Humble owner of a private jet Airbus ACJ319neo, and an orange Lamborghini Aventador.
Pinned tweet is just for convincing the skeptics. No show-off is intended.
در روزهای گذشته توییتی که افسردگی رو ربط میداد به راحتطلبی و اینکه شادبودن سختترین کاره، بحثبرانگیز شد.
تو این رشتهتوییت بهجای تمرکز رو اشتباهات واضح اون توییت و توضیح بدیهیات، به این مساله میپردازیم که افسردگی چه فایدهای برای ما داره و انسانها چرا افسرده میشن؟
۱ از n
یکی از اشتباهات رایج در برخورد با این مساله، ربط دادنش به اقتضائات دنیای امروزه و این تصور که افسردگی پدیدهایست مدرن.
اما یک بررسی کوتاه نشون میده که افسردگی قدمتی به درازای عمر انسان داره.
تا اوایل قرن بیستم از افسردگی با عنوان melancholia یاد میشد که درواقع نوع حاد افسردگیه.
قدیمیترین مورد ثبتشده از افسردگی مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد تو بینالنهرین بوده. البته در لوحههای بجا مونده از تمدن بابل این بیماری رو به روح انسان ربط میدادن و ناشی از مسخ شدن با شیاطین میدونستن.
لذا حیطه تخصص کاهنان بود و پزشکان بهش کاری نداشتن journals.sagepub.com/doi/10.1177/01…
قضیه اساسی جبر میگه هر چندجملهای از درجه n دارای nتا ریشهست. حالا این یعنی چی؟
این مثالها رو ببینید. معادله درجه ۲ که تو راهنمایی حل میکردیم و دلتا براش حساب میکردیم، درواقع جوابش همون ریشههای چندجملهای درجه ۲ بود
منتها اونجا میگفتن اگر دلتا منفی باشه جواب نداره دیگه
۱/۶
قضیه اساسی یه فرق کوچولو داره با چیزی که تو راهنمایی خوندیم. میگه اونجابی که جواب نداره هم درواقع جواب داره، ولی جوابش اعداد مختلطه
اعداد مختلط رو هم که میشناسید همهتون.
مثلا این شکل ریشههای یک چندجملهای درجه ۳ رو تو صفحه اعداد مختلط نشون میده. یک ریشه حقیقی داره و دوتا مختلط
به اون عددایی که قبل از x میان، ضرایب چندجملهای گفته میشه. حالا میرسیم به اصل مطلب.
اگر ضرایب چندجملهای فقط ۱ یا ۱- باشه، بهش میگن چندجملهای لیتلوود. چندتا مثال از چندجملهای Littlewood رو تو این شکل میبینید.
حالا بیاین محل ریشههای اینا رو تو صفحه مختلط با نقطه مشخص کنیم:
یادمه تو یه قسمت از سریال بهسوی جنوب، بنتون فریزر پسورد کامپیوتر رو با شنیدن صدای تایپ کردنش پیدا میکنه. (گویا قسمت ۱۲ بود با عنوان A Hawk and a Handsaw، که رفت تو یه بیمارستان روانی)
این کار هرچقدر عجیب بهنظر بیاد، دربرابر چیزایی که تو ادامه قراره بگیم چیز خاصی نیست.
۱ از ۹
درسال ۲۰۰۴ محققان IBM تو این مقاله نشون دادن هر کلیدی صدای مخصوص داره و از روی صدای تایپ میشه متن تایپ شده رو بازیابی کرد: bit.ly/3oB2zrY
این روش معروفه به استراق صوتی کیبورد یاAcoustic Keyboard Eavesdropping. سال بعد محققان برکلی با دقت ۹۶درصد تونستن متن رو بازیابی کنن.
البته این کارا سابقه قدیمیتری داره و اسنادی از CIA در دهه ۱۹۵۰ هست که با استراق سمع و تحلیل صدا، دنبال بازیابی متون رمزگشایی شده در ماشینهای رمزنگاری بودن. یک مامور سابق MI5 به اسم پیتر رایت در کتابش توضیح میده که مصریها از ماشینهای Hagelin برای رمزنگاری پیام استفاده میکردن.
این عکسا اواخر قرن ۱۹ گرفته شده. یک زوج که نمیتونن جلوی دوربین جلوی خندهشونو بگیرن. درباره عکاسش چیزی نمیدونیم ولی نکته جالبی که این عکس رو منحصربهفرد کرده همین لبخند و شیطونیای دونفرهست.
یک تم مشترک در عکسهای قدیمی اینه که سوژهها انگار خیلی بهندرت لبخند میزدن.
۱/۷
اولین عکسها در دهه ۱۸۲۰ گرفته شدن. تا حدود صدسال بعد که کمکم لبخند به یک فیگور استاندارد در عکاسی تبدیل شد، آدمای توی عکس اکثرا حالت زمخت وجدی داشتن و لبخند پدیده ای نادر بود.
یک دلیلش این بود که عکس گرفتن هزینه زیادی داشت و تدارکات قبل از عکس، فرصت لبخند رو از آدم میگرفت
مارک تواین در یکی از نامههاش میگه: عکس یک سند بسیار مهمه؛ و هیچ میراثی برای آینده کسشرتر از یک لبخند احمقانه نیست که ثبت شده و تا ابد رو چهره میمونه.
یک دلیل دیگه، سرعت شاتر و زمان نوردهی عکس یا exposure time بود. در دوربینهای قدیمی تا سی چهل ثانیه این زمان طول میکشید.
فرض کنید یه کتاب رو میذارید لبه میز. چقدر میتونه از لبه فاصله بگیره تا نیفته؟
احتمالا همه بهطور شهودی اینو تجربه کردیم که تقریبا تا نصف طولش می تونه بیاد جلو. دلیلشم اینه که مرکز جرم کتاب اون وسطش قرار داره.
حالا فرض کنید دوتا کتاب رو هم گذاشتید. اون بالایی تا وسط رفته جلو
۱/۷
اون پایینی چقدر میتونه بیاد جلو تا تعادل هردو کتاب حفظ بشه؟
در جواب باید دو کتاب رو یک جسم درنظر بگیریم و مرکز جرمش رو تعیین کنیم. اگر اون نقطه رو میز بود تعادلش حفظ میشه.
چون برای دو کتاب یه جور تقارن حول مرکز جرم وجود داره. پس پایینی اندازه یکچهارم طولش میتونه جلو بیاد.
۲/۷
پس درمجموع لبهی کتاب بالایی بهاندازه سهچهارم طولش رفته جلو.
همین کارو اگر با سه کتاب انجام بدید پایینی یکششم جلو میاد و عدد حاصل میشه ۱۱/۱۲
منظور اینه که با تکرار این پروسه، درعین حفظ تعادل، لبه بالایی دورتر میشه. این دور شدن یک نظم جالبی داره که بهش میگن اعداد هارمونیک.
اولین دارویی که برای بیماری ایدز کشف شد (AZT یا zidovudine) بسیار مؤثر بود؛ جوری که بیمارانی که لنگاشون روبهقبله بود باهاش بهبود پیدا کردن.
ولی این داروی معجزهآسا پس از مدت کوتاهی اثرش رو ازدست داد. چون اگرچه دارو درکشتن ویروس بسیار موفق بود، اما
ویروس در جهش یافتن و مقاومت بهش قویتر عمل کرده بود.
حالا سوال نگرانکننده اینه: با توجه به این رفتاری که از ویروس کرونا دیدیم و جهشهای گاه و بیگاهی که داره، آیا احتمال داره جوری جهش پیدا کنه که دیگه هیچ واکسنی بهش نسازه و همهی تلاشهای این یک ساله رو تبدیل به پشم کنه؟
۲ از n
جهش ویروس برعلیه یک واکسن چیزیه که قبلا هم سابقه داشته. مثلا اینجا میگه ویروس بیماری مارِک در مرغها نسبت به دو جور واکسن مقاومت پیدا کرده.
اگرچه این نمونه برای مرغهاست، ولی مثلا مقاومت باکتریها دربرابر آنتیبیوتیک یک چالش بسیار خطرناک روبروی آینده بشره. linkinghub.elsevier.com/retrieve/pii/S…
همین چندروز قبل دوباره خبری دراومد که گروه خونی با شانس ابتلا به کرونا ربط داره و اونایی که O هستن وضع بهتری دارن.
دوسه ماه پیش یه خلاصهای از این قضیه نوشته بودم. اینجا گفتم که تحقیقات بیشتر لازمه و به این زودیا نمیشه نظر قطعی داد.
یه سری قند/پروتئینها روی گلبولهای قرمز سوار میشن که بهشون میگن آنتیژن.
