از مجموعه آثار ارائهشده به مناسبت ۲۵ نوامبر و ۱۶ روز نارنجی، به دعوت دیدبان آزار
عنوان: نامنطبق
تصویرگر: میلاد موسوی
۱/طبق آمار جدیدی که کمپین حقوق بشر، بزرگترین سازمان مدافع حقوق جامعه LGBTQ در آمریکا منتشر کرده است، سال ۲۰۲۱ تاکنون مرگبارترین سال برای افراد ترنس بوده است.
۲/این سازمان طی یک سال گذشته مرگ ۴۷ فرد ترنس یا جنسیت نامنطبق را ثبت کرده است. رقمی که از زمان آغار فعالیت این سازمان در سال ۲۰۱۳ بیسابقه بوده. در این گزارش، عنوان شده که ادبیات ترنسهراسانه رهبران سیاسی و چهرههای مشهور، در افزایش بیسابقه خشونت علیه این افراد دخیل بوده است.
۳/از این ۴۷ قربانی، ۲۹ نفر سیاه و ۸ نفر مهاجر اهل آمریکای لاتین بودهاند. میزان خشونت و تبعیضی که افراد و اجتماعات ترنس تجربه میکنند شوکهکننده است. چند ماه پیش بود که علیرضا فضلی، جوان ۲۰ ساله همجنسگرا توسط مردان خانوادهاش به قتل رسید.
۴/در ایران امکان مستند کردن این خشونتها محدود بوده. اما تحقیقات دیگر نقاط دنیا نشان میدهد که بیشترین میزان خشونت جنسی و جنسیتی متوجه دگرباشان است. حتی در کشورهایی که دگرباشان از حقوق قانونی برخوردارند، پیمایشها و تحقیقات از خشونت گسترده علیه این افراد پرده برداشتهاند.
۵/نتایج پیمایشی ملی در نیوزیلند نشان میدهد حدود یک سوم افراد ترنس در این کشور تجاوز جنسی را تجربه کردهاند. بر اساس نتایج این پیمایش، احتمال خودکشی ترنسها پس از تجاوز دو برابر بیشتر از سایرین است. همچنین ترنسها تقریبا سه برابر زنان، خشونت جنسی را تجربه کردهاند.
۶/سال گذشته سازمان «شش رنگ»، گزارشی از وضعیت جامعه الجیبیتی در ایران ارائه کرد که نشان میدهد، هوموفوبیا و انگهای فرهنگی علیه گرایش جنسی و هویت جنسیتی در جریان شیوع کرونا بیش از قبل شده. ۴۴ درصد پاسخدهندگان بعد از تعطیلی مراکز آموزشی برای بیش از سه ماه خانهنشین شدهاند
۷/و این شرایط آنها را در برابر خشونت خانگی یا تبعیضهای ناشی از هویت جنسیتی آسیبپذیرتر کرده است. ۱۴ نفر از شرکتکنندگان گفتهاند که آشکار شدن گرایششان در وضعیت شبه قرنطینه، باعث خشونت خانگی کلامی یا فیزیکی یا انزوای آنها شده است.» #خشونت_علیه_زنان#هنرضدخشونت#۱۶روزنارنجی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
🔹«ما در میان گلوله و خون روسری برداشتیم و هرگز عقب نمیکشیم!»
امروز ساعت ۱۰ و نیم صبح سر خیابان ۱۲ فروردین ایستاده بودم و با دوستانم قرار داشتم. ون گشت ارشاد با چهار موتورسوار حجاببان پیچیدند توی خیابان و یک مامور آقا و یک خانم به سمت من آمدند. گفتند که باید همراهمان بیایی./۱
اینجا اشتباهم این بود که به جای اینکه در خیابان اصلی بمانم، وارد ۱۲ فروردین شدم که خلوتتر است و راحتتر میتوانند خشونت و زور اعمال کنند.
خواستم معطل کنم و مقاومت کردم تا مردم یا دوستانم سر برسند. در این شرایط دیدم که احتمال دارد بیخیالم شوند. اما متاسفانه نشدند. به ماموران /۲
گفتم الان روسریام را میپوشم و باوجود اینکه سرم کردم، گفتند با ما بیا. گفتم من که سر کردم، گفتند حجابت برایمان مهم نیست، بیا بالا! به زور و با وجود مقاومت من، چهارنفره من را سوار ون کردند و دسته عینکم را شکستند. داخل ون هم همچنان با آنها درگیر بودم. روی صندلی که نشستم گوشیام /۳
۱/شیما وزوائی: سروناز را بهعنوان مددکار اجتماعی حوزه کودکان میشناسم. تعهد، دانش و پختگی سروناز در کارش و شور و نشاطش در ارتباط گرفتن با کودکان و زنان افغانستانی که با آنها کار میکند الهامبخش بود و تازه. #مهسا_امینی
۲/صدای سروناز را در حین کار که بشنوید میدانید صدایِ همان فردی است که باید باشد،در جایگاهی که باید باشد: دوست دارد و دوستش دارند، اهمیت میدهد و بهاو اهمیت میدهند، میشنود و شنیده میشود، میداند چه باید کند و میدانند میتوانند به او اعتماد کنند. او را «خانم قند» صدا میکنند.
۳/اگر سازمانهای غیردولتی که با آنها کار میکند به هر دلیلی کودک یا زنی را جواب کنند، کودک پناهجویی در خطر رد مرز باشد یا خانوادهای به اسکان نیاز داشته باشد دست بر نمیدارد. دستبهکار میشود و هرچه در توانش باشد وسط میگذارد و به این در و آن در میزند.
۱/مینا جعفریثابت: دنیای همهبین دنیایی محدود و بسته است که نگاهی خیره و فرار دارد، نگاهی که باقیماندهای از غیبتِ خداست. در این دنیای همهبین، پلیس مانندِ عورتنمایی است که خود را وسیلهی ارضای دیگریِ بزرگ کرده است. harasswatch.com/news/2073/
۲/عورتنما مقدمهچینی نمیکند، با غافلگیری بینندههایی را برحسبِ اتفاق انتخاب و آنها را وادار به دیدن میکند. او اصرار دارد که او تنها چیزی است که دیگری بزرگ میخواهد.
۳/برای اثباتِ این کسی را باید شاهد بگیرد. پس با غافلگیری، بینندهای را برمیگزیند و با وادارش به دیدن او را دچارِ اضطراب میکند، به این امیدِ واهی که شاهد حتی اگر شده به زور اعتراف کند که دیگری بزرگ دچار فقدان نیست.
۱/هفته گذشته، سازمان ملل اعلام کرد که ۱۳ مورد تجاوز و تجاوز گروهی توسط ماموران امنیتی را در اعتراضات اخیر سودان مستند کرده است. صدها زن سودانی در اعتراض به این خبر، در خارطوم پایتخت این کشور راهپیمایی و خشونت جنسی علیه زنان معترض را محکوم کردند.
۲/خبرگزاری الجزیره به نقل از واحد خشونت جنسیتی وزارت توسعه اجتماعی سودان گزارش داده که ۸ زن ۱۸ تا ۲۷ ساله برای مراقبتهای پس از تجاوز به این نهاد مراجعه کردهاند. این یگان اعلام کرده که تعداد موارد تجاوز صورت گرفته احتمالا بسیار بالاتر از این رