توئیت رو با لحنِ محاوره ننوشتی که بهجای «شدهاید» مینویسی «شدید»، گوسهپند.
در فارسی همونطور که نمیگیم جَنیوئِری، میگیم مارس.
«برای چند ساعت» گرتهبرداریه. به مدتِ چند ساعت. اصلاً «چند ساعت».
«شدهاید». نه «شدید».
«فصله» رو بخشیدم ای فضله. تایپیه. اما «ۀ» یا «هی»ش چی شد؟
ژانویۀ، یا ژانویهی. رسیدهاید (کاربرد ماضیِ نقلی: کاري که در گذشته انجام شده اما آن کار یا آثارش هنوز ادامه دارد. افرادي که به بریتانیا رسیدهاند، قاعدتاً هنوز در بریتانیایند که میتوانند تماس بگیرند. و اگر بازداشت شدهاند، توئیتِ شما دربارۀ آثار آن بازداشت است).
«مبلغ» هم حشوه.
تصحیح:
زنده باد وکلای حقوق بشری! (یا: حقوق بشر).
یکی از #پناهجویان ایرانی توانست بابت ۵۶ روز بازداشت غیرقانونی در #بریتانیا، ۲۰ هزار پوند غرامت بگیرد.
اگر در فاصلۀ زمانی ژانویۀ ۲۰۱۴ تا مارس ۲۰۱۷ به بریتانیا رسیدهاید و حتی چند ساعت بازداشت شدهاید، با من تماس بگیرید.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
او. جِی. سیمسون مُرد؟!
به همین راحتی؟ ای بابا.
سر دادگاه ۱۹۹۴-۹۵ش هرچی وکیلِ قدَر تو آمریکا بود دور خودش جمع کرد. تو قتل بیرحمانهاي که همۀ شواهد نشون میداد کار خودش بوده. مشهور شد به محاکمۀ قرن. نکته: خونوادۀ کارداشیان هم سر همون قضیه مطرح شدن. باباشون از وکلای سیمسون بود.
دست گذاشتن روی موضوعي که نمیشد باهاش شوخی کرد: هر کس میگه سیمسون گناهکاره، نژادپرسته.
دادگاهش چنان مشهور شد که ملت از اعضای اخراجشدۀ هیئت منصفه هم که تیم کهکشانیِ وکالت سیمسون با دقتِ تمام دستچینشون کرد، تو خیابون عکس و امضا میخواستن!
و نتیجه رو با یه «دستکش» تعیین کردن.
دستکش سیمسون که تو محل قتل پیدا شده بود. و اونهمه شواهد که در نبود آزمایش دیانای، هیچ شدن.
آزمایش دیانای گمونم یکي دو سال بعدش تو دادگاهها رسمیت پیدا کرد.
تیمش برای دستکشه یه شعارِ بسیار گیرا درست کردن:
If it doesn't fit, you must acquit.
اگه تنگ بود، باید بگید بیگناهه.
یه سخنران مشهور «افشاگری» میکنه در مورد چندهزار تراول صد تومنی. مجموعاً گمونم به ارزش ۵۰۰ میلیون تومن.
خود یارو خداوندگار توهم توطئهست. پس علی علی، منم نظریۀ توطئه دارم براتون باقلوا:
شخص مخالفِ این جماعت، و سادهدل، وقتي این موضوع رو میبینه اول به خودش میگه اَی لاشیای فاسد./
\کمي بعد ممکنه توجهش به این نکته جلب بشه: وایسا ببینم... تهِ فسادشون پونصد میلیونه؟ پول رهن یه آپارتمان نقلی تو تهران؟ پول یه پژو ۲۰۶ دست دوم؟ همین؟ پس زیادم اوضاع بد نیست.
اما واحد مفاسد مالی این حکومت میلیون تومن نیست. حتی میلیارد تومن هم نیست. «همت»ه: هزار، میلیارد، تومن./
فساد چای دبش رو که گفته شده ۳.۵ میلیارد دلار بوده، اگه با دلار ۵۰ی هم حساب کنیم میشه ۱۷۵ هزار میلیارد تومن. ۱۷۵ همت. ۳۵۰ هزار برابرِ این «فساد». افرادي که با نمایندههای مجلس آشنایی دارن میدونن این جماعت دهها میلیارد تومن خرج تبلیغشون نمیکنن که پونصد میلیون تومن «فساد» کنن./
از اون رشته توییتا که بسیار کم، ولی بسیار باکیفیت خونده میشه. شرح غزل شمارۀ ۱۷۷۶ از مولانا. دو غزل در دل یک غزله، حتی با قافیههای متفاوت، و ظاهراً بیربط به هم. یه غزل فارسی، یه غزل عربی.
با غزل فارسی محشرش خیلیامون آشناییم، ولی عربیشم بعضاً ابیات خوبي داره.
#رشته_توییت
#رشتو
۱- منم آن بندۀ مخلص که از آن روز که زادم
دل و جان را ز تو دیدم، دل و جان را به تو دادم
ظرف دو دهه، دهۀ ۸۰ و ۹۰ خودمون، تقریباً دهۀ ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ از ما بهترون، دنیا یه طوري پیشرفت کرد که قابل باور نیست. خیلي از افرادي که این رشته توییت رو میخونن مدلِ اواخر هفتاد یا حتی اوایل هشتادن، و چیزایي رو که ما درک کردیم درک نکردن. چند نمونه:
۱- داییِ من معاون بانک بود و دستش به دهنش میرسید. همسایۀ روبهروییشون نمایشگاه ماشین داشت و خیلي دستش به دهنش میرسید. این دو خونواده، سال ۱۳۷۹ تصمیم گرفتن با هم برن مشهد. تو راه، همدیگه رو تو ترافیک گم کردن و هرگز پیدا نکردن؛ و با سه روز اختلاف برگشتن به ولایتمون. گوشی نداشتن.
۲- لب ساحل بوشهر نشسته بودیم شام میخوردیم. یه نفر با موتور از خیابون ساحلی با سرعت رد شد، و روی موتور داشت با گوشی صحبت میکرد. سال ۸۰. تمام خط ساحلی خلیج همیشه فارس مثل موج مکزیکی بلند بهش خندیدن. چرا؟ چون طرف اینقدر پولدار بود که خط موبایل وگوشی خریده بود، ولی سوار موتور بود.
دو قورت و نیمش باقیه:
حضرت سلیمان یه روزي به خداوندِ تبارک وَ تعالی گفت یه روز مهمون من. خداوند گفت بابا کي مکالمه رو اینطور شروع میکنه آخه؟ سلامي، علیکي... یعنی چی مهمون تو؟
گفت یعنی یه روز، تمام مخلوقاتتو من روزی میدم. تو لازم نیست زحمت بکشی.
خدا گفت ببین سُلی، نمیتونیا! سلیمون گفت میتونم. خدا گفت بسم الخودم. شروع کن.
حضرت یک ماه تمام، کل جن و انسِ زیر فرمونش رو مجبور کرد برن غذا جمع کنن بذارن لب یه ساحلي. روز موعود که رسید، همۀ بندگان خدا رو جمع کرد که بیاید مهمونی.
مثلاً بومی بدبخت استرالیا برداره بره سمتای اورشلیم، دو پرس تن ماهی بخوره برگرده.
آخه چه غذایي یک ماه سر جاش سالم میمونده؟!
تا این ندا رو در داد، نهنگي از آب سر برآورد و تمام غذاهای روی ساحل رو یهجا خورد! از آب دراو... لب ساحل... آخه چط... ولش کن.
مرحلۀ اول: خارَک. دو رنگ متفاوتش رو میبینید.
تُرد و شیرین و یه مقدار گسه، و مثل خرمالو دک و دهن رو یه ذره جمع میکنه. گرچه صدها نژاد مختلف داره و طعمش ممکنه از گسِ کمشیرین، تا بسیار شیرین و یه ذره متمایل به گس، فرق کنه.
نژاد زرده رو باید از مامان بپرسم. قرمزه بسیار شیرینه.
مرحلۀ دوم: رطب. همون چیزیه که به اسم «خرمای بم» دستفروشا و سوپریا بهتون میفروشن (جزو نامرغوبترین انواعشه سمتای ما. از سرِ خودستایی نمیگم. طعمِ «هیچ» میده نسبت به اغلب رطبهای ما.)
رطب، نرم و آبداره. بیرون از یخچال میترشه. در مورد اینایي هم که نصفش خارَک مونده توضیح میدم.