یه جا دیدم نوشته بود افغانها به زنی که حاملهست میگن دوجان. یعنی کسی که دوتا جان در بدن داره 😍
انقدر قشنگ بود حسابی رقیق شدم ♥️♥️
حیفم اومد با شما به اشتراک نذارمش.
این اسم علاوه بر زیبایی فوقالعادهش خیلی هم کاربردیه. میشه دادههای متعددی رو با این روش و تنها با گفتن یک کلمه انتقال داد؛ ازجمله جنسیت نوزاد، تعداد و حتی سنشون.
به عنوان مثال، فرض کنید تعداد کروموزومهای X مبنای شمارش باشه و هر کروموزوم رو 0.5 واحد حساب کنیم.
اونوقت دوجان یعنی زنی که حاملهست و نوزادش دختره.
وقتی که نوزاد پسر باشه میشه 1.5جان، چون پسرها یک کروموزوم X دارن. پس با این روش فشردهسازی (data compression) درعین افزایش دادههای انتقالی، حجم اطلاعات هم کمتر میشه.
اما برای هرنوع فشردهسازی داده، باید یک پروتکل تعریف بشه /
که فرستنده و گیرنده بهش تسلط داشته باشن.
مشکل دیگهای که این روش داره احتمال تداخل دادههاست. مثلا وقتی گیرنده عبارت دوجان رو دریافت میکنه حق داره بپرسه آیا منظور حاملگی با یک جنین دختره یا دوقلوهای پسر؟
این «ایزومر»ها تقریبا درهر روش فشردهسازی ممکنه بهوجود بیان.
پس طراح پروتکل باید برای جداسازی ایزومرها هم تدابیری پیشبینی کنه.
فرمول شیمیایی مواد یک روش فشردهسازی برای بیان ساختار مولکولی اونهاست. برای موادی که ایزومر دارن این فرمول بهگونهای تغییرمیکنه که از میزان فشردگی دادهها کاسته میشه. ولی درعوض ساختار مولکولی بهدرستی منتقل میشه
مثلا فرمول فشرده اسید استیک C2H4O2 هست.
اما این ایزومرهایی که تو این شکلها میبینید فرمول مشابهی دارن. لذا اسید استیک رو بهصورت CH3COOH مینویسن تا معلوم بشه در مولکول مربوطه هم هیدروکسیل داریم و هم کربونیل. یا مثلا گلیکولالدهید با فرمول HOCH2CHO مشخص میشه و قس علی هذا.
برای تمایز ایزومرهای دوجان هم میشه به حاملگی با جنین دختر گفت دوجان و برای دوقلوهای پسر از 0.5-1.5جان استفاده کرد.
***
یه نکته کاربردی دیگه بگم. در سیستمهای مخابراتی برای صرفهجویی در کانال انتقال، دادههای مجزا رو روی فرکانسهای مختلف سوار میکنن. به این فرکانسها میگن carrier
اونوقت سیگنالهایی که روی کریِر سوار شدن با هم جمع میشن و سیگنال حاصل تنها ازطریق یک کانال منتقل میشه. اگر فرکانسهای کریر به اندازه کافی از هم فاصله داشته باشن میشه با خیال راحت گفت که نه دادهای گم میشه و نه تداخلی ایجادمیشه.
حالا میتونیم اینطور درنظر بگیریم که تو مثال ما /
سیگنالهای مربوط به تعداد دخترها و پسرها هرکدوم روی یک ضریب (carrier) سوار شدن که برای پسر 0.5 و دختر 1 ــه. باتوجه به اینکه کریر دختر و پسر به هم نزدیکه احتمال تداخل و ازدسترفتن اطلاعات بالاست.
اگر فرکانس کریر پسرها مثلا 0.1 بود با اطمینان بالایی میشد گفت تداخل به وجود نمیاد /
و فاصلهی کافی بین کریرها وجود داره؛ چون تعداد پسرها (پهنای باند) قاعدتاً از ۱۰ کمتره.
(درواقع رکورد تعداد چندقلوزایی در تاریخ ۸تا بوده ↓)
خب حالا که تا اینجا اومدین اینم اضافه کنم که گیرنده برای دیکد کردن پیام ارسالی ما باید یه جور معادله ریاضی حل کنه. nytimes.com/2018/12/15/sty…
فرض کنید تعداد جنین دختر با f و پسر با m مشخص شده و تعداد جانها برابر j هست. اونوقت با معلوم بودن j باید معادله زیر را برای مجهولات m و f حل کرد:
1+f+0.5m
=j
دقت کنید یک معادله داریم و دو مجهول. یعنی مجهولات از معادلات بیشتره. ضمنا مجهولات ما فقط میتونن اعداد صحیح نامنفی باشن.
به این معادلات میگن معادلات دیوفانتی (Diophantine) که از مهمترین شاخههای نظریه اعداده.
درواقع مثال ما سادهترین نوع معادله دیوفانتی هست که بهش میگن معادله دیوفانتی خطی، و اقلیدس روش سادهای برای حلش پیدا کرده.
(حاشیه: قضیه فرما هم یک معادله دیوفانتی بود)
به هرحال، ما یک معادله دیوفانتی خطی داریم بهشکل af+bm=J که مجهولاتش نمیتونن منفی باشن. اگر ضرایب a و b نسبت به هم اول باشن، این معادله درحالت کلی بینهایت جواب داره. اما در مجموعه اعداد نامنفی احتمالا جوابهاش محدود یا حتی یکتاست.
پس نکتهی آخر اینکه در پروتکل مدنظر ما، /
جلوگیری از تداخل دادهها یا تولید ایزومر معادل با این مسالهست که ضرایب این معادلهی خطی دیوفانتی رو طوری تعیین کنیم که معادلهی حاصل در فضای جواب (اعداد صحیح نامنفی با شرط f+m<10) حلّ یکتا داشته باشه.
این مسالهی جالبیه که بعدا اگه عمری باقی بود بیشتر دربارهش توضیح میدم.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
بعضی توابع رشدشون عجیبغریبه. غیرقابل تصوره. چه جوری بگم، اصلا کلمهای برای توصیف وضعیت اینا وجود نداره.
مثلا تو نظریه گراف تابعی داریم به اسم TREE. البته یه تابع دیگه هم داریم به اسم tree که با اون فرق داره! بذارید اول کمی از اینا بگیم تا بعدش برسیم به یک نتیجه حیرتانگیز.
1/n🧵
به جای تعریف دقیق ریاضی بهتره از شکل استفاده کنیم. وقتی میگیم گراف ساده، منظورمون یه چیزیه تو مایههای شکل اول. به نقطهها رأس (vertex) گفته میشه و به خطها یال (edge).
بعضی از گرافها درختند (شکل دوم) و درختِ ریشهدار یعنی درختی که یک رأسش به عنوان ریشه انتخاب شده (شکل سوم).
هرکدوم از این رأس و یالها ممکنه بیانگر یه چیزی باشه متمایز از بقیه. بنابراین نیاز به برچسب یا شمارهگذاری داره. اما بعضی وقتا به جای اسم یا برچسب گذاشتن، گراف رو رنگآمیزی میکنن. این کار هم قشنگتره و هم تشخیص گرافها رو سادهتر میکنه.
حالا فرض کنید فقط رأسها رو رنگ میکنیم.
عدد ۱۴۰۳ شما رو یاد چی میندازه؟
برای مایی که اسیر اینترنت ملی هستیم این عدد جنبه تروماتیک داره. چون که روزی نیست که صفحه خطای 403 جلوی چشممون ظاهر نشه و بگه با IP ایرانی نمیشه به اینجا وصل شد.
بعضیا هم یاد پرینتر IBM 1403 میافتن که خب، بهتره کمکم به فکر توشه آخرتشون باشن.
1/n🧵
شاید بشه ماده تاریخهای جالبی هم ازش درآورد. مثلا با کنکاش مختصری معلوم میشه هردو عبارت «نامه رضاشاه» و «شغل بیهوده ما» به حساب ابجد ۱۴۰۳ هستن. فعلا بهنظر میرسه استاد رائفیپور در این زمینه حقیقتا کمکاری کرده.
اما ۱۴۰۳ من رو یاد این تصویر میندازه؛ پلاک طلایی سفینه پایونیر:
اوایل دهه ۱۹۷۰ بود و اوج دوران اکتشافات فضایی. بشر تازه پا روی ماه گذاشته بود و داشت برای فتح سایر نقاط کیهان و کشف حیات هوشمندِ فرازمینی رویابافی میکرد.
در همین دوران بود که ایده «گتسبیبازیِ فضایی» -یعنی ارسال پیام به فضا، به امید اینکه روزی بهدست صاحابش برسه- عملی شد.
وقتی که دمیتری مندلیف درسال ۱۸۶۹ جدول تناوبی رو تنظیم کرد، نه الکترون کشف شده بود و نه پروتون. حتی ساختار اتمی ماده هم درستوحسابی معلوم نبود و اکثرا در این حد میدونستن که ماده از اتم تشکیل شده.
پس جرم اتمی عناصر چهجوری بهدست میاومد که مندلیف از روی اون جدولشو مرتب کرد؟
1/n🧵
برای اینکه کمی هم روغنداغ قضیه رو زیاد کنیم، این شکلا رو ببینید که نسخه اورجینال جدول مندلیف و یه ورژن تروتمیزتر از اون رو نشون میده. اصلا چرا با این همه تفاوت، هنوز بهش میگن جدول مندلیف؟
خب اولا امکانات اون زمانو باید درنظر گرفت. مثلا گازهای نجیب تازه حدود ۲۵ سال بعدش کشف شدن.
