دیگری در تاریخ به زیان ایران عمل کرده است.
🔽
با دور انداختن این ادعا ایران اعلام داشت که برای همیشه از طرح قانونی ادعا نسبت به حقوقش در سهام و سود ۵۹ شرکت نفت تابع شرکت اصلی در جهان، به ویژه در سهام و سود شرکتهای نفتی عربی مانند عراق و لیبی و کویت و قطر که در مجموع میتوانست از ارزش نفت داخلی بیشتر باشد،
🔽
خود را محروم ساخته است.
ملی کردن صنعت نفت به شیوهای که مصدق پیگیری کرد، علاوه بر سرشاخ کردن مستقیم منافع ایران با منافع بریتانیا که رزمآرا پرهیز از آن را توصیه میکرد، سبب بروز اختلافات داخلی گستردهای شد که سرانجام به شکاف خانمان براندازی میان نیروهای ملی
🔽
و میهنی کشور انجامید.
مصدق با این کار خود البته توانست بریتانیا را از لحاظ سیاسی شکست دهد. حقایق تاریخی نشان میدهد که وارد آوردن این شکست به آن بهای گزاف اقتصادی، برای شخص مصدق این ارزش را داشت که در ایران و جهان به قهرمان شکستدهنده شیر پیر استعمار انگلیس
🔽
تبدیل شود. بریتانیا هم که سرمست پیروزی اقتصادیش، ظاهرا از این شکست سخت عصبانی بود، به کمک ایالات متحده، جهان را وادار به تحریم ایران نمود.
تحریمها در آن دوران ضعف و شکنندگی کشور، شرایطی را پیش آورد که برای ایران راهی باقی نگذارد جز امضای قرارداد کنسرسیوم
🔽
که نفت «ملی شده» داخلی ما را هم در اختیار آمریکا و انگلیس گذاشت و به این ترتیب با ملی کردن نفت با متد مصدق، ایران همه چیزش را از دست داد، اما ایشان به «قهرمان» موردنظر تبدیل شد.
البته باید توجه داشت اصولا موضوع ملی شدن صنعت نفت ربطی به محمد مصدق ندارد، بیش
🔽
از دو سال بین مبارزات ملت ایران برای ملی کردن صنعت نفت با دولت مصدق فاصله است، ضمن اینکه طبق قانون مجلس شورای ملی، مصدق مجری مصوبه مجلس در رابطه با ملی شدن صنعت نفت بود.
🔽
«ارتباط با حزب توده»
حزب توده قبل از اینکه مصدق بنای درگیری با شاه و دربار را بگذارد دشمن مصدق بود، اما پس از نخستوزیری چهار روزه قوام و عیان شدن جنگ دولت وی با شاه و رد کردن هرگونه سازش برای حل مساله نفت، حزب توده با تمام قدرت به حمایت مصدق پرداخته و ارتباط
🔽
تنگاتنگی بین حزب توده و جناحهایی از اطرافیان مصدق به ویژه حسین فاطمی، وزیر امور خارجه برقرار بوده است.
یکی از اهداف حزب توده نفوذ در ارتش و سازمانهای اطلاعاتی بود تا در فرصت مناسب از آن برای در دست گرفتن قدرت استفاده کند.
تا سال ۱۳۳۰ که دولت مصدق بر سر کار
🔽
آمد، تعداد اعضای آن از ۴۰ نفر تجاوز نکرده بود. طی ۲۸ ماه حکومت مصدق این تعداد به متجاوز از ۶۳۰ نفر از افسران ارتش، شهربانی و ژاندارمری رسید که یکی از علل آن تشویق شخص مصدق به نفوذ آنها در ارتش بود، حتی فرمانده گردان گارد شاهنشاهی که مورد اعتماد شاه بود نیز
🔽
به یکی از کمونیستها سپرده شده بود. تردیدی نباید کرد که چنانچه رستاخیز ۲۸ امرداد به وقوع نمیپیوست، حزب توده میتوانست با یک کودتای نظامی به ظاهر ملی، زمام امور کشور را به دست گیرد. همانطور که افسران تودهای دستگیر شده بعد از سقوط دولت مصدق وجود برنامه برای
🔽
کودتا و به دست گیری قدرت را تائید کردند. حسین فاطمی پس از سقوط دولت به مدت ۷ ماه در خانه یکی از اعضای حزب توده به نام دکتر محسنی مخفی شده بود.
برای شناخت بهتر حزب منحوس توده ⬇️
مصدق به دلیل محبوبیت در آن روزها بعد از انتخاب به عنوان نخستوزیر، تلاش بیوقفهای را برای از بین بردن ارکان قانون اساسی شروع کرد.
پس از خاتمه دوره شانزدهم مجلس و شروع انتخابات دوره هفدهم، وقتی مصدق دریافت طرفداران او نمیتوانند اکثریت کرسی ها را به دست آورند
🔽
پس از انتخاب ۸۱ نفر(از جمع ۱۳۶ نفر) انجام حوزههای باقیمانده را که کاندیداهای جبهه ملی شانس انتخاب شدن نداشتند متوقف نمود و مجلس را با همان تعداد منتخب که طرفداران او اکثریت داشتند افتتاح کرد. اقلیت مجلس را ۸ نماینده مخالف دولت تشکیل میدادند.
🔽
در جریان انتخابات در بسیاری حوزهها بینظمی و زد و خوردهایی روی داد و هنگامیکه به مصدق خبر دادند در بلوچستان چند نفر در زد و خوردهای انتخاباتی به قتل رسیدهاند گفته بود: "بوی آزادی به مشامم میرسد"
مصدق حتی نتوانست با مجلس منتخب خود همکاری کند، با اصرار
🔽
و لجبازی در نهایت توانست اختیار قانونگذاری را از مجلس بگیرد.
با گرفتن این اختیار مصدق خود تبدیل به قوه قانونگذاری کشور شد و از این تاریخ به یک دیکتاتور تمام عیار تبدیل گشت.
با تصویب لایحهای در مجلس شورای ملی، مجلس سنا را منحل کرد.
او به عنوان نخستوزیر
🔽
ریاست قوه مجریه را در اختیار داست، قوه مقننه را با اختیار قانونگذاری تصرف کرده بود و با اتکا به این اختیار به قوه قضائیه نیز دست درازی کرد، دیوان عالی کشور، عالیترین مرجع قضائی کشور را منحل کرد و با تصویب لوایحی سیستم قضایی کشور و سیستم اداری ارتش را به هم
🔽
ریخت و قضات دیوان عالی کشور و سایر محاکم را جابجا کرد و استقلال قوه قضائیه را از بین برد.
قبل از این هیچ مقامی حتی شخص شاه قادر به تغییر و تبدیل و جابجا کردن یک قاضی نشسته در شهر کوچکی مانند تویسرکان نیز نبود
کنترل وزارت جنگ را به عهده گرفت تا بدینوسیله قدرتی را
🔽
که قانون به عنوان فرمانده کل قوا به شاه داده بود را خنثی کند، کمیسیونی هفت نفری از اعوان و انصارش تشکیل داد تا در مورد نحوه محدود ساختن اختیارات شاه به عنوان فرماندهی کل نیروهای نظامی کشور مشورت و اظهار نظر نمایند. گزارشی تهیه شد و برای ظاهرنمایی در مجلس شورای
🔽
ملی مطرح گردید اما طرفداران سابق او و حتی کاشانی با این گزارش مخالفت کردند.
با افزایش مخالفتها در مجلس دستچین شده توسط خود او، مصدق از ترس برکنار شدن دولتش توسط آن، بالاخره نوبت به مجلس شورای ملی رسید.
در ۱۹ تیرماه ۱۳۳۲ مصدق نخستوزیر که هر سه قوه(مجریه، مقننه و قضائیه)
🔽
را در اختیار داشت اعلام کرد "چون در مجلس نسبت به دولت توهین شده، دولت ناچار است درباره مجلس رفراندوم کرده و تکلیف خود را با مجلس یکسره کند"
وقتی مصدق با مخالفت شدید مجلس شورای ملی که وی در ابتدای تشکیل آن اعلام کرده بود ۸۰٪ آن نمایندگان واقعی مردم هستند مواجه شد،
🔽
به بیرون مجلس رفت و در میدان بهارستان خطاب به عابران حیرتزده در اشاره به پارلمان کشو ر گفت: "مجلس آنجا (که نمایندگان منتخب نشستهاند) نیست, مجلس شما (عابران انتخاب نشده) هستید."
