اصولگرایان بدین جهت که سازۀ قدرت ایدهآل در ذهنشان هرمیست و دستگاه گفتمانیشان با دال مرکزی ولایت، عمودیست، تصویری از «نظام» میسازند که اول و آخرش، ولی فقیه است و نقش «انتخاب جمهور» در آن هیچ است.
اینگونه «تصمیم نظام» برایشان چیزی جز تشخیص، تعیین و تایید مطلق رهبر نیست
کلمهچینیهایی مثل «معتمد نظام» نیز برای پیوند دادن امثال قالیباف به این «نظام»، برای افزایش قدرت آنها در امر سیاسی و برای ساخت قدرتی همچنان عمودی و گرفته شده از بالاست. جذاب آنکه خود بسیار برای این امور هیجانزده و ذوقزده میشوند
برجام، با کنشهای رأس این هرم، ضربهای بسیار سهمگین بر دستگاه تبیینی اصولگرایان گذاشت. در ذهن ایشان امکان ندارد رهبری خود را ذیل تصمیم نهاد و دستگاهی قرار دهد و این خلاف ساخت هرمی قدرت است.
کنشهای رسمی رهبری در بارۀ فرایند تصمیمگیری و تصمیمسازی اما خلاف این است
اصلاحطلبان اما در سویی دیگر، ساخت قدرت را طور دیگری تصویر میکنند. به بیانی دقیقتر، حداقل در بیان اینگونه است که تصویری افقی و تخت از قدرت میسازند. تصویری که مردم، یا در سطحی دیگر، جامعۀ مدنی، دایر مدار قدرت است و نمودی از پایین به بالا دارد
حضور در انتخابات، شکل دادن به شبکههای اجتماعی به خصوص پس از انتخابات مجلس ششم با شکل دادن به سمنها(NGO) تلاش برای همین مقصود است.
چیزی که در عمل از آن هر روز دورتر میشوند.
به نظر میرسد ایده آل ذهنی در عمل متفاوت، قدرتی از بالا نشأت گرفته، ولی با رأسِ هرمی متفاوت با اکنون است.
تبخترِ بازنده نبودن و زیر میز بازی زدن(٨٨)، راهبرد ِ تَکرار به عنوان جانشینی برای ساخت هرمی قدرت، زد و بند با شبکههای قدرتی همچون کارگزاران و تکنوکراتها که ماهیتی غیرگفتمانی و پراگماتیستی دارند، همه نشانههایی از تضاد گفتار و کردار در اصلاحات است
برجام اما با امکان حضور ایدههای حکمرانی اصلاحطلبانه و پیوند زدن حاکمیت با سیاستهای گفتمانی اصلاحطلبی در حوزۀ بینالملل، چالش تضاد گفتار و کردار را به بدنههای حامی اصلاحطلبان، یعنی هوادارانش منتقل کرد.
تصمیم نظام در معنای اصولگرایی یا نقش اصلاحطلبان در تصمیمگیری و ایجاد؟
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh