امروز همه از #سوم_خرداد و آزادي #خرمشهر عزيز نوشتند.من ميخواهم از فرداي آن بنويسم.از فردايي كه با طلوع آفتاب سئوالي بزرگ در ذهن سياستمداران و فرماندهان ايراني بود.آيا #جنگ را ادامه مي دهيم؟ما حدود ٥٠ روز بعد از آزادي خرمشهر در غروب شهادت حضرت علي #عمليات_رمضان را شروع كرديم
به تعبير خودم اين ناشناخته ترين رويداد سالهاي جنگ است،سرنوشت٦سال پس از آن به تصميمي گره خورد كه در همان ٥٠ روز اتخاذ شد كه در ادبيات جنگ به آن #تعقيب_متجاوز گفته مي شود.در حوصله توييتر نميگنجد اما همين قدر بگويم كه تا پايان عمليات در ١٢ امرداد ٦١ سايه ترديددر سنگرها هويدا بود
روايت هاي متعددي از اين موج ترديد وجود دارد تا آنجا كه شماري از افسران يك لشگر ارتش در جلسات هم حاضر نمي شوند.هنوز خيلي ها مي پرسند چرا بعد از سوم خرداد و خروج عراق از مناطق اصلي ما وارد خاك عراق شديم؟آيا نمي شد همانجا به مصالحه دست يافت؟
شايد طنازترين پاسخ را همان روزها سعيدرجايي خراساني نماينده ايران درUN به يك رسانه گفت:آيا منطقي است كه دشمن بيايد خانه ما را بسوزاند و بعد كه بيرونش كرديم دم درب با او دست بدهيم و بگوييم خداحافظ!
تصميم استراتژيك ايران گرفتن يك نقطه استراتژيك از عراق و سپس نشستن بر سرمذاكره بود.چيزي كه تا پنج سال بعد و فتح فاو ميسر نشد.در حقيقت آنچه بعدها به #عمليات_سرنوشت_ساز معروف شد از سال٦١ در ذهن سياستمداران ايراني وجود داشت
يك نكته كمتر تحليل شده درباره عمليات رمضان هم پيامي بود كه رهبر بنيانگذار ج.ا خطاب به مردم عراق صادركرد و از آنها خواست تا به پا خيزند و همزمان با ورود ايران به عراق صدام را ساقط كنند،پيامي كه به تصريح اسناد و روايت سيداحمد خميني از سوي مردم عراق جدي گرفته نشد
مراحل نخست عمليات رمضان خيلي خوب و با موفقيت اجرا شد اما به تدريج همان ترديد فراگير كار ميدان رزم را دشوار كرد.چيزي كه در اسناد بازمانده گفت و گوي ميان محسن رضايي و حسن باقري(شهيد)به "مساله سياسي" تعبير شده و البته رضايي موضوع لبنان را هم برآن افزوده است.
آنچه در اين دوره از موضوع لبنان ذكر مي شود حمله اسرائيل به جنوب لبنان و عزيمت شماري از رزمندگان ايران براي نبرد با اسرائيل است كه بر ترديد جبهه افزوده و فرمانده سپاه صريحا مي گويد بايد موضوع را به امام اطلاع دهيم.همين هم شد و آيت الله خميني صريحا با رفتن به لبنان مخالفت كرد
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
رشتو/قصه نفت ایران – رضا وثوقی : سحرگاه پنجم خرداد 1287 دو کارگر حفار لهستانی شرکت سندیکای امتیازات، هراسان پرده چادر سفری جرج رینولدز را بالا می زنند، می گویند گویا زیرزمین اژدهایی نفس می کشد...اسب های سواران بختیاری همراه اردو هم بی تابی می کنند گویا خبری در راه است..
٢)ماهتاب درخشان آسمان دشت، ساعتی بعد از شدت فوران آن ماده سیاه دیده نمی شود...این سرآغاز قصه بلند نفت در خاورمیانه است. کشف نفت اگرچه سرزمین نفتخیز را در بسیاری موارد در فهرست اولین های ایران قرار داد اما اردوی کاشفان معبدسلمان(مسجد سلیمان) اولین تلاش برای کشف نفت در ایران نبود
٣) 17 سال قبل از آنکه امتیاز دارسی امضا شود آلبرت هوتسن هلندی که با پسرانش تجارتخانه ای در بوشهر داشت شنید که در دالکی بوشهر قیری از زمین می جوشد که صیادان آن را به کف لنج می کشند. تجارتخانه را تعطیل کرد و با کسب امتیازی محلی چاهی در دالکی حفر کرد که جز زیان برایش ثمری نداشت.