⚡️ تمامیت خواهی و یا توتالیتر چیست؟
(Totalitarianism )
تمامیت خواهی به معنی اجرای ایدئولژیست که برای تمامیت یه کشوراز طرف رهبران خواست میشود یا از منظری دیگر تمامیت یک کشور برای یک ایدئولژیست.
با توجه به دموکراتیک نبودن نظامهای توتالیتر شباهت زیادی به اقتدارگرایی دارند، با
اختلاف این که تمامیت خواهی اصرار بر تغییر تمامیت یک ملت دارد و تحمل وجود مخالفان را در هیچ اندازه ای نخواهد داشت، اما در اقتدار گرایی سعی در محدود کردن، و سانسور کردن صد درصدی افراد میشود. در واقعیت میزان خشم و استبداد حکومتها نشان دهنده لیست شدن انها در توتالیتر یا اقتدار گرایی
میشود.
توتالیتر بر مبنای اصول تک حزب است، دارای رهبر و پیشوا، سرکوب، خشم بی اندازه، استبداد، مقدس سازی شخصیت ها، شخص پرستی و پاکسازی نژادی از ویژگی های اصلی آن است و همه چیز در غالب این ایدئولژی سیاسی قرار دارد دارد. جایی برای تفاوت مذهبی، قومی و نژادی نیست.
از نکات مهم
در توتالیتر کمال گرایی ایده و یا نژاد در تعریف خود توتالیتی از بهترین نژاد و یا گروه و طبقه خاصی است. انسانها با جنسیت و با گرایش های جنسیتی متفاوت و حتی معلولیت های جسمی و روحی جایی در این حکومت ها نداشته اند.
نازیسم، استالینیسم و فاشیسم از انواع و زیر مجموعه های
تقریبا از بین رفته توتالیتر هستند و هیتلر، استالین، موسیلینی از افراد پیشرو در این نوع حکومت ها بوده اند.
منبع: Political ideologies, Andrew Heywood 2017, (6th Edition
پدرش ساتراپ ساسانیان در یمن بود و در هنگام تازش مسلمانان به یمن، بسیار مقاومت کرده اما اسیر شده بودند. وقتی مسلمانان به بهزاد گفتند نامت چیست، او گفت: من پسر آن اسیر هستم و معروف شد به ابن سبا. او را عبدالله همدانی نیز می خواندند. بهزاد، جنبش
هایی بر ضد خلافت اسلامی به راه انداخت و در نخستین جنبش شکست خورد اما او دست به سیاستی زیرکانه زد و از طرف عثمان و با مُهر او، نامه هایی برای سایر ایالت های اسلامی جعل کرد و در این نامه ها، همگی دستور به کشتار جنبش گران داده شده بود و از پیش طوری برنامه ریزی شده بود که این نامه
ها به دست جنبش گران بیفتد تا خشم عمومی بر ضد خلافت اسلامی افزایش یابد. بهزاد همچنین از طرف علی ابن ابی طالب و عایشه بر ضد عثمان و از طرف عثمان بر ضد مردم نامه نگاشت و اوضاع مملکت اسلامی را متزلزل ساخت. در کتاب الطبقات و الشعوب الاسلامیه آمده است که بهزاد چنان از کنگره های
سخنرانی مشهور دکتر مصدق در مخالفت با استبداد رضا خانی و پادشاهی او
دکتر مصدق در جلسه نهم آبان ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی در جو وحشت و ترور به پا خاست و نطقی تاریخی کرد:
پادشاه فقط و فقط می تواند به واسطه رای اعتماد مجلس یک وزیر الوزرایی بگمارد. خب اگر ما قائل بشویم که آقای رئیس الوزرا
پادشاه بشوند آن وقت در کارهای مملکت دخالت کنند همین آثاری که امروز از ایشان ترشح می کند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد. شاه هستند، رئیس الوزرا هستند، فرمانده کل قوا هستند. بنده اگر سرم را ببرند تکه تکه ام بکنند و آقا سید یعقوب هزاران فحش به من بدهد زیر بار حرف زور نمی روم. بعد
از بیست سال خونریزی! آقا سید یعقوب شما مشروطه طلب بودید، شما آزادی خواه بودید. حال عقیده شما این است که یک کسی در مملکت باشد که هم شاه باشد، هم وزیرالوزرا، هم حاکم !
اگر اینطور باشد ارتجاع صرف است، استبداد صرف است پس چرا خون شهدای آزادی را بیخود ریختید؟ چرا مردم را به کشتن دادید؟
#مطلب_روز متن تلگراف دبیر سفارت انگلیس درباره مجازات دکتر مصدق و دکتر فاطمی
یکی از گویاترین اسناد سیاسی درباره وقایع ۲۸ مرداد که از سوی یکی ازمقامات اینتیلجنت سرویس سفارت انگلیس در بیروت( به خاطر آنکه سفارت بریتانیا در تهران به دستور وزیر خارجه، دکتر فاطمی، تعطیل شده بود و همه
کارکنان سیاسی و اداری آن سفارت در تهران به بیروت انتقال یافتند و در آنجا به فعالیت سیاسی خود شدیدا اشتغال داشتند) سندی است به نام (اف- او ۱۰۴۵۸۴/۳۸۱) که از طرف (سام فال) سفارت بریتانیا در بیروت به وزارت امور خارجه در تاریخ سی ام سپتامبر ۱۹۵۳ (یازدهم مهرماه ۱۳۳۲) مخابره شده است و
درباره سرنوشت دکتر محمد مصدق و دکتر حسین فاطمی به لندن ارائه طریق شده بود که از طرف شاه به همین نحو انجام شد، متن تلگراف:
«تا آنجا که از مطالب روزنامه ها دستگیرم شده، ظاهرا اوضاع آنقدرها هم بد پیش نمی رود، گو اینکه اطلاعات محرمانه ای ندارم، احتمالا شما از جریانات نسبتا راضی
#مطلب_روز متن تلگراف دبیر سفارت انگلیس درباره مجازات دکتر مصدق و دکتر فاطمی
یکی از گویاترین اسناد سیاسی درباره وقایع ۲۸ مرداد که از سوی یکی ازمقامات اینتیلجنت سرویس سفارت انگلیس در بیروت( به خاطر آنکه سفارت بریتانیا در تهران به دستور وزیر خارجه، دکتر فاطمی، تعطیل شده بود و همه
کارکنان سیاسی و اداری آن سفارت در تهران به بیروت انتقال یافتند و در آنجا به فعالیت سیاسی خود شدیدا اشتغال داشتند) سندی است به نام (اف- او ۱۰۴۵۸۴/۳۸۱) که از طرف (سام فال) سفارت بریتانیا در بیروت به وزارت امور خارجه در تاریخ سی ام سپتامبر ۱۹۵۳ (یازدهم مهرماه ۱۳۳۲) مخابره شده است و
درباره سرنوشت دکتر محمد مصدق و دکتر حسین فاطمی به لندن ارائه طریق شده بود که از طرف شاه به همین نحو انجام شد، متن تلگراف:
«تا آنجا که از مطالب روزنامه ها دستگیرم شده، ظاهرا اوضاع آنقدرها هم بد پیش نمی رود، گو اینکه اطلاعات محرمانه ای ندارم، احتمالا شما از جریانات نسبتا
مردآویج از خاندان های زرتشتی گیلان بود و دودمان او به دودمان های ایرانی پیش از اسلام می رسید. او از گیلان بر ضد اسلام و تازیان برخاست و قیام هایی را تدارک دید. مردآویج نخست مناطق شمالی ایران را از بند عباسیان رها ساخت و سپس لشگر خلیفه
عباسی را در همدان شکست داد و اصفهان را از بند مسلمانان آزاد کرد. در همین روز، مردم اصفهان به استقبال مردآویج آمدند و مردآویج سخنرانی ای بدین شرح برای آنان انجام داد: من و يارانم كه به خاطر گرامی ميهن، شمشير برگرفته و جان بر كف نهاده ايم در روز تولد نور و گرمی (روز آتش؛ روز نهم
از ماه نهم سال ايرانی) كه روز خوش يمنی برای ايرانيان بوده است در نزديكی اصفهان سپاهيان وفادار به خليفه را بشكستيم و از ايران گريزانديم. من از ديلمان برخاسته ام، از ميان مردمی شكست ناپذير. از امروز مجازات خيانت به ميهن و همكاری با بيگانه مرگ است. من می خواهم زین پس جز به پارسی سخن