بلیط رفت و برگشت به نیویورک آمریکا شده بود نزدیک ۴ هزار تومان . برای ما که دانشجو بودیم نصف بها حساب می کردند . یعنی ۱۹۵۰ تومان! صبحانه و نهار و شام بهمراه ویسکی درجه یک "شیواز" آبجو - آب پرتقال دسر شیرینی تازه
🔽
سالاد - میوه پرتقال و موز و سیب!
به مهماندارها میگفتیم:
ببخشید انار دون کرده ندارید؟!!
همیشه میگفتند: "انشالله بعدا"!
خیلی وقت ها از هواپیما در نیویورک پیاده نمیشدیم میگفتیم به کاپیتان بگوئید ما یک چرتی میزنیم تا برگردیم ایران!
اونهایی که با پرواز ۷۴۷ ایران ایر به
🔽
نیویورک رفته بودند میدانستند که
محل پارک هواپیماهای "ایران ایر" کنار پارکینگ "پان امریکن" بود . دوباره در برگشت چون ساعت ۱۰ صبح پرواز بود قهوه با کیک بعد آب پرتقال بعد نهار و بعد از ظهر انواع مشروبهای ویسکی "شیواز" و آبجو و شراب تا وقت شام که سئوال میکردند:
"استیک یا
🔽
شنیتسل مرغ با سالاد فرانسوی؟"
بعد کمی چرت زدن و دوباره صبحانه و بعدش میوه و بعدش شراب قرمز با نهار همراه با دسر میوه موز و پرتقال و سیب!
اما آخرین باری که با پرواز مستقیم نیویورک به تهران داشتم برمیگشتم آخرش خیلی بد بود!!
مهماندار گفت: "مسافرین محترم، خانمها روسری ها رو
🔽
سرتان کنید"!! رسیدیم.
از مهماندار پرسیدم: "روسری برای چی؟!"
گفت: "انقلاب شده!"
من آنقدر رفته بودم و آمده بودم با تمامی مهماندارها رفیق شده بودم
آخرین باری که پیاده شدم یک مهماندار بود موهایش بور بود به اسم "زری" من رو صدا کرد گفت: "پیاده شدی انار دون کرده یادت
🔽
نره!!!
" هیچوقت متلکی که بارم کرد یادم نمیره!!
ده سال گذشت . با یک پرواز از تهران به مالزی با ایران ایر می رفتم .چند دقیقه ای هواپیما از زمین بلند شده بود مهمانداری یک ظرف آب نبات جلوی من گرفت و گفت: دونه اناری بردار! پرسیدم: زری تو هستی؟!
چرا این شکلی شده ای؟!!
گفت:
🔽
نباید آرایش کنیم . مسافران تحریک میشوند!! پرسیدم: چیکار میکنی؟!
گفت: سر مهماندار شدم پرواز نیویورک که مالید به جزیره پاتایا مسافر میزنیم یا کوالالامپور ....
بعد گفت: بگذار آب نبات بدم به این بدبخت ها بهت میگم بیای انتهای هواپیما آشپزخانه با هم صحبت کنیم .
چند دقیقه بعد
🔽
صدایم کرد
گفت: آب میخوری یا آب پرتقال؟ گفتم: "آبجو!" گفت: جو داریم اما آبش رو نه!
گفت: مَرد، گذشت اون روزهایی که سه روز هیچی نمیخوردید پرواز می کردید به نیویورک!!
گفتم: سالهاست که دنبال تو میگردم تا یک سوالی ازت بپرسم.
چرا اون روز به من گفتی پیاده شدی انار دون شده
🔽
بخور؟!
جواب داد: من با پرواز همه جای دنیا میرفتم . همه جور مسافری با هر ملیتی می دیدم . مشخص بود ملتی که ۴ هزار تومن میدهند میروند نیویورک و بر میگردند و ۶ وعده غذا با ویسکی و آبجو و شراب و شامپاین و تکیلا رو قاطی با هم میخورند بعد
کاسه انار دون شده هم میخواهند ؛ بالاخره
🔽
از خوشی زیاد خودشون رو خیس میکنند!!!
ظهر شده بود مهماندار از من پرسید:
نهار کوکو سبزی میخوردید یا کوکو سیب زمینی!!
پرسیدم: خانم با چی میدین این کوکو بره پایین؟!! گفت: با آب معدنی"!!!
و چقدر زود چهل سال گذشت !
یاد حرف ژیسکار دستن رئیس جمهور سابق فرانسه افتادم که
🔽
گفت:
شورش ملت ایران در سال ۵۷ همچنان برای من معمایی مثل خود کشی نهنگ هاست که گاهی بشکل دسته جمعی و بدلایل نامعلومی اتفاق می افتد. تاریخ هرگز ندیده ملتی با خود چنین کند و دست به خودکشی دسته جمعی بزند ... !
*بله به همین سادگی دوست عزیز ...*
انتخابات هم نزدیکه
ابراهیم ذاکر
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
*داستان الاغ و الاغ دار *
👇👇👇👇👇
در قدیم شخصی بود بنام عباس گچی که تعدادی الاغ داشت
آدم خوش مشرب و مردم داری هم بود،
و همه او را دوست داشتند و با وجودی که مشروب میخورد کسی کاری بهش نداشت او همیشه به دنبال الاغ هایش با صدای دلنشینش آواز هم میخواند اما بعداز مدتی ورشکسته ⬇️
شد و مجبور
به فروش الاغ هایش میشود، و محل زندگی خود را ترک و بدون مقصد، باجیب خالی، و بدون هیچ امیدی، سر به بیابان میگذارد...
پس ازطی چند روز پیاده روی، تشنه و گرسنه به شهرکوچکی میرسد،و چون جایی نداشته،وارد مسجدجامع شهر میشود و درگوشه ای مینشیند تاچند روز توسط خادم مسجد ⬇️
پذیرایی میشود و
کم کم وارد صف نماز جماعت شده، ساکن مسجد میگردد ،
و دراین مدت به خطبه های ملای مسجد گوش داده..، و از کتاب های مذهبی مسجد مذهبی استفاده کرده، و خیلی زود در دل مردم جا باز میکند.
پس ازمدتی ملای مسجد فوت نموده، و مردم اورا به عنوان جانشین ملا به امام جماعت ⬇️