مشاهده از دسترفتن دستآوردهای انسانی دو دهه گذشته در افغانستان، اندوه مداوم چند ماه گذشته بوده است. قصدم در اینجا نمک پاشیدن بر زخم عزیزان افغان نیست ولی این چند هفته فکرم مشغول این سوال است که این فروپاشی چرا دارد به این سرعت انجام میشود؟ چند نکته که به ذهنم میرسد: //
۱) دستآوردی که برایش تلاش نشده باشد و با سختی بهدست نیامده باشد، بهراحتی از دست میرود: قطعا این دو دهه، شاخصهای ارزندهای برای افغانستان داشته، از وضعیت زنان گرفته تا رسانههای نیمه آزاد. ولی اغلب این دستآوردها در سایهی پیروزی قویترین اتحاد نظامی دنیا بر طالبان //
بهدست آمد و نوعی قالب کردن ارزشهای آن اتحاد پیروز بر جامعهی سنتی افعانستان بود. این ارزشها، نه دغدغهای برای گروههای «مجاهد» ضد شوروی در دهه ۸۰ بود، نه چندان اهمیتی در جنگ داخلی دههی نود داشت. توجه کنیم که ۷۴٪ جمعیت افغانستان روستایی است. //
شاید این که چندان مقاومتی در مقابل طالبان نمیشود، یک دلیلش، کم اهمیت بودن این ارزشها در باور عمومی جامعه بهخصوص در کنار دغدغههای دیگر چون امنیت است.
۲) عدم تحقق یک هویت ملی و رقابت سیاسی بر اساس ایدهها: بهجای آن، هویتهای قبیلهای و قومی هنوز در این جامعه قدرتمند است //
و رقابتهای سیاسی عمدتا با خطکشیهای قومی منطبق بوده است. در این اوضاع، مشارکت در فرآیند سیاسی، نه بهمنظور تحقق برترین ایدهها و انتخاب کارآمدترین افراد، بلکه برای پیروزی قبیلهی ما بر قبیلهی شماست. //
۳) فساد بنیادی در ساختارهای حکومتی: شاید از معدود مواردی که در داخل و خارج افغانستان، توافقی جامع در موردش باشد، موضوع فساد صاحبان قدرت است. یک دلیل عمدهی آن هم سیل کمکهای بینالمللی در این دو دهه بوده، بدون چندان نیازی به پاسخگویی در مورد مصرفش. //
۴) عدم شکلگیری دولتی قدرتمند و توسعهگرا که بهوضوح نتیجهی مستقیم بعضی از موارد بالاست. این، یکی از مهمترین درسها برای همهی آزادیخواهان منطقه است. قطعا ما بهدنبال دولتی پاسخگو در افغانستان، ایران، یا هرجای دیگر ایم، ولی پیشنیاز واضح این آرزو، وجود یک دولت کارآمد است. //
۵) حمایت دولتهای منطقه از طالبان: در سیه روزی احتمالی آیندهی افغانستان، همهی دولتهایی که بهنوعی از این گروه جنایتکار در این دو دهه حمایت کردند، مسئول اند. چه بهعنوان ابزار «استکبار ستیزی»، چه برای رقابتهای منطقهای. شاید مردم از این همه جنایت خسته شدهاند. //
بههرحال، وقتی همهی موارد را کنار هم بگذاریم، شاید بتوان درک کرد چرا برای حفظ دولتی ناکارآمد، قبیلهگرا و فاسد و ارزشهایی که درونی نشده، جانفشانی زیادی نمیشود. شاید از سالها پیش، از نرخ مشارکت در انتخابات، میشد به این روزها فکر کرد*. //
در این روزها که سیاهی باز بر افغانستان سایه میافکند، بهیاد بیاوریم که نه در کمک به شکست طالبان، دلیل اصلی مردم افغانستان بود، نه در تصمیم به خروج از افغانستان؛ آن صحنههای مشمئزکننده اعتبارزایی برای طالبان را فراموش نکردهایم. جامعهی // en.wikipedia.org/wiki/Afghanist…
آمریکای ۲۰۰۱ تشنهی انتقام حملات ۱۱ سپتامبر بود و جامعهی ۲۰۲۱ خواستار پایان جنگهای «بیحاصل». ادعا نمیکنم که کمک به بهبود وضعیت حقوق بشر در این تصمیمها تاثیری ندارد (که دارد) ولی برای رسیدن به دولتی مردمی و پاسخگو، چشم بهراه کمک خارجی نباشیم که سرابی بیش نیست.
* آمار مشارکت در انتخابات ۲۰۱۹ را شاید نتوان بهسادگی با انتخابات ریاست جمهوری قبلی مقایسه کرد، برای جزییات و دلایل این گزارش را میتوان دید:
۱) وقتی ۱۱ سال پیش آمدم گوگل، برنامه ۳-۴ سال کسب تجربهی مهندسی خوب و بعد بازگشت به ایران بود. قسمت دوم برنامه متاسفانه عملی نشد ولی بخش اول چرا. شاید بهاشتراک گذاشتن بعضی از این تجربهها در فضای فارسی مفید باشد. یکی از مهمترین اینها اهمیت «بازبینی کد» است و نقش #نرمابزار //
۲) بهخصوص وقتی سروکارم با گیتهاب است، ضعف ابزارها آشکار است. ولی اول چرا بازبینی کد (code review) مهم است. برای من لااقل این موارد مهم اند:
آ) خوانایی کلی کد و پرهیز از ساختارهای بد
ب) سادهسازی طراحی و پیادهسازی
پ) انتقال تجربه
ت) کشف خطا
ث) ارزیابی // google.github.io/eng-practices/…
۳) در مورد آ یک ویژگی گوگل این است که تقریبا کد همهی تیمها در یک مخزن (repository) مرکزی است و شما همیشه از سر (HEAD) استفاده میکنید (میدانم کمی عجیب است ولی خیلی مشکلات ساخت و یکپارچگی را حل میکند). با اینکه چند دههزار برنامهنویس مدام مشغول افزودن به این مخزن اند، //