با فشار و توصیه و تهدید دولت، ۵۰ نفر از اعضای فراکسیون جبهه ملی از نمایندگی
🔽
استعفا دادند و در ادامه باقی نمایندگان به استثنای فراکسیون اقلیت استعفا نمودند و مجلس عملا منحل گردید.
در ۵ مرداد مصدق در یک نطق رادیویی اعلام کرد که برای بقا و یا انحلال مجلس به رفراندوم متوسل خواهد شد. باز هم ریاکاری، چون مجلس را با وادار کردن اکثریت به استعفا
🔽
عملا منحل کرده بود و مجلسی وجود نداشت.
در ۸ مرداد نمایندگان اقلیت علیه اقدام مصدق را خلاف قانون دانسته و علیه دولت اعلام جرم کردند و اعلام کردند در قانون اساسی کشور که مصدق به آن سوگند یاد کرده، اصلی وجود ندارد که به استناد آن قوه مجریه بتوتند قوه مقننه را
🔽
منحل کند و فقط به پادشاه رئیس کشور این حق داده شده.
بسیاری از اطرافیان مصدق نظیر صدیقی وزیر کشور، خلیل ملکی و سنجابی خطرات این اقدام را به مصدق یادآور شدند و خاطرنشان کردند که در صورت انحلال مجلس، شاه در دوره فترت قانونا میتواند دولت را عزل و نخستوزیر جدید منصوب کند،
🔽
که این کار حداقل ۸ بار در دوره مشروطیت اتفاق افتاده است، مصدق در جواب به صدیقی میگوید «شاه جرات نمیکند» (تائید اینکه قانونا میتواند بکند اما جراتش را ندارد)
رفراندوم انحلال مجلس هم از عجایب دولت مصدق است.
در این رفراندوم، مصدق که خود را همیشه قهرمان و مدافع
انتخابات آزاد نشان میداد، رای گیری را طوری ترتیب داده بود که صندوق آری یا نه در دو مکان مختلف بود و همه میدانستند که با این روال رایگیری اگر کسی جرات میکرد رای مخالف بدهد، بدون تردید مورد ضرب و شتم و اهانت اراذل و اوباش طرفدار مصدق و تودهایها که به آنها
🔽
ملحق شده بودند (و تمیز بین این دو دسته تقریبا غیرممکن بود) قرار میگرفت.
رایگیری در تهران ۱۲ مرداد و در شهرستانها ۱۹ مرداد انجام پذیرفت، قاعده رفراندوم انجام رایگیری در یک روز است، نه اینکه در دو روز مختلف که به افراد امکان دهد دو بار رای دهند(یک بار در تهران
🔽
و یک بار در شهری دیگر)
"ننیجه رفراندوم همان بود که مصدق میخواست، چنان که هیتلر هم پیش از وی همین عمل را انجام داده بود، ۹۹٪ مجموع آراء موافق انحلال مجلس بود، در یکی از شهرستانها که جمعیت آن ۳۰۰۰ نفر است، ۱۸۰۰۰ رای موافق به انحلال مجلس داده بودند. ظاهرا در آن
🔽
شهر و بسیاری شهرهای دیگر اموات از گور بیرون آمده و رای خود را در صندوق ریخته بودند! اما از یک نظر باید گفت اموات هم در این انتخابات و سایر انتخابات ساختگی مصدق شرکت کرده بودند زیرا صدها نفر از کسانی که خواسته بودند رای واقعی بدهند جان خود را از کف داده و به قتل رسیده بودند"
(محمدرضاشاه، ماموریت برای وطنم)
برای اینکه تصویر بهتری از اختناق و سیاهی دوران مصدق داشته باشیم نگاهی بیندازیم به شرایط آن روزهای کشور
در بیشتر مدت استقرار دولت مصدق حکومت نظامی برقرار بود، اختناق شدیدی در آزادی بیان وجود داشت، روزنامهنگاران تهدید میشدند
🔽
و اوباش طرفدار مصدق و کاشانی به دفاتر روزنامههای مخالف و منتقد دولت حمله میکردند، مصدق با هدف غصب کامل قدرت، افسران و فرماندهان ارتش و ژاندارمری را برکنار و افراد معتمد خود را در این سمتها قرار داده بود، به دلیل وضعیت وخیم اقتصادی و بیکاری شدید، بینظمی
🔽
و ناامنی در شهرها و روستاها بوجود آمده بود و کشاورزان حاضر به پرداخت حق السهم مالکین نبودند، مصدق که خود از مالکین و فئودال ها محسوب میشد برای چاره جویی با اختیارات قانونگذاری که به دست آورده بود، لایحه قانونی تشکیل کمیسیون "حفظ امنیت اجتماعی" را به تصویب رساند که
🔽
موجب آن کمیسیونی که اعضای آن را مقامات اداری(نه قضائی) مرکب از فرماندار و رئیس شهربانی و فرمانده ژاندارمری تشکیل میدادند، میتوانستند هر فردی را به هر دلیلی، مخل امنیت محل تشخیص داده و برای مدت طولانی نفی بلد کرده و از محل سکونت خود به نقاط بد آب و هوا تبعید کنند.
🔽
این کمیسیون ها متهمین هیچگونه حق و حقوقی از خود (از جمله استفاده از وکیل) را نداشته و اصول آیین دادرسی کیفری رعایت نمی گردید. حتی تحقیق از متهم و حضور او در کمیسیون نیز ضروری نبود. آنها فقط میتوانستند پس از اعزام به محل تبعید، به رای صادره به دادگاههای استیناف
🔽
کنند. در واقع قانون مصدق یک کمیسیون اداری را جانشین یک دادگاه صالحه کرده بود. در زمان مصدق هیچ یک از آرا کمیسیون های حفظ امنیت اجتماعی پس از اعتراض محکوم به وسیله قضات دادگاه استینافی که مصدق آنها را منصوب کرده بود نقض نشد.
تمام ارکان قانون اساسی مشروطه
🔽
و استقلال قوا کاملا از بین رفته بود و حتی نهادهای ملی مانند دربار و ارتش نیز از گزند زیاده خواهی مصدق در امان نمانده بودند، شکنجه در زندان ها و بازداشتگاهها اعمال میشد و حتی غلامحسین صدیقی که از او بعنوان یکی از شریف ترین اعضای کابینه مصدق نام برده میشود در بازجویی ها
🔽
عنوان وزیر کشور حضور داشته. طبق اظهار سرتیپ علوی کیا که در آن زمان در رکن 2 ستاد ارتش خدمت میکرده، سرهنگ نادری رئیس اداره اطلاعات شهربانی، جزئیات شکنجه متهمین قتل افشارطوس ( رئیس اسبق شهربانی تهران که در 31 فروردین 32 ربوده شده و به شکل فجیعی به قتل رسید) به ویژه
🔽
خطیبی را نزد وی بیان نموده و گفته: "ما او را آش و لاش کردیم که اعتراف کند شاه در جریان توطئه قتل افشار طوس قرار داشته و او انکار میکرده است)
زجر و شکنجه زندانیان منحصر به متهمین قتل افشار طوس نبوده و یک روش رایج در زندان فرمانداری نظامی و شهربانی مصدق بوده است،
🔽
ماههای آخر حکومت مصدق اردشیر زاهدی بازداشت و به شهربانی برده میشود، دکتر صدیقی که پس از قتل افشار طوس امور شهربانی را از نزدیک زیر نظر داشته، در شهربانی حضور یافته و ناظر بازجویی زاهدی بوده و اولین سیلی را هم خود دکتر صدیقی به گوش زاهدی نواخته
🔽
و سپس دستور داده پاسبان ها به شدت او را کتک بزنند. اردشیر زاهدی در یکی از مصاحبه ها در مورد شکنجه در آن روز گفته که فشاری که بواسطه بستن دستهایم با دستبند بصورت قپانی بر من وارد شد بقدری بود که نفسم در سینه ام حبس شد و سینه ام میخواست بترکد، دستبند قپانی از بدترین نوع
🔽
هاست، ضرباتی که در شهربانی به من وارد شده به حدی جدی و شدید بوده که پس از متجاوز از 50 سال، دردهای ناشی از دستبند قپانی شانه های من را آزار میدهد.
