1) پرسیده می شود که مگر مهدی محمودیان و رفقایش چه کار کرده اند. آن صاحبان منافعی که کر و کور هستند که هیچ، اما برای تنویر آنهایی که احیانا واقعا برایشان سؤال است مختصری توضیح می دهم. کاری که او و دوستانش می کنند یک فرایند چند مرحله ای است. (رشته توئیت)
2) هزار فامیل و کارتل خبرنگاران تا جای ممکن غیرخودی هایی که گرفتار شده باشند را بایکوت می کنند، اما وقتی خبرهای مربوط به یک نفر درز کند و مقداری رسانه ای شود، وارد فاز بعدی می شوند. به این ترتیب که مهره های خود یعنی اعضای جامعه مدنی تقلبی را سراغ آن شخص و خانواده اش می فرستند.
3) در این گام اول سعی می کنند با آرام کردن فرد و خانواده اش، مجددا سکوت خبری برقرار کنند تا حتی الامکان قربانی در میان بی اطلاعی عمومی و بدون دردسر به سمت قربانگاه روانه شود. خانواده های ناآگاه و نگران را می ترسانند که اگر چنین و چنان کنید ممکن است نتیجه کار بدتر شود.
4) اگر کارساز نشد خودشان به صورت کنترل شده ای بازتاب دادن اخبار مربوط به فرد گرفتار را بر عهده می گیرند تا در خلالش بتوانند دیس اینفو و شبهه هم ایجاد کنند. مثلا در مورد نوید افکاری دیدیم که جاهایی تلویحا در خصوص مواردی مثل واقعیت داشتن شکنجه یا بی گناهی اش شک انداختند.
5) همزمان به موازات دادن راهنمایی های غلط به فرد در خطر و خانواده اش، می کوشند مردم را هم از پرداختن به اخبار مربوط به آن فرد و رسیدن صدای دادخواهی اش به فضای داخلی و خارجی بازدارند. با این بهانه که اگر به او بپردازید و صدایش شوید سیستم سر لج می افتد یا ... .
6) این کار مقدمه ای هم می تواند باشد که بعد از آنکه کار قربانی تمام شد، مدعی شوند تقصیر مخالفین و خارجی ها بوده و به این ترتیب اصل مشکل را که بی عدالتی سیستماتیک باشد به حاشیه ببرند. اگر دقت کنید این کار را همیشه می کنند. در این مورد اخیر دیدیم که باز هم چنین کردند.
7) قضیه به اینجا ختم نمی شود. بعد از اجرای حکم همچنان اطراف خانواده اش می چرخند و وضعیت را ارزیابی می کنند. به عنوان مثال اگر آنها فقیر باشند سعی می کنند نمک گیرشان کنند. البته در شمایل دوست و خیرخواه، نه در قامت کسانی که مشخص باشد قصدشان مهار کردن آن خانواده پس از ضایعه شان است.
8) حجم عظیمی از کثافت کاری، بند و بست، پاکت پخش کنی، تهدید و تطمیع، مراودات ناسالم مالی، و ... پشت فعالیت های این باندهای اصلاح طلب و ملی-مذهبی است. اینها با افتخار خود را "خندق" می دانند و چشم ندارند ببینند که شهروندان درجه دو و خارج از الیگارشی، صدایشان به جایی برسد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
1) چنین نیست. روحانیون انقلابی حکومت اسلامی می خواستند؛ ملی-مذهبی ها حکومت اسلامی ملایم می خواستند؛ مجاهدین خلق توتالیتاریسم استالینیستی-مذهبی می خواستند؛ حزب توده دیکتاتوری پرولتاریای متمایل به شوروی می خواست؛ سازمان انقلابی حزب توده دیکتاتوری پرولتاریای متمایل به چین می خواست؛
2) سازمان فدائیان خلق دیکتاتوری پرولتاریای مستقل می خواستند؛ و جبهه ملی هم که شاپور بختیار را که وعده آزادی های مدنی در حد فرانسه را داد اخراج و نماینده شان کریم سنجابی را برای بیعت روانه پاریس کردند.
3) در ادبیات گروه های انقلابی در معدود مواردی که به دموکراسی اشاره شده بوده، غالبا منظور آنها تکثرگرایی لیبرال نبوده، بلکه دموکراسی خلقی و شورایی را که در عمل همان دیکتاتوری و توتالیتاریسم است مورد نظر داشته اند.
1) مالکوم کالدول، روشنفکر چپ گرای بریتانیایی، استاد رشته مطالعات شرقی بود. او از برجسته ترین ستایشگران رژیم خمرهای سرخ کامبوج و رهبرشان پل پوت بود. او آثار متعددی نیز در این زمینه به نگارش در آورد.
2) کالدول بر این باور بود که برخی رسانه های غربی با انتشار اخبار نادرست و دروغین سعی در تخریب رژیم چپ گرای کامبوج دارند. او پل پوت را یک رهبر بزرگ و خردمند می دانست که در تلاش است سوسیالیسمی اصیل و واقعی را در کامبوج پیاده سازد.
3) کالدول اعتقاد داشت که دست راستی های مرتجع که نگران اند موفقیت های خمرهای سرخ در پیاده سازی مارکسیسم در کامبوج الهام بخش سایر نهضت های آزادی بخش جهان شود، قصد دارند با ارائه اطلاعات غلط در مورد جنبش چپ کامبوج، آن را در نظر افکار عمومی تخریب و تخطئه کنند.
1) یکی از پدیده های حیرت آور قرن بیستم، روشنفکران چپ گرای ساکن غرب بودند که ستایشگر جوزف استالین بودند. برخی از آنها به مثابه زائر به شوروی سفر می کردند و در بازگشت به تمجید از رژیم توتالیتر و سرکوب گر شوروی می پرداختند. بد نیست در رشته توئیتی نگاهی به تعدادی از آنها بیاندازیم.
2) والدو فرانک، رمان نویس آمریکایی، شوروی را کشوری دانست که در آن مردم و از جمله کارگران شادمانه زندگی می کنند. او می گفت شوروی استالینی دموکراتیک ترین کشور جهان است.
3) الکساندر ویکستید، نویسنده، باور داشت شوروی با رهبری خردمندانه رفیق استالین کشوری است که برای اولین بار در تاریخ، جامعه ای آفریده که در آن اربابان و طبقه ممتازی وجود ندارد و همه از لحاظ اجتماعی کاملا برابر و بدون تمایز هستند.