از این آنتیژنها ما فقط A و B و Rh (تعیینکننده ±) رو میشناسیم. ولی درواقع بیش از ۶۰۰ نوع آنتیژن و ۳۸جور دستهبندی برای گروه خونی وجود داره.
برای بعضی از این آنتیژنها در بدن آنتیبادی تولیدمیشه
۲ از n
بعضی آنتیبادیها منجر میشن به لخته شدن خون؛ و لذا باید موقع انتقال خون مواظب بود آنتیژنی توش نباشه که بدن دریافتکننده براش پادتنِ خطرناک تولید کنه.
کل فلسفه تعیین گروه خونی همینه، و البته گفتیم که تنوع پادتنها و گروه خونی خیلی بیشتره.
این کاملا طبیعیه که آدم وقتی که دردسرهای اثبات قضیه پوآنکاره در توپولوژی رو میبینه، بپرسه که واقعا چرا؟
چیزی که به چشم واضح میاومد و همه درک شهودی ازش داریم چرا باید با زبان پیچیدهٔ ریاضی فرموله بشه که بعد اثباتش این همه دردسر درست کنه؟
جواب دمدستی که به این سوال میشه داد، /۱
اینه که بله، ما با ذهن انسانی خودمون شاید تا حدودی این پدیدهها رو درک کنیم، اما برای اینکه اینا رو به کامپیوتر هم بفهمونیم نیاز داریم یک زبان مشترک باهاش پیدا کنیم که همون روابط و تعاریف ریاضیه.
درواقع مهمترین کاربرد توپولوژی اینه که کامپیوتر هم بتونه مثل ما (یا بهتر از ما) /۲
از شکلها و حجمهای پیچیده سردربیاره.
گریگوری پرلمن یک خردادی مغروره که سال ۱۹۶۶ تو یه خانواده یهودی در لنینگراد (سنپترزبورگ) متولد شد. باباش ول کرد رفت اسرائیل. لذا مادرش درس ودانشگاه رو بیخیال شد تا گریشا رو بزرگ کنه.
سال ۱۹۸۲ در المپیاد جهانی ریاضی مدال طلا و نمره کامل گرفت
مدتهاست که میخوام درباره پرلمن بنویسم. این نابغهی دوران، فخر انسان، اسوهی جوانان و مراد پیران!
اما برای درک عظمت این شخص لازمه کمی مقدمه بگم
یه سری اصطلاحات درهندسه هست که درک شهودیشون راحته. مثلا مسیر سادهی بسته یعنی خطی که از یهجا شروع میشه و به همونجا ختم میشه /
۱ از n
... و هیچجای دیگه خودشو قطع نمیکنه.
حالا فضای سادهی بسته یعنی یه سطحی که مرز یا لبه نداره. و بهعلاوه، هر مسیر سادهٔ بستهای که روش ترسیم شده رو میشه فشار داد تا تبدیل بشه به نقطه. مثل این:
بنابراین کُره یک فضای سادهی بستهست.
۲ از n
برخلاف کره، طوقهها فضای ساده بسته نیستن.
چون میبینید که این مسیرها↓ رو نمیشه روشون فشرده کرد. اصطلاحا میگن طوقهها سوراخ دارن
همونطور که تومطالب سری قبل (bit.ly/3iH2OP3) گفتم این سوراخ داشتن یا نداشتنِ سطوح یکی ازمفاهیم اساسی توپولوژیه.
درتوپولوژی سطوح مختلف مثل خمیری هستن که با ورز دادن به همدیگه تبدیل میشن
این تصاویر مربوط میشه به رد پاهایی که چندی پیش کشف شده و قدمتش برمیگرده به عصر یخبندان، حدود ۱۲هزار سال پیش.
ردپاها در بستر یک دریاچه خشک شده در پارک ملی نیومکزیکو کشف شدن. تو این ناحیه ردپاهای زیادی وجودداره که قدمتشون بین ۱۳۰۰۰ تا ۱۱۵۰۰ ساله. اما این ردپای خاص داستان داره
۱/۴
برخلاف سایر ردپاهای باستانی، این مورد خاص به خاطر طولانی بودنش منحصربهفرده و حدود ۱/۵ کیلومتره. یه چیز جالبتر اینکه رد پاها رفتوبرگشتیه. یعنی اونایی که این راهو رفتن دوباره از همون مسیر برگشتن.
یک تیم بینالمللی اینا رو آنالیز کردن و مقالهشو هم چاپ کردن.
اما داستان چیه؟
۲/۴
داستان از این قراره که یه مادری داشته میرفته و بچهای هم تو بغلش بوده. نوزاد نبوده، چون هر چنددهمتر بچه رو میذاشته زمین و ردپاهایی از اونم به جا مونده. بهنظر نمیاد که بچههه سنش از دوسال بیشتر باشه.
از روی توزیع فشار پاها میشه فهمید اینا عجله داشتن
یه پسرخاله دارم تو کار بساز بفروشه و ملیاردره. امشب دیدم پیام داده که من تهرانم و کجایی که ببینمت. حالا آخرین باری که دیدیم همدیگه رو ۷ سال پیش بوده :|
خلاصه آدرس کلبه حقیرانهم رو دادم بهش و دیدم که اینجوری آبروریزیه. رفتم کلی خرید کردم و تدارک چیدم. خونه رو هم سریع مرتب کردم /
هرچی خرتوپرت بود ریختم تو اتاق خواب درشو هم بستم!
حالا اومد، منم با کلی کلاس گذاشتن هفتهشت نوع میوه شستم با سلیقه تو ظرف چیدم، اومدم بذارم جلوش یادم اومد که میز رو گذاشتم گوشه اتاق و ازش به عنوان میز تلویزیون استفاده میکنم. میز دیگهای هم درکار نبود.
یه کارتن خالی گذاشتم /
و گفتم شرمنده، من تازه اسبابکشی کردم فعلا کمبود وسایل داریم. علیالحساب از همین به عنوان میز استفاده کنید 🤦♂️
هیچی دیگه، کلی گفتیم و شنیدیم. اونم گفت من ساعت ۱۰ بلیت دارم باید برگردم شهرستان.
همینجور عجلهای یه شام براش درست کردم خیلی از دستپختم خوشش اومده بود (یا حداقل اینجوری/
این کارتپستالها رو احتمالا یادتون هست که بهش میگفتن عکسای سهبعدی و اینجوری بود که وقتی زاویه دید رو عوض میکردی دوتا تصویر متفاوت دیده میشد.
به اینا اصطلاحا میگن عکسهای لنتیکولار (Lenticular)
اینا رو روی صفحات خاصی پرینت میکنن که یه سری نوارهای برجسته موازی روش هست
۱ از ۸
عکس سمت چپ این نوارها رو از نزدیک نشون میده و تصویر سمت راست هم نحوه کار رو مشخص میکنه. اینجوری که زیر هر نوار قسمتی از دو تصویر متفاوت پرینت میشه.
حالا اینو برای چی گفتم؟
بعضی کریستالها هستن که یه جورایی مثل این لنتیکولارها، وقتی زاویه دید رو عوض میکنین تغییر شکل میدن
۲ از ۸
مثلا این کلیپ رو ببینید. کریستالهای بیوتیت رو وقتی میچرخونیم رنگش از قهوهای پررنگ تا شفاف و بیرنگ تغییر میکنه. یا بلورهای هورنبلاند هم به همین صورت.
به این خاصیت میگن pleochroism که از ریشه یونانی πλέων-χρῶμα گرفته شده بهمعنای چندرنگی.
این خاصیت به این دلیل ایجاد میشه که /
یه جا دیدم نوشته بود افغانها به زنی که حاملهست میگن دوجان. یعنی کسی که دوتا جان در بدن داره 😍
انقدر قشنگ بود حسابی رقیق شدم ♥️♥️
حیفم اومد با شما به اشتراک نذارمش.
این اسم علاوه بر زیبایی فوقالعادهش خیلی هم کاربردیه. میشه دادههای متعددی رو با این روش و تنها با گفتن یک کلمه انتقال داد؛ ازجمله جنسیت نوزاد، تعداد و حتی سنشون.
به عنوان مثال، فرض کنید تعداد کروموزومهای X مبنای شمارش باشه و هر کروموزوم رو 0.5 واحد حساب کنیم.
اونوقت دوجان یعنی زنی که حاملهست و نوزادش دختره.
وقتی که نوزاد پسر باشه میشه 1.5جان، چون پسرها یک کروموزوم X دارن. پس با این روش فشردهسازی (data compression) درعین افزایش دادههای انتقالی، حجم اطلاعات هم کمتر میشه.
