از فرصت دو روز تعطیلی استفاده کردم و برای دیدن دوستی قرار گذاشتم بروم لوسآنجلس. ۵ ساعت رانندگی. با توصیه دوستم از جاده ۱۰۱ آمدم. یک ساعت بیشتره ولی مسیر دیدنی دارد. آفتاب نزده راه افتادم که ظهر برسم. #سفرنامه
درایو خیلی لذت بخشی بود. پیچ در پیچ و متنوع. اولش پوشش گیاهی شبیه جاده های جنوب ایران بود ، یاد جاده بوشهر-شیراز افتادم. سپس سبزتر شد، شبیه مرزن آباد به چالوس و پیچ هایی همان فرم. بعد رسیدم به دریا که خیلی جالب شد. خود لوس آنجلس که من را یاد مکزیک انداخت. زیباست.
فقط شانس من امروز و فردا هوا خیلی گرمه. هشدار گرمای شدید دادن. وقتی رسیدم از ماشین که اومدم بیرون احساس کردم تو اهواز هستم!
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رشتو
یک ماهی که در کالیفرنیا کار کردم، تجربه خیلی خوبی شد و برخی تفاوت های کاری آمریکا و کانادا را از نزدیک لمس کردم. البته قابل تعمیم نیست. ولی زیاد هم جدا از واقعیت نیست.
- تقریباً پذیرفته شده است که هفته ای ۶۰ تا ۸۰ ساعت کار کنی ولی فقط برای ۴۰ ساعت دستمزد بگیری/۱
- جالب بود که از پرسنل یک شرکت، نفرات تیم کانادایی اضافه کار میگرفتند و تیم آمریکایی خیر
- کار کردن آخرهفته برای رسیدن به زمان تحویل، آنهم بدون دستمزد یا حتی دریافت یک روز مرخصی، غیرعادی نیست
- جلوی خودم به کسی که مرخصی بود زنگ زدند بیا و طرف برنامه شخصیاش را کنسل کرد و آمد/۲
- قوانین اخراج کاملاً به نفع کارفرماست. یعنی ظاهراً چیزی به اسم پکیج و این حرفها ندارند. دوستی که در سیسکو کار میکند گفت طرف را با ۲۴ سال سابقه لیآف کردند و کلاً دو ماه حقوق بهش دادند. برایش جالب بود که در کانادا تا سالی یک ماه یا بیشتر هم پرداخت میشود/۳
امروز بعدازظهر کار تعطیل بود و تصمیم گرفتم برم سانفرانسیسکو یه دوری بزنم. ۴۵ دقیقه رانندگی. دوستم گفته بود برو union Square و خیابان market و Fisherman's wharf رو ببین. موزه خواستم برم که بسته بود. اسکله غذای دریایی و یک کافه نانوایی معروف داره و میشه با کشتی رفت زندان آلکاتراز.
اول رفتم یونیون مرکز شهر پارک کردم. منطقه تجاری و خرید بود که اکثراً هم بسته بودند. تضاد جالبی بود که از یک طرف هوملس ها اینور اونور خوابیده بودند و ازون طرف دم فروشگاه لویی ویتان و گوچی که باز بودن صف بود و پلیس هم ایستاده بود. شبیه خیابون بلور تورنتو بود. کلاً زیاد امن به نظر
نمیرسید. البته دوستم گفت دیگه وقتی بدتر از این نمیتونستی بری: بعدازظهر تعطیل یکشنبه وسط کووید و آسمان دودزده. بعد رفتم اسکله. همه چی خوابیده بود و خبری از تور تفریحی نبود. پر از لاتینو بود احساس میکردی رفتی آمریکای جنوبی! از غذافروش کنار خیابون گرفته تا مغازه های خنزر پنزر فروشی.
برای جذب یک نیرو، امروز ۲۳۵ تا رزومه رو با رئیس ظرف یک ساعت چک کردیم. در واقع در غربالگری اولیه بیشتر از ۲۰ ثانیه خرج یک رزومه نمیشه. چندتا نکته را یادآوری میکنم شاید بدرد کسی خورد.
- آدرس لوکال نباشه بلافاصله رد میشه. هنوز چقدر آدم از هند و اروپا و آمریکا اپلای میکنند./۱
- رزومه بیریخت و شلوغ ارزش خوندن نداره. کار خوانا و خوش فرم خودش یک مهارت به حساب میاد.