حالا یه کم برگردیم به عقب.
اولین بار آنتوان لاوازیه در ۱۷۸۹ لیستی از ۳۳ عنصر رو که تا اون زمان کشف شده بود تهیه کرد. ولی صرفا یه لیست بود بدون هیچ طبقهبندی.
دیگه گفتن نداره که اشتباه هم داشت؛ مثلا گرما و نور هم جزء عناصر بودن.
اما لاوازیه در اون اثنا به یک کشف مهم پی برده بود.
یوهان کارل فریدریش گاوس (یا گوس) نیازی به معرفی نداره. ولی امروز کرمش به جونم افتاده که دربارهش بنویسم، به دلیلی که در توییت آخر عرض خواهم کرد.
ابتدا این عدد رو ببینید که حاصل یک ساعت و خردهای محاسبات سنگینه.
انصافا ارزششو داشت 🥲
این یک عدد معمولی نیست. علاوه بر اول بودن، جزء اعداد اول گوسیه.
درباره اعداد گوسی در رشتهتوییت زیر توضیحاتی دادیم. اما اگر کنجکاوید که چطور این عدد ر میشه محاسبه کرد، خلاصهش (طبق ) اینه که:
- یک تصویر واضح از شخص موردنظر تهیه کنید. redd.it/cmr12s
- تبدیلش کنید به سیاهوسفید، به طوری که طیف سفید تا سیاه شامل حداکثر ده رنگ باشه.
- تصویر رو کوچک کنید تا تعداد پیکسلهاش به حد معینی برسه.
- پیکسلها رو طبق اون طیف به رقم تبدیل کنید.
- به عدد حاصل چند رقم اضافه کنید تا زمانی که عدد اول گوسی به دست بیاد.
یک توییتی رو ذخیره کرده بودم که چندخط دربارهش بنویسم. ولی گویا پاک شده. بههرحال، مضمون توییت این بود که چرا تراپی نمیرید و با این وضعیت جامعه همگی تراپی-لازمند.
چندتا از واکنشها به توییت مذکور رو اینجا ملاحظه میکنید. اما بهنظرم یک نکتهی مهمتر مغفول مونده این وسط...
1/n🧵
آبراهام مازلو جملهی معروفی داره که میگه اگر تنها ابزاری که در اختیار دارید چکش باشه، همهچی رو به شکل میخ میبینید. این سوگیری شناختی معروفه به قانون ابزار (law of instrument)
یکی از جالبترین تحقیقاتی که نتایجش همین یکی دو ماه پیش منتشر شد این مقالهست: doi.org/10.1016/j.brat…
در این تحقیق به تعدادی از نوجوانان که در ارزیابی اولیه مشکل خاصی نداشتن جلسات تراپی رایگان پیشنهاد شد و اونا هم شرکت کردن.
در پایان دوره در تعدادی از اونها علائم ابتلا به اختلالات خلقی (mood disorder) مشاهده شد و علاوه بر این، رابطهشون با والدینشون هم به مراتب بدتر از قبل شد.
بیایید جای مردان سیاست بنشانیم درخت و یه کم نقاشی و رنگآمیزی کنیم. مثلا یه چیز مناسب و دمدست برای رنگآمیزی همین جدول ضربه.
نحوه رنگ آمیزی اینجوریه که هرچی رقم یکان خونهای کوچکتر باشه آبیتره و هرچی بزرگتر، قرمزتر. اما اگر صفر بود سفید میذاریم.
فرض کنید مثل شکل سمت راست:
۱/n
حالا چرا رقم یکان شد معیار رنگآمیزی ما؟
چون شکلش قشنگ میشد.
دلیل دیگهش اینه که جدول ما ۱۰ در ۱۰ هست و رقم یکان عدد درواقع باقیمانده تقسیم اون عدد هست بر ۱۰.
حالا اگر بخوایم جدولهای بزرگتر رو رنگ کنیم میتونیم بگیم معیار ما باقیمونده تقسیم هر خونه هست بر طول اون جدول.
۲/n
خب اینجا جدولضربهای ۱۲x۱۲ و ۱۳x۱۳ رو با همین فرمون رنگ کردیم. یعنی مثلا تو شکل چپ، رنگ هر خونه رو باقیمانده اون بر ۱۲ تعیین میکنه.
اینا رو هم طبق معمول با کد میشه درست کرد: bit.ly/3i6MGtw
حالا اگه گفتید چرا جدول ۱۳ خونه سفید نداره؟