تهمت و پرونده سازی برای مخالفان سیاسی دولت جهت مرعوب و خاموش کردن آنها نیز یکی از روشهای دولت مصدق بوده است، تا جائیکه
🔽
بقایی که سالها هم سنگر مصدق و متحد او بود، به دلیل مخالفت با مصدق و سیاستهایش و خارج شدن از جرگه او، به اتهام مضحک و بی اساس شرکت در قتل افشار طوس بازداشت شد.
اصولا هر کسی که با دولت مصدق مخالف بوده به هر روش ممکن سرکوب میشد، جو اختناق و خفقان موجود، هر روز با ادامه
🔽
مصدق بیشتر و بیشتر میشد.
طرفداران مصدق دولت او را تنها دولتی در تاریخ ایران میدانند که بصورت کاملا دموکراتیک انتخاب شده است و دولت او را تنها دولت دموکراتیک تاریخ ایران میدانند، در صورتیکه هیچ تفاوتی بین انتخاب مصدق به نخست وزیری و دیگر نخست وزیران وجود نداشت و شرح
🔽
دموکراتیک مصدق هم در بالا بیان شده است.
مصدق از همان آغاز کشمکشهای مربوط به مساله ملی کردن نفت دچار تعصبات و عصبانیت ها و لجبازیهای شدید و انتقامجویانه بوده است که مستقیما بر خشن ساختن فضای اندیشه سیاسی زمان خود سخت موثر افتاد و این تند خویی و لجبازی و انتقام جویی
🔽
میراث مصدق به نسل های بعد انتقال یافت.
مصدق از منسوبین قاجاریه بود و تمام هدفش از روزی که به نخست وزیری رسید برانداختن سلسله ایرانساز پهلوی و بازگشت به عهد ننگین قجر بود، با روی کار آمدن رضاشاه بزرگ شدیدا مخالفت کرد و سیاستش این بود تا جای ممکن سلسله پهلوی را بی اعتبار
🔽
ساخته و ذره ذره موجبات نابودی آن را فراهم کند. ادعاهای به ظاهر دموکراسی خواهی او در زمینه "شاه باید سلطنت کند، نه حکومت" در عمل نشان داد که فقط برای موجه ساختن مخالفت او با انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی بود. چنان که ایشان حتی اشاره کوچکی به این مطالب دل انگیز در دوران
🔽
دوران دیکتاتوری بستگان قاجاریش عنوان نکرد و کوچکترین اعتراضی از ایشان شنیده نشد. نسبت به اعمال دهشت انگیز برخی از بستگان قاجاریش مانند محمد علیشاه تحت الحمایه روس ( طبق عهدنامه ننگین 1828 ترکمنچای) در تعطیل کردن اولین دوره مجلس شورای ملی و به توپ بستن مجلس نه تنها
🔽
مخالفتی ابراز نکرد، بلکه بارها از ایشان شنیده شد که ازاحمد شاه تحت الحمایه انگلیس ( بر اساس قرارداد 1919) به عنوان "شاه وطن پرست" و "آزاده" یاد کرد.
فراتر، مصدق ادعای "شاه باید سلطنت کند، نه حکومت" را هنگامی مطرح میکرد که شاه سلطنت کننده آنچنان از حکومت کردن بری بود که
🔽
و جرات جلوگیری کردن از انتخاب "دموکراتیک" مصدق و انتخابات "دموکراتیک تر" مجلس و انحلال آن را نداشت و در برابر اشاراتی مختصر به احتمال کودتا، مجبور به ترک کشور شد.
باز هم جالب تر، مصدق در ادعای "شاه باید سلطنت کند، نه حکومت" گویا بر این اعتقاد
🔽
است که "حکومت کردن" از حقوق نخست وزیر یا دولتش است، و الا اگر میدانست که حکومت در مشروطیت یا هر نظام پارلمانی دیگر، از آن مردمی است که از طریق نمایندگان منتخب خود در پارلمان حکومت میکنند، قطعا دست به اقداماتی ضد مشروطه و ضد قانون اساسی همانند گرفتن اختیارات ویژه
🔽
حق تقنینیه یا قانونگذاری) از مجلس نمیزد. به گفته دیگر، اگر آقای نخست وزیر باور داشت که حکومت در مشروطیت یا هر دموکراسی پارلمانی دیگر، با "مجلس شورا"ی منتخب مردم است، و دولت در راس قوه مجریه، فقط وظائف اجرایی تصمیمات مجلس ها را دارد، در این صورت ایشان میدانست
🔽
تعطیل کردن پارلمان فقط یک "کودتا" برای براندازی نظام حکومتی وقت شمرده میشود و هیچ توجیهی را بر نمی تابد.
طی این سالها، طرفداران مصدق با تکرار و کپی یک سری نوشته ها و کتاب هایی که به غلط تاریخ معرفی اش میکنند سعی در کتمان حقیقت داشته اند تا حقایق درباره عوام فریبی
🔽
و توهم مصدق روشن نشود و کورکورانه و تعصب آلود، چنان قداستی برای او ساخته و پرداخته اند که شاید شکستن این بت موهوم در جامعه سنتی و جهان سومی ایران کاری سخت به نظر برسد، پیروزی های منفی او را تا حد معجزه بالا بردند و هر منتقدی را به شدت و با پرخاش دسته جمعی، مورد اتهام و
🔽
میدهند تا عزاداری 28 مرداد و سینه زنی در زیر علم مصدق همچنان ادامه داشته باشد. تمام تمرکز مصدق طی دوران زمامداری، حمله به انگلیس و مخالفان خود بود و عملا علاقه و قصدی برای حل مشکلات عمده کشور نداشت، دولتش حتی قادر به پرداخت حقوق ماهیانه کارمندان خود نبود و نمیتوانست
🔽
سالیانه به مجلس تسلیم کند و هر ماه لایحه ای به عنوان 12/1 بودجه به مجلس میداد، کوچکترین کار عمرانی در این مدت به انجام نرسید و وضع بازار و بخش خصوصی مختل و ورشکستگی اقتصادری و بیکاری، زندگی مردم را به کلی فلج کرده بود و دولت دائما از مردم میخواست که باید وضع را تحمل
🔽
(اقتصاد مقاومتی) پشت نقاب قهرمان ملی کردن صنعت نفت مخفی شده بود و هر انتقادی از خود را به مثابه دشمنی با کیان و استقلال ایران شناسایی میکرد و میگفت "انتقاد از دولت بیجاست" یا "هر کس مخالف دولت است، مخالف ملی شدن صنعت نفت است" (نگاهی به کارنامه سیاسی محمد مصدق، دکتر جلال
🔽
ص241)
حتی دادگاه رسیدگی به اتهاماتش را به نمایشی تبدیل کرده بود برای پاسداشت قهرمانی هایش و نمایش مظلومیت خود و ملی کردن صنعت نفتی که با متد اجرایی پیشوا، کشور را به قهقرا برد.
اصولا مظلوم نمایی و تظاهر و ریا خصیصه برجسته ای از اخلاقیات مصدق السلطنه بود، همیشه قرآنی به
🔽
همراه داشت و به اسلام شیعی و سنت شهیدپروری و شهید نمایی آن باور داشت، چنانکه بعد از شکست 28 مرداد مصمم به شهید سازی از خود بود، دکتر احسان نراقی از غلامحسین صدیقی نقل میکند که " در روز 28 مرداد موقعی که مصدق و گروهی از همکاران او ناچار میشوند از طریق دیوار وارد خانه
🔽
شوند، صدیقی به مصدق میگوید " خیلی بد شد " و مصدق هم جواب میدهد " چرا بد شد؟ خیلی هم خوب شد! اگر دولت ما را این مجلس برکنار میکرد بهتر بود یا الان که میتوانیم بگوییم ما را دولت های آمریکا و انگلیس از کار برکنار کردند؟" سروان خسرو پناه از محافظین خانه مصدق
🔽
از محافظین خانه مصدق مدعی شده که روز 28 مرداد، مصدق و 20 نفر از اعضای دولت و همکارانش، قصد داشتند دست به خودکشی بزنند اما برای 21 نفر فقط 14 گلوله در اختیار داشتند و به همین دلیل از تصمیم خود صرفنظر کردند(سندی برصحت خاطرات خسروپناه موجود نیست و ثابتی فقط آن را روایت کرده)
سخن آخر :
برآیند خدمات حکومت 28 ماهه میرزا محمد خان مصدق السلطنه برای ایران همانی بود که خمینی در هواپیما گفت: " هیچ "
پایان