- رییس کانادایی من حساسیت داره روی اونایی که با لیسانس خارج از کانادا اومدن کانادا و فوق لیسانس گرفتند. مخصوصا از هند. بلافاصله روی Delete کلیک میکنه./۲
- کلمات کلیدی:اگر اون چهارتا لغت تخصصی مربوط به کار در بخش خلاصه توانایی های رزومه دیده نشه بلافاصله رد میشه.
- رزومه بیشتر از دوصفحه اصلاً خونده نمیشه. خلاصه کردن خودش یک مهارت هست. /۳
امشب در حال استفاده از سرویس WeTransfer، این تصویر در پسزمینه پدیدار شد. عکس متعلق به پروژه عکاسی از اربعین در کربلا (لینک زیر)، کاری از Emily Garthwaite فتوژورنالیست مقیم لندن است. به نظر من، حسی که از زن در قاب مذهب القا میکند فوق العاده است./۱ emilygarthwaite.com/the-road-to-ar…
این خانم عکاس جوان سه سال پیش به سفارش یک موسسه هنری ایرانی (که نام ندارد!) برای عکاسی از مراسم اربعین به عراق میرود. درست همان موقعی که داعش برای عملیات انتحاری تهدید میکرد. چندی بعد در قالب کارگاه آموزشی سر از خبرگزاری تسنیم (که متعلق به سپاه است) در می آورد./۲
صحبت هایش را میتوانید در ویدئوی زیر را ببینید.
خبرگزاری تسنیم هم در ۲۴ مهر ۱۳۹۸ نوشته: "بغض عکاس انگلیسی در حرم امام حسین ترکید". /۳ aparat.com/v/Mh6wY/%D8%A7…
#رشتو#مهاجرت
هدف از این رشتو برشمردن تاثیرات مثبت و ارزنده مهاجرت در یک جامعه آماری بسیار کوچک است. چکیده وضعیت و نظرات شخصی گروهی کوچک است و به هیچ وجه قابل تعمیم نیست.
ما و یک حلقه حدودا سی چهل نفری از دوستان، فامیل و آشنایان طی ۱۰-۱۵ سال گذشته از طریق برنامه نیروی کار ماهر/۱
به کانادا مهاجرت کردیم. برخی زودتر، برخی دیرتر. اکثرمان از خانواده های معمولی با درآمدهای کارمندی بودیم. قشر متوسط. علت اصلی ترک ایران هم خیلی ساده بود: تمایل به داشتن زندگی بهتر در یک محیط سالم. ناامید شدن از اصلاح اوضاع اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی آن جامعه بیمار. /۲
بی تعارف بگم، وقتی الان از بیرون نگاه میکنی، زندگی در ایران زندگی در یک لجنزاره و اون جامعه به انحطاط کامل اخلاقی رسیده. حالا اگر چهارتا گل هم اون گوشه کنار درمیاد تغییری در ماهیت کل ماجرا نمیده.
با رویای درست کار کردن و درست زندگی کردن، از آن سرزمین رفتیم. /۳
پرتاب از بلندی، از شیوه های معمول رفقای روسی در حذف عناصر نامطلوب است. همین چندی پیش بود که در گرماگرم شیوع کرونا، خبر سقوط سه نفر از کادر درمانی در نقاط مختلف روسیه توسط رسانه های غربی گزارش شد./۱ vox.com/2020/5/6/21248…
ناتالیا لبدوا، رئیس بخش اورژانس پایگاه آموزش فضانوردان روسی ۲۴ آوریل از پنجره بیمارستان پایین افتاد و کشته شد.
چند روز بعد، یلنا نپونیاشا، دکتر ارشد بیمارستانی در سیبری در پس از مخالفت با تغییر کاربری قسمتی از بیمارستان برای درمان کرونا، از پنجره بیمارستان سقوط کرد و در اثر /۲
شکستن جمجمه درگذشت.
در حادثه بعدی، الکساندر شوپولف، پزشک اورژانس چند روز پس از انتشار ویدئویی که در آن ابراز کرده بود علیرغم ابتلا به کرونا، تحت فشار برای ادامه کار است از طبقه دوم بیمارستان به پایین افتاد و کشته شد./۳