اما برای هرنوع فشردهسازی داده، باید یک پروتکل تعریف بشه /
این موجود میکروسکوپی کیسهمانند که فسیل ۵۴۰میلیونسالهای ازش تو چین کشف شده معروفه به Saccorhytus coronarius.
حالا کار نداریم به اینکه اسمش «کرونا» داره. نکتهش اینه که طبق این مقالهی نیچر، این موجود از قدیمیترین اجداد شناختهشدهی انسانهاست: nature.com/articles/natur…
۱ از n
یه نکته دیگه هم البته داره. گویا اجداد اولیه مهرهداران امروزی، یه سوراخ داشتن که هم باهاش غذا میخوردن و هم میریدن.
البته امروزه هم بعضی موجودات برای صرفهجویی در مصرف سوراخ همین کارو میکنن؛ مثل این خیار دریایی:
۲
یه نوع غاز هست که هرساله از جنوب آسیا به اروپا مهاجرت میکنه.
این غاز با نام علمی Anser indicus تو مسیرش از بالای هیمالیا رد میشه. حتی دیده شده که اینا روی قله اورست هم پرواز میکنن. یعنی جایی که یه آدم عادی نمیتونه درست نفس بکشه اینا راحت میچرخن واسه خودشون.
در آزمایشی که پارسال انجام شد این غازها رو بردن تونل باد sciencemag.org/news/2019/09/b…
شامپانزهها ازلحاظ ژنتیکی نزدیکترین خویشاوندان انسانند. به همین دلیل سیستم ایمنی انسان و شامپانزه تقریبا مشابهه. اما این موجودات برخلاف چهره مهربونشون خیلی کثافتن. اینکه اصلا حموم نمیکنن به کنار؛ دیده شده که گاهی وقتا عن خودشون رو میجوَن و میمونها رو خامخام میخورن.
۱ از ۷
بااینحال تعداد بیماریهایی که شامپانزهها بهش مبتلا میشن اصلا با ما قابل مقایسه نیست. کلا ۲۰-۳۰ نوع ویروس در شامپانزهها شناسایی شده که تازه خیلیاش از انسان بهشون منتقل شده! مثلا اینجا میگه جمعیت شامپانزههای اوگاندا به دلیل ویروسهای انسانی رو به انقراضه theconversation.com/human-viruses-…
بسیاری از ویروسهایی که میزبان طبیعی اونها شامپانزهست، خطر چندان جدی ایجاد نمیکنن. ویروسهایی که عارضه تنفسی ایجاد میکنند تا قبل از تماس انسانها برای شامپانزه مفهومی تعریفنشده بود. اینو مقایسه کنید با کلکسیون متنوع ویروسهای تنفسی در انسان.
چرا واقعا؟ ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/P…
در سالهای اخیر کمپانیهای نفتی با دو مشکل عمده مواجه شدن؛ یکی اینکه بسیاری از بازارهای پلاستیک اشباع شده و علاوه بر اون شمار کشورهایی که حاضر به قبول زبالههای پلاستیکی هستن رو به کاهشه.
و حالا غولهای این صنعت راهحلی برای هردو مشکل پیدا کردن: آفریقا
گزارش تحقیقی دیروز نیویورکتایمز واقعا خوندنیه. میگه یک لابی وابسته به گروهی ازکمپانیهای نفتی و پتروشیمی آمریکا داره به مذاکرات تجاری آمریکا و کنیا فشار میاره که این کشور رو وادار به تعدیل سیاستهای سفتوسخت خودش بر ضد استفاده از پلاستیک بکنه.
و تازه کنیا برای اینها اول راهه
۲/
امروزه کشورهای معدودی حاضرن در ازای دریافت مبالغی، نقش سطل آشغال رو برای زبالههای پلاستیکی آمریکا و بعضا سایر کشورها ایفا کنن؛ ازجمله هند، اندونزی، ویتنام، مالزی و فیلیپین.
این کشورها به مرور دارن به این نتیجه میرسن که اون پولها از گوشت سگ نجستره.
درسال ۲۰۱۱ یک دختر ۱۱ ساله اهل کلیولند تگزاس که مورد تجاوز گروهی قرار گرفته بود، ازسوی یکی از وکلای مدافع متهم شد به اغواگری؛ و اینکه مثل یک عنکبوت طعمههای خودش رو به دام میندازه.
این وکیل درجلسه دادگاه از یکی از متهمین پرسید: آیا طرف هی وسوسه نمیکرد بیا تو دام من؟!
۱ از n
اکثرقربانیان آزار جنسی بارها بااین سوال دردناک مواجه شدن که چیکار کردی یا چی پوشیده بودی که اینجوری شد؟ این تمایل به سرزنش قربانی البته محدودبه جرائم جنسی نیست. مثلا دربسیاری از باورها که فقر یا بیکاری رو به کونِ گشاد یا نداشتن پشتکار ربط میدن رگههایی ازسرزنش قربانی دیده میشه
۲
چندسال پیش یک موتوری کیفم رو قاپید. تجربه شخصی من در مواجهه با سوالاتی که دوستان میپرسیدن نشون داد که اکثرا حرفشون اینه که چرا حواست جمع نبود؟ یا چرا کیفتو محکم نگرفتی دستت؟ و...
این تمایل به سرزنش قربانی ممکنه بعضی وقتا ناشی از خباثت ذاتی باشه، ولی اکثرا ناخودآگاه صورت میگیره
محور اعداد رو که یادتون هست. حالا فرض کنید داریم رو این محور جلو میریم. بعد هرجا که میرسیم به یک عدد اول، این محور میپیچه به سمت راست.
مثلا اینجوری:
۱ از ۶
میشه خیلی راحت برنامهای نوشت که به ازای یک عدد نهاییِ دلخواه، این مسیر رو برامون رسم کنه. یه چیزی تو مایههای اینی که اینجا نوشتم: bit.ly/2DVwKbK
بعد از ۱۰هزار قدم مسیرمون این شکلی میشه. نقطه شروع در گوشهی سمت راست به رنگ قرمز مشخص شده.
۲/۶
حالا به ازای اعداد مختلف شکلهای جالبی بهدست میاد. مثلا شکل سمت چپ تا ۱۰میلیون قدم و سمت راستی تا ۱۰۰میلیون قدم رو رسم کرده:
(نقطه شروع رو هم اگه یه کم بگردید میتونید پیدا کنید.)
وبلاگ 500px یک مرجع فوقالعاده برای آموزش تکنیکهای عکاسیه. مطلب اخیرش اختصاص داره به عکاسی ماکرو، که بد نیست علاقهمندان یه نگاهی بهش بندازن. حتی اگه علاقه نداریدم عکساش قشنگه.
اما هفته پیش IGPOTY برندگان مسابقه عکاسی ماکرو سال ۲۰۲۰ رو انتخاب کرد.
جایزه اول رسید به عکاس برزیلی Bruno Militelli. با این عکس از پیچک گل ساعتی (passion fruit). این پیچکها نقش تکیهگاه رو برای گل ساعتی دارن.
۲/۷
جایزه دوم (سمت چپ) گلبرگهای لاله از عکاس انگلیسی Anne MacIntyre.
رتبه سوم (راست) گل کیسه کشیش (shepherd's purse). عکاس Zhang Ye Fei از چین.
بقیه عکسها که در ادامه میبینید جزء فینالیستها بودن.
درسال ۱۹۷۶ رابرت اسمیتیمن که اون موقع دانشجوی دکترای روانپزشکی دانشگاه کلرمونت بود، این آگهی عجیب رو دریکی از روزنامههای لسآنجلس چاپ کرد:
اگر یک متجاوزید زنگ بزنید باهاتون ناشناس مصاحبه کنیم.
بعد پای تلفن منتظر نشست درحالی که چندان امیدی نداشت کسی اهمیت بده.
۱ از n
اما تقریبا ۲۰۰ نفر باهاش تماس گرفتند؛ از گروههای مختلف سنی، نژادی و شغلی. تا پایان تابستان اون سال دکتر اسمیتیمن ۵۰ مصاحبه در این مورد انجام داد و تز دکتراش رو براساس اون مصاحبهها نوشت با عنوان:
The Undetected Rapist
۲
چیزی که به نظر عجیب میرسید این بود که افراد مصاحبهشونده/
چقدر نرمال بهنظر میرسیدن و چقدر تنوع سنی، نژادی، شغلی وخانوادگی اونها زیاد بود. نتیجهای که گرفت این بود که مشاهدات خیلی کمی قابلیت تعمیم دارن، و باید به فاکتورهای موثر دراین باره به دیده احتیاط نگاه کرد.