رشتو
۱.گمان میکنم اکنون زمان آن باشد که به یک اشتباه تحلیلی که چند سالی (تقریبا در سالهای۹۶-۱۳۸۸)دچارش بودم و مدتیست که بر اشتباهم واقف شدهام، اعتراف کنم.
سالها تحت تاثیر نظریه ساختیابی جامعهشناس برجسته بریتانیایی آنتونی گیدنز گمان میکردم که میتوان انتظار داشت که در
۲.در حکومت ایران هم ساختار و کارگزار اثربخشی دوجانبه بر یکدیگر داشته باشند. چون نظریه گیدنز را یک نظریه دقیق و کمابیش جهانشمول یافته بودم و گمان میکردم حتی میتواند گویای وضعیت جمهوری اسلامی و اصلاحات در آن باشد. اما اشتباهم در این بود که به این مهم که کانتکست اصلی این تحلیل
۳.نظامهای لیبرال دموکراتیک هستند، کم بها دادم. این موجب شد که نه تسلب و انعطافناپذیری ساختار تئوکراتیک موجود را به درستی لحاظ کنم و نه با دقت کافی به ناکارآمدی کارگزار به اصطلاح اصلاحطلب این ساختار که به دلیل مطلقا رانتی بودن فاقد هرگونه قابلیت اثربخشی بر ساختار است، بنگرم.
۴.البته بیشک ناتوانی و بیچارگی ما در تقابل با وضع جاری کشور هم در اتخاذ این رویکرد به مثابه تنها کورسوی امید برای بهبود شرایط عمومی میهن و ملت بیتاثیر نبود، اما نهایتا تجربیات این سالها بیهودگی این تصور را نمایاند. اگرچه شاید گفته شود که در مواردی هم کارگزاران توانستهاند منجر
۵.به تغییراتی درون ساختاری بشوند که نمیشود این ایراد را هم یکسره رد کرد. اما در پاسخ باید گفت نخست اینکه ساختار عرصه کنش بسیار محدودی را برای کارگزارانش تدارک دیده است و دوم اینکه برای کارگزارانش اصل نه بر تامین خیر عمومی در همان عرصه ساختاری که تضمین حضور خود در ساختار به هر
۶.ترتیب، از جمله با نادیده گرفتن و حتی پایمال کردن خیر عمومی است.
لذا اگر پیشتر چند سالی بر اساس یک تحلیل نادقیق و ولو به ناچار تن به مشارکت در انتخابات مبتنی بر نظارت استصوابی دادم، اکنون دیگر چنین تحلیلی برای چنین اشتباهی ندارم و از این بابت خوشحالم.
پایان
در خط دوم تصلب اشتباه تایپ شده که بدین وسیله تصحیح میکنم.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh