مینا راد، از بازداشتشدگان اعتراضات دی ۹۶، در متنی که برای +۱۵۰۰تصویر فرستاده شده، از روشهای نسبتا جدید بازجوییهای جمهوری اسلامی تحت آنچه او «رابطهی پزشک و بیمار» و یا «همدستی رذیلانهی وکلا و روانپزشکان» میخواند، پرده برداشته است.
متن کامل به قلم #مینا_راد:
۱. بیست و پنجم خرداد ۹۹ بود. تماس گرفته و میگویند: شما سال۹۶ بازداشت موقت بودید و حالا #ابراهیم_رئیسی، طبق دستور مستقیم رهبری فراخوانِ دادگاهی شدن دوبارهی تمامی بازداشت موقتهای دی و آبان را صادر کرده است. تماس قطع میشود. بوق آزاد، کرنا کشان داغ کهنه را تازه میکند.
۲. چمدان جمع میکنیم و منتظر میمانیم.
آقایان در پستفطرتی خوش قولتر از آنچه به نظر میرسند هستند.
تیر ۹۹ احضاریه میآید و بلافاصله سیرک دادگاه برگزار و به پایان میرسد.
وکیل تسخیری، شاگرد خلف ج.ا میگوید: ۵ماه حبس میگیری و اگر قول بدهی صدایش را درنیاوری، عفو مشروط نجاتت میدهد.
۳. الحق نگذریم ما خوشبختیم. لابد خوشبختیم که تنها شادی جوانیمان را اینطور دست و دل بازانه با عفو مشروط کادوپیچ میکنند.
با همین خیال خام، در سکوت خبری راهی وزرا میشویم.
یا بهتر است بگوییم: غسالخانهی وزرا.
۴. وزرا:
خزانی که تنها نوبرانهاش سرما بود.
و ما جز تابوت کبود انسانیت آنجا چه منظرهای برای دیدن داشتیم؟ هیچ!
خسته ترین گواه: دندانهایی که با صدای پای مامور بدرقه چنان به هم میخوردند که طفلک «عدالت»، از شدت این آوای مهیب دچار تشنجی مرگآور میشد.
۵. ما یکدیگر را نمیدیدیم.
در زیرزمین وزرا، آنگونه که میشد از نالهها و گریه ها و نفرینها حدس زد، سلول فراوان بود. چهل یا پنجاه، چه بسا بیشتر. در تک تک سلولها «ما» بودیم. «ما» اینجا یک وحدت همخویش و تکثیر یافته بود.
۶. وحدتی که با چشم بند از کنار دیگری عبور میکند، وحدتی که دیگری را میشناسد بیآنکه او را دیده باشد. وحدتی که تنها شناسهاش زخم مشترک بود. فریاد مشترک بود و بیش از همه آن کهنه کینهی بزرگ، آن کهنه کینهی همتبار.
در ۳هفتهای که آنجا بودم، چیزی نبودم جز شمارشگر حنجرهها و قدمها.
۷. هر حزن، آوایی جدا داشت با سوزی مشترک. هر قدم، بهسانِ یک سمفونی وحشت بود در سالنی خالی از سکنه، خالی از تماشگر.
شیوهی بازجویی در وزرا، عموما پرسشگری میان «متهم و بازجو» نیست. شگرد حقیرانهی نسبتا جدید، پرسشگری میان «بیمار و پزشک» است.
۸. لازم به ذکر است که وزرا، اگر دقیق حسابش را کنیم یک مرکز روانی مجهز است، مجهز به انواع و اقسام تجهیزات شوک برقی، با تخت های مجهز به دستبند، و انواع و اقسام داروهای آرامبخش آنتی سایکوتیک و توهم آور.
«اقرار به دیوانگی» همدستی رذیلانهی صنف وکلا و روانپزشکان:
۹. در نود درصد پروندههایی که در سکوت خبری به امید رهایی سریع اتفاق میفتند، چندیست این سیاست مهیب اعمال میشود. افراد بر خلاف حکم اجرای احکام، با هماهنگیِ وجدانِ نداشتهی وکیل تسخیری، به بازداشتگاههایی نظیر وزرا منتقل میشوند و هیچکس حتی خانوادهیشان از جای شخص خبردار نمیشود.
۱۰. تا سرانجام، دست کم یا شخص مورد نظر از شدت شکنجه تلف میشود، یا نظیر بهنام محجوبی و بهنامهای بینام دیگر، عاقبت در زیر فشار شوکها و داروهای سنگین و کشندهی آنتی سایکوتیک در بیصداییِ غریبِ عصر تاریک ما، به وحشیانهترین شکل ممکن به «قتل» میرسد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
برای کسانی که مدام بحث ناشناس بودن را برای بیاعتبار کردن هر حرکتی از سوی مردم پیش میکشند:
اول: ما خاک پای تکتک ناشناسهایی هستیم که آگاهند از خطرهای امنیتی و با این وجود دست از تلاش و مبارزه نمیکشند حتی به قیمت از دست دادن آنچه شما «هویت»شان مینامید./۱
دوم: اسم ما، نام خودمان، هویتمان در راه مبارزه با این ظلم و جنایت هیچ ارزشی ندارد.
تنها چیزی که مهم است صدمه زدن به این ساختار مریض جنایتکار است که هر روز یکی از عزیزترینهای ما را به قتل میرساند. ما مثل کسانی که در یک متن چندین بار به فعالیتهای رایگانشان اشاره میکنند/۲
به دنبال کسب اعتبار نبوده و نیستیم و وظیفهی انسانی خودمان میدانیم که راه کسانی را ادامه دهیم که دیروز پابهپای هم در خیابانها جلو گلوله ایستادیم و ما برگشتیم و آنها نه.
شما نمیفهمید اما بدانید در راه انتقام از آنها که همهچیزمان را گرفتند، نام و هویت ما لحظهای اهمیت ندارد.
خانوادههای آبان به نرگس محمدی که از زبان آنها صحبت میکند واکنش نشان دادند. مادر پژمان از کشتهشدگان۹۸ میگوید: «ما راهمان راه بچههایمان است. همه جا فریاد زدم،من، مادر جاویدنام پژمان قلیپور، تنها چیزی که آرامم میکند انتقام است و قلب کسی که قلب بچهام را نشانه گرفت!» @ManotoNews
برادر برهان منصورنیا از دیگر کشتهشدگان آبان ۹۸ در پیامی به ۱۵۰۰تصویر: «این صحبتها را تایید نمیکنیم و اصلیترین خواستههای ما انتقام و دادخواهیست»
همچنین خانوادهی داستانخواه و سرتیپی که فرزندانشان را در اعتراضات آبان از دست دادند از عدم تایید این صحبتها نوشتند. @pouriazeraati
Ariane Tabatabai,the newly appointed Senior Advisor at the U.S. Department of State,claims that the Iranian protests of November2019 were not a "big change".In this thread,we try to remind Ariane and other like-minded people of a few of the small changes before and after Nov2019:
خانم #آرین_طباطبایی مشاور ارشد جدید وزارت خارجهی دولت آمریکا فرمودهاند تظاهرات آبان ۹۸ تغییر بزرگی نبود. در این رشته توییت سعی میکنیم چندی از این #تغییرات_کوچک پیش از آبان ۹۸ و پس از آبان۹۸ را به ایشان و همفکرانشان یادآوری کنیم:
مهدی دائمی و مادرش پیش از آبان ۹۸ و پس از آبان ۹۸.
مهدی دائمی در تظاهرات آبان ۹۸ با گلولهی نیروهای حکومتی کشته شد.
مهرداد معینفر، همسر و مادرش پیش از آبان ۹۸ و پس از آبان ۹۸.
مهرداد معینفر در تظاهرات آبان ۹۸ با گلولهی نیروهای حکومتی کشته شد.
مادر نیکتا اسفندانی: «در خیابان می کشند و در دادگاه محکوم به اعدام میکنند تا اینگونه ما را بترسانند؛ غافل از اینکه ما دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم…/ حکومتی که کوچکترین اعتراضی را از دختر ۱۴ساله با گلوله به پیشانی او جواب داد. حکومتی که برای مردمش گرگ است برای دشمنش بره.»
برادر احسان عبدللهنژاد، از کشته شدههای آبان: «چه سال تلخی بود و از این به بعد هم خواهد بود.. بی تو بودن... تویی که اینهمه مردم تورا دوست داشتند و اینگونه ظالمانه به شهادتت رساندند قوم یزید... برادر پاک و خوش قلبم میدانم که خون تو میجوشد و خواهد جوشید/ ۱
تا زمانی که قانلانت را تار و مار کند و ما به امید آن روز زندهایم. چیزی که مردم شهر به ما گفتند این بود که یک شهر را با رفتنت داغ کردی امیدوارم این داغ بر سینه قانلانت بنشیند»/ ۲