نکته اول:
بدیهی است که در حوزه دیپلماسی نباید تکعاملی تحلیل کرد. آنچه در این رشتو بیان میشود، نافی جوانب و عوامل دیگر نیست.
اما در این میان ما نباید نقش خودمان را نادیده بگیریم.
(۱)
اصولا «سیاستورزی» یعنی شما جوری عمل کنید که طرف مقابل در چهارچوبی که مطلوب (یا قابل قبول) شماست، رفتار کند.
تهران به سختی میتواند برخی عوامل مؤثر در این تصمیم را تغییر دهد؛ اما قطعا میتوانست رفتار خود را به نحوی تنظیم کند که دست کم خلیجیها را به سمت اسرائیل «سوق» ندهد!
(۲)
نکته دوم)
همان طور که در قسمت پیشین بیان گردید، ما صرفا بر بعد سوم و چهارم مذکور در اسکرین تمرکز میکنیم.
بسیاری از سئوالات و نقدها ناظر بر ابعاد اول و دوم بود که طبعا در بحث ما نمیگنجد.
«فقدان مخالفت معنادار در لایههای همسطح یا مؤثر در هیئت حاکمه»
بحرین در سال ۲۰۰۱ اصلاحات سیاسی را در دستور کار قرار داد و دارای پارلمان و احزاب سیاسی قانونی است.
البته فضای سیاسی آن باز نیست و همین موضوع باعث تحریم انتخابات ۲۰۰۶ از سوی بزرگترین حزب و اعتراضات ۲۰۱۱ شد...
(۴)
به صورت خلاصه، بهجز جناح نزدیک به حاکمیت (آل خلیفه) ما حداقل سه جناح سیاسی در بحرین داریم:
۱- جناح اسلامگرای شیعی (از جریانات انقلابی تا اصلاحگرایان)
۲- جناح سکولارهای - عمدتا با ریشههای چپ - مدرن
۳- جناح اسلامگرای سنی (با دو رکن «الاصالة» و «المنبر»)
(۵)
نکته قابل توجه این است که قاطبه هر سه جناح با تطبیع مخالفت جدی دارند.
حتی یک بار - در سال ۲۰۱۴ - پرچم اسرائیل در پارلمان به آتش کشیده شد.
حال چه اتفاقی افتاده که آل خلیفه میتواند هر سه جناح را کنار زده و مانند قرن پیشین خودسرانه سیاستگذاری کند؟
(۶)
خب در مورد #انسداد_سیاسی در بحرین که فکر میکنم نیازی به توضیحات بیشتر نباشد.
اما جالب است بدانید که در داخل #آل_خلیفه نیز گرایشهای متنوعی وجود دارد و به چند دسته قابل تقسیم هستند.
در این بحث ما حداقل دو شاخه نزدیک به «ملک عبدالله» (ریاض سابق) و «ابوظبی» قابل تمییزند.
(۷)
دسته اول - با افراد شاخصی مانند نخستوزیر، وزیر کشور، ولیعهد، خالد بن حمد و... - در قضیه فلسطین، از همان موضع ملک عبدالله و ریاض به صورت سنتی حمایت میکردند.
اما دسته دوم - شامل پادشاه، فرزندش ناصر، وزیر خارجه پیشین و جدید، رئیس سازمان استخبارات - خواستار تطبیع علنی بودند.
(۸)
فکر میکنید استدلال دسته دوم برای تفوق بر دسته اول چه بود؟
یک عبارت ساده: «خطر #ایران»!!
دسته دوم یا در دستگاه امنیتی بودند یا در دیپلماسی. امنیتیها از برنامههای ترور و خرابکاری منتسب به ایران و مقاومت خبر میدادند!
نیازی به ارائه اسناد نبود؛
امثال این بیانیه کفایت میکرد
(۹)
دیپلماتهای دسته دوم که صریحتر بودند.
آشکارا ایران را نهتنها خطر بزرگتر نسبت به اسرائیل میخواندند؛ بلکه حتی مدعی شدند اقدامات ایذائی و خرابکارانه ایران، «مانع حل قضیه فلسطین میشود»!!
با گذر زمان این دسته دوم بود که توانست در منامه دست بالاتر را پیدا کند.
ولی چگونه؟
(۱۰)
برای پاسخ به آن پرسش، باید وارد بعد چهارم شد. (توییت شماره ۳ را مرور کنید)
«زمینههای داخلی و بین المللی»
#بحرین حتی پیش از تأسیس رسمی دولت صهیونیستی نیز حامی مبارزات استقلالخواهانه و میهنی ملت فلسطین بوده است و حتی نیروهای داوطلب بحرینی در جنگ ۱۹۴۸ حضور داشتهاند.
(۱۱)
در مقابل، اما اسرائیل هیچگاه تهدید مستقیم یا غیرمستقیمی علیه بحرین و رژیم آل خلیفه نبوده است.
این حرف به معنای دفاع از صهیونیستها نیست!
بلکه صرفا برآمده از الویتسنجیهایی است که مقامات تلآویو دارند. کشوری با ابعاد و وزن بحرین، ارزش تقابل و هزینهسازی را نداشته است!
(۱۲)
حالا رابطهشان با تهران را مقایسه کنیم.
از ماجراهای مربوط به سرکوب حركة الاحرار و... که بگذریم، به همین سالهای متأخر میرسیم.
حسین #شریعتمداری چند بار صریحا بحرین را «مال ایران» خواند!
طبیعی است که برای بحرینیها «مواضع نماینده ولی فقیه»، اظهار نظر شخصی تلقی نشود.
(۱۳)
به اینها اظهارات و بیانیههای مقامات و نهادهای رسمی مانند ضرورت به کار گیری اسلحه یا فراتر از آن جملات خبری مبنی بر قیام مسلحانه قریب الوقوع بحرین و... را بیفزایید.
در سوی مقابل اما مقامات منامه خود را کوچکتر از تهدید ایران میدیدند و صرفا خواستار #خویشتنداری بودند!
(۱۴)
این موارد باعث میشد که جناح اسلامگرای سنی نیز به طور جدی خواستار قطع روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس با تهران گردد!
یعنی همان گروههایی که امروز میتوانستند اصلیترین مانع برای حضور اسرائیل در بحرین باشند، اینگونه علیه #تهران موضع گرفتند.
آیا رخداد «مجدل شمس» باعث جنگ بزرگ در لبنان و منطقه خواهد شد؟
برای جواب باید دید رخداد مجدل شمس چه تغییری در صحنه کلان رویارویی اسرائیل و حزبالله ایجاد کرده است؟
در این رشتو، با صورتبندی ساده و فنی به این بحث میپردازیم.
۱/۱۴
#رشتو
#إسرائيل
#لبنان
#مجدل_شمس
#الحرب_الشاملة
برای درک بهتر، اینجا از ادبیات «برنامهریزی راهبردی» استفاده میکنیم.
عوامل اصلی، شامل موانع (پسران) و محرکها یا ترغیب کنندهها (پیشران) را لیست کرده و در ادامه گرهها را در نظر میگیریم.
به این ترتیب، به تصویر جامع و سادهای از وضعیت کلی برای تصمیمگیری میرسیم.
۲/
طی ماههای اخیر، وضعیت کلی پرونده «هجوم اسرائیل به جنوب لبنان» با سه مانع (پسران) بزرگ مواجه بود:
۱- تقلیل «امر ملی» (حمله به غزه بعد از ۷ اکتوبر) به «امر جناحی»
۲- حرب مفتوحه (نه دامنه جغرافیایی و نه پایان آن قابل تحدید نیست)
۳- اجماع جهانی و منطقهای در مخالفت با حمله
در مورد ترور حاچ ابوالفضل، باید دو نکته مهم رو باید در نظر گرفت که در این رشتو تشریح خواهد شد.
الآن کوتاه عرض کنم که این ترور نشون میده احتمال جنگ گسترده و عملیات زمینی در جنوب لبنان کمتر از قبل شده است!
فراموش نکنیم که از ترور «ابونعمه» یک هفته میگذرد.
با توجه به مقدمه فوق، باید به دو نکته بعدی توجه کنیم.
در واقع باید اول بستر عملیات دیروز و ترور حاج ابوالفضل رو در نظر داشته باشیم و بعد به تحلیل این اقدام بپردازیم.
حزبالله لبنان فیلمی از تصویربرداری پهباد جاسوسی «هدهد» بر فراز حولان اشغالی را منتشر کرد.
پهپاد هدهد وارد آسمان جولان اشغالی شد و از اماکن مختلف نظامی آن منطقه تصویربرداری کرد و به سلامتی به پایگاه خود بازگشت.
همین پهپاد پیشتر به «حیفا» رفته بود.
مرکز دیدهبانی ارتش اسرائیل در ارتفاعات «جبل الشیخ» (کوههای حرمون) در جولان اشغالی در حملات شدید توپخانهای حزبالله تخریب شد.
این عملیات، با منطق نظامی یک اقدام بیسابقه و «تصعید» محسوب میشود که محاسبات تلآویو را بر هم میزند.
در این رشتو به بررسی این عملیات میپردازیم.
۲/۱۲
«حبل الشیخ» بخش جنوبی از رشتهکوه «قلمون غربی» است که از فلسطین (اشغالی)، جولان، سوریه و لبنان میگذرد.
این رشتهکوه در هم تنیده بوده و پایگاه رصد ارتش اسرائیل در ارتفاع ۲۲۳۰ متری و پشت دو کوه قرار دارد.
عکسهای توییت قبل از روستای «حضر» تصویربرداری شده که در خاک سوریه است.
با توجه به حساسیت موضوع، بخشی از متن را عینا میآورم:
בהקשר הישראלי ייתכן שבחירתו של ג'לילי תועיל לישראל שכן היא תסמל את הכיוון אליו צועדת איראן ואת חוסר התוחלת שבשיח עם הרפובליקה האסלאמית של איראן.
(با توجه به محدودیت کاراکتر، ترجمه در توییت بعد)
۲/۴
«انتخاب جلیلی برای اسرائیل مفید است؛ زیرا نماد "حرکت ایران در مسیر خود" [(ایرانهراسی)] و "بیهوده بودن مذاکره با ایران" [از منظر کشورهای خارجی و در نتیجه انزوا و شکست دیپلماتیک تهران] است.»
از ۱۱ می تا ۲۵ جولای، (جمعا ۶۶ روز) تحولات بسیار حساسی در سطح ایران، منطقه و جهان رخ میدهد.
آیا ایران میتواند چنان غرق در مسائل داخلی شود که از معادلات برونمرزی غفلت کند؟
#raisi
#رئیسی
#رشتو
(۱)
الف) داخل ایران:
۱- روزهای پایانی اردیبهشتماه در حالی مجلس یازدهم به کار خود پایان داد که هنوز بودجه ۱۴۰۳ به تأیید شورای نگهبان نرسیده و ابلاغ نشده است!
در چنین وضعیتی رئیس جمهور هم فوت میکند تا عملا قوه مجریه از مدار اصلی و عادی خود فاصله بگیرد.
(۲)
۲- از سوی دیگر، ثبت نام نامزدها برای «انتخابات ریاست جمهوری» و «انتخاب هیئت رئیسه دور جدید پارلمان» با یکدیگر همزمان شده است.
همانگونه که تشکیل دور جدید مجلس، بررسی اعتبارنامهها و تکشیل کمیسیونها مقارن با تشکیل ستادهای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری است.