درسال ۱۹۷۶ رابرت اسمیتیمن که اون موقع دانشجوی دکترای روانپزشکی دانشگاه کلرمونت بود، این آگهی عجیب رو دریکی از روزنامههای لسآنجلس چاپ کرد:
اگر یک متجاوزید زنگ بزنید باهاتون ناشناس مصاحبه کنیم.
بعد پای تلفن منتظر نشست درحالی که چندان امیدی نداشت کسی اهمیت بده.
۱ از n
اما تقریبا ۲۰۰ نفر باهاش تماس گرفتند؛ از گروههای مختلف سنی، نژادی و شغلی. تا پایان تابستان اون سال دکتر اسمیتیمن ۵۰ مصاحبه در این مورد انجام داد و تز دکتراش رو براساس اون مصاحبهها نوشت با عنوان:
The Undetected Rapist
۲
چیزی که به نظر عجیب میرسید این بود که افراد مصاحبهشونده/
چقدر نرمال بهنظر میرسیدن و چقدر تنوع سنی، نژادی، شغلی وخانوادگی اونها زیاد بود. نتیجهای که گرفت این بود که مشاهدات خیلی کمی قابلیت تعمیم دارن، و باید به فاکتورهای موثر دراین باره به دیده احتیاط نگاه کرد.
نشون میده که این جرایم چندان ربطی به طبقه اجتماعی و وضعیت تاهل نداره. اما عاملین اونها اکثرا دربعضی خصوصیات مشترکند.
مثلا مردان متجاوز اغلب از سنین پایین شروع میکنن؛ یک یا چندتن از نزدیکانشون هم مرتکب جرایم جنسی میشن؛ و اغلب اونها با وجود قبول داشتن این امر که سکس بدون رضایت /
انجام دادن، حاضر نیستن به متجاوز بودن خودشون اقرارکنن.
بهنظر میاد شناسایی دقیقتر این خصوصیات وسایر عوامل مشابه، واقعبینانهترین راه برای مقابله و اصلاح این پدیدهست
تحقیقات اولیه اکثرا تمرکزشون بر روی زندانیان محکوم به تجاوز بود که این امر اعتبار دادهها ونتایج رو کاهش میداد
به عبارتی، مردان زندانی شده اغلب خصوصیات قابل تعمیمی دارن و مثلا یکی دو جرم دیگه هم درکنار تجاوز انجام دادن.
اما مساله اصلی اونایی هستن که مرتکب آزار جنسی میشن و جایی هم محکوم نمیشن. این افراد به قول معروف اینکارهن (specialist) و خیلی به ندرت پیش میاد که جرائم دیگهای مرتکب بشن
تحقیقات اخیر برمبنای پرسشنامههای ناشناس از افراد و با تضمینهای قانونی برای عدم پیگرد پاسخدهندهها انجام شده. علاوه براون، طراحان سوال از کاربرد واژههای دارای بار حقوقی ازقبیل تجاوز و آزار جنسی خودداری کردن و به جاش سوالات کاملا مشخص و جزئی درباره اعمال و روشهای کارشون پرسیدن
نتایج نشون میده که با این روش، افراد خیلی راحتتر درباره تجارب خودشون صحبت میکنن.
اکثر مردان متجاوز ازسنین پایین شروع میکنن؛ مثلا دوران دبیرستان یا سالهای اول دانشگاه. و احتمال زیادی داره که این کار رو با فردی که میشناسن انجام بدن. بعضیا بعداز یکی دوبار این کارا رو ترک میکنن
اما عدهای هم ادامه میدن. هنوز معلوم نیست که درصد این افراد چقدره.
تحقیقات نشون میده که افرادی که ابراز پشیمانی میکنن احتمال کمی داره که رفتار خودشون رو تکرار کنن. ولی اونایی که قربانی رو سرزنش میکنن به احتمال زیاد آزار جنسی رو بعدها هم ادامه خواهند داد time.com/5503804/ive-ta…
درسال ۲۰۱۲ تو یکی از فرومهای ردیت سوالی مطرح شد با این مضمون که بیایید اگر تجربه تجاوز یا آزار جنسی دارید، از انگیزهها و دلایل خودتون صحبت کنید. آیا الان پشیمونید؟
ظرف چند روز تعداد زیادی جواب از کاربران ناشناس دریافت شد. این فروم توجه ژورنالیستها و محققان رو به خودش جلب کرد.
تیمی از پژوهشگران دانشگاه جورجیا با بررسی بیش از ۱۳هزار پاسخ دریافتشده، مشغول تجزیه وتحلیل اونها شد. نتایج تحقیق سال ۲۰۱۷ در ژورنال Psychology of Violence به چاپ رسید.
۱. عرف یا کلیشههای جنسی (sexual scripts): شامل یه جور قوانین نانوشته در برقراری رابطه جنسیه که اکثر اونها از فرهنگ غلط یا فقدان آموزش کافی ناشی میشه. کلیشههایی از قبیل وقتی یه دختر میگه نه، منظورش آرهست.
بیش از یکسوم پاسخدهندهها توجیهاتشون برمبنای همین استریوتایپها بود.
۲. سرزنش قربانی (victim blaming): تقریبا ۲۹ درصد افراد دلایلی ذکر کردن ازقبیل اینکه قربانی خیلی مست بود، یا اینکه «نه» رو خیلی آروم گفت و زیاد ازلحاظ فیزیکی مقاومت نمیکرد. همچنین توجیهات دیگری ازقبیل لاس زدن قربانی و یا سابقه روابط جنسی قبلیش هم در این دسته قرار میگرفت.
۳. نگاه شدیدا جنسیتزده (hostile sexism): اکثر متجاوزین نظرات بسیار منفی نسبت به زنها داشتن و یا خشم خودشون رو ازبابت رفتارهایی که درگذشته از زنان دیده بودن ابراز میکردن. بعضی هم از رفتار مشخصی که ازقربانی دیده بودن شاکی بودن. مثلا یکیشون گفت قربانی رو تختش استفراغ کرده بود...
۴. توجیهات احمد باطبیطور (biological essentialism): یک تم غالب در مردان آزارگر اینه که بعضی وقتا رشته کار از دستشون درمیره و کیرشون زمام امور رو در اختیار میگیره. مثلا در پاسخهای ۱۸ درصد افراد عباراتی از قبیل «هورمونام داشت فوران میکرد» (همون شقدرد خودمون) به چشم میخورد.
۵. نگاه ابزاری به زن (objectification): یعنی نگاه تقلیل دهندهای که یک شریک جنسی رو تنها در اون جنبه که به نظر مجرم جذاب میاد خلاصه میکنه. ۱۸ درصد پاسخدهندهها از قربانی با عناوینی مثل عروسک یاد کرده بودن. مثلا:
She wasn’t a person anymore—just a path, a tool, a means to an end
۶. کسب برتری اجتماعی ازطریق سکس (sociosexuality): برای یه عده هم تجاوز وسیلهای بود برای داشتن شریکهای جنسی متعدد، بدون محدودیت و رها از قیودی مثل صمیمیت عاطفی. برای اغلب اونها ارضای فیزیکی تنها هدف بود و به نظرشون سکس دوستانه جذابیتی نداشت. لذا ترجیح میدادن از زور استفاده کنن.
اینم درپایان بگم که اکثر افراد دو یا چند دسته از این توجیهات رو بیان میکردن.
لینک فروم اصلی که الان همه جواباش پاک شده: reddit.com/r/AskReddit/co…
به جاش برید اینو ببینید که از افراد قربانی پرسیده چرا همون موقع حرفی نزنید. بعضی از جوابا واقعا قابل تامله
n/n reddit.com/r/AskReddit/co…
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
بعضی توابع رشدشون عجیبغریبه. غیرقابل تصوره. چه جوری بگم، اصلا کلمهای برای توصیف وضعیت اینا وجود نداره.
مثلا تو نظریه گراف تابعی داریم به اسم TREE. البته یه تابع دیگه هم داریم به اسم tree که با اون فرق داره! بذارید اول کمی از اینا بگیم تا بعدش برسیم به یک نتیجه حیرتانگیز.
1/n🧵
به جای تعریف دقیق ریاضی بهتره از شکل استفاده کنیم. وقتی میگیم گراف ساده، منظورمون یه چیزیه تو مایههای شکل اول. به نقطهها رأس (vertex) گفته میشه و به خطها یال (edge).
بعضی از گرافها درختند (شکل دوم) و درختِ ریشهدار یعنی درختی که یک رأسش به عنوان ریشه انتخاب شده (شکل سوم).
هرکدوم از این رأس و یالها ممکنه بیانگر یه چیزی باشه متمایز از بقیه. بنابراین نیاز به برچسب یا شمارهگذاری داره. اما بعضی وقتا به جای اسم یا برچسب گذاشتن، گراف رو رنگآمیزی میکنن. این کار هم قشنگتره و هم تشخیص گرافها رو سادهتر میکنه.
حالا فرض کنید فقط رأسها رو رنگ میکنیم.
عدد ۱۴۰۳ شما رو یاد چی میندازه؟
برای مایی که اسیر اینترنت ملی هستیم این عدد جنبه تروماتیک داره. چون که روزی نیست که صفحه خطای 403 جلوی چشممون ظاهر نشه و بگه با IP ایرانی نمیشه به اینجا وصل شد.
بعضیا هم یاد پرینتر IBM 1403 میافتن که خب، بهتره کمکم به فکر توشه آخرتشون باشن.
1/n🧵
شاید بشه ماده تاریخهای جالبی هم ازش درآورد. مثلا با کنکاش مختصری معلوم میشه هردو عبارت «نامه رضاشاه» و «شغل بیهوده ما» به حساب ابجد ۱۴۰۳ هستن. فعلا بهنظر میرسه استاد رائفیپور در این زمینه حقیقتا کمکاری کرده.
اما ۱۴۰۳ من رو یاد این تصویر میندازه؛ پلاک طلایی سفینه پایونیر:
اوایل دهه ۱۹۷۰ بود و اوج دوران اکتشافات فضایی. بشر تازه پا روی ماه گذاشته بود و داشت برای فتح سایر نقاط کیهان و کشف حیات هوشمندِ فرازمینی رویابافی میکرد.
در همین دوران بود که ایده «گتسبیبازیِ فضایی» -یعنی ارسال پیام به فضا، به امید اینکه روزی بهدست صاحابش برسه- عملی شد.
وقتی که دمیتری مندلیف درسال ۱۸۶۹ جدول تناوبی رو تنظیم کرد، نه الکترون کشف شده بود و نه پروتون. حتی ساختار اتمی ماده هم درستوحسابی معلوم نبود و اکثرا در این حد میدونستن که ماده از اتم تشکیل شده.
پس جرم اتمی عناصر چهجوری بهدست میاومد که مندلیف از روی اون جدولشو مرتب کرد؟
1/n🧵
برای اینکه کمی هم روغنداغ قضیه رو زیاد کنیم، این شکلا رو ببینید که نسخه اورجینال جدول مندلیف و یه ورژن تروتمیزتر از اون رو نشون میده. اصلا چرا با این همه تفاوت، هنوز بهش میگن جدول مندلیف؟
خب اولا امکانات اون زمانو باید درنظر گرفت. مثلا گازهای نجیب تازه حدود ۲۵ سال بعدش کشف شدن.
حالا یه کم برگردیم به عقب.
اولین بار آنتوان لاوازیه در ۱۷۸۹ لیستی از ۳۳ عنصر رو که تا اون زمان کشف شده بود تهیه کرد. ولی صرفا یه لیست بود بدون هیچ طبقهبندی.
دیگه گفتن نداره که اشتباه هم داشت؛ مثلا گرما و نور هم جزء عناصر بودن.
اما لاوازیه در اون اثنا به یک کشف مهم پی برده بود.
یوهان کارل فریدریش گاوس (یا گوس) نیازی به معرفی نداره. ولی امروز کرمش به جونم افتاده که دربارهش بنویسم، به دلیلی که در توییت آخر عرض خواهم کرد.
ابتدا این عدد رو ببینید که حاصل یک ساعت و خردهای محاسبات سنگینه.
انصافا ارزششو داشت 🥲
این یک عدد معمولی نیست. علاوه بر اول بودن، جزء اعداد اول گوسیه.
درباره اعداد گوسی در رشتهتوییت زیر توضیحاتی دادیم. اما اگر کنجکاوید که چطور این عدد ر میشه محاسبه کرد، خلاصهش (طبق ) اینه که:
- یک تصویر واضح از شخص موردنظر تهیه کنید. redd.it/cmr12s
- تبدیلش کنید به سیاهوسفید، به طوری که طیف سفید تا سیاه شامل حداکثر ده رنگ باشه.
- تصویر رو کوچک کنید تا تعداد پیکسلهاش به حد معینی برسه.
- پیکسلها رو طبق اون طیف به رقم تبدیل کنید.
- به عدد حاصل چند رقم اضافه کنید تا زمانی که عدد اول گوسی به دست بیاد.
یک توییتی رو ذخیره کرده بودم که چندخط دربارهش بنویسم. ولی گویا پاک شده. بههرحال، مضمون توییت این بود که چرا تراپی نمیرید و با این وضعیت جامعه همگی تراپی-لازمند.
چندتا از واکنشها به توییت مذکور رو اینجا ملاحظه میکنید. اما بهنظرم یک نکتهی مهمتر مغفول مونده این وسط...
1/n🧵
آبراهام مازلو جملهی معروفی داره که میگه اگر تنها ابزاری که در اختیار دارید چکش باشه، همهچی رو به شکل میخ میبینید. این سوگیری شناختی معروفه به قانون ابزار (law of instrument)
یکی از جالبترین تحقیقاتی که نتایجش همین یکی دو ماه پیش منتشر شد این مقالهست: doi.org/10.1016/j.brat…
در این تحقیق به تعدادی از نوجوانان که در ارزیابی اولیه مشکل خاصی نداشتن جلسات تراپی رایگان پیشنهاد شد و اونا هم شرکت کردن.
در پایان دوره در تعدادی از اونها علائم ابتلا به اختلالات خلقی (mood disorder) مشاهده شد و علاوه بر این، رابطهشون با والدینشون هم به مراتب بدتر از قبل شد.
بیایید جای مردان سیاست بنشانیم درخت و یه کم نقاشی و رنگآمیزی کنیم. مثلا یه چیز مناسب و دمدست برای رنگآمیزی همین جدول ضربه.
نحوه رنگ آمیزی اینجوریه که هرچی رقم یکان خونهای کوچکتر باشه آبیتره و هرچی بزرگتر، قرمزتر. اما اگر صفر بود سفید میذاریم.
فرض کنید مثل شکل سمت راست:
۱/n
حالا چرا رقم یکان شد معیار رنگآمیزی ما؟
چون شکلش قشنگ میشد.
دلیل دیگهش اینه که جدول ما ۱۰ در ۱۰ هست و رقم یکان عدد درواقع باقیمانده تقسیم اون عدد هست بر ۱۰.
حالا اگر بخوایم جدولهای بزرگتر رو رنگ کنیم میتونیم بگیم معیار ما باقیمونده تقسیم هر خونه هست بر طول اون جدول.
۲/n
خب اینجا جدولضربهای ۱۲x۱۲ و ۱۳x۱۳ رو با همین فرمون رنگ کردیم. یعنی مثلا تو شکل چپ، رنگ هر خونه رو باقیمانده اون بر ۱۲ تعیین میکنه.
اینا رو هم طبق معمول با کد میشه درست کرد: bit.ly/3i6MGtw
حالا اگه گفتید چرا جدول ۱۳ خونه سفید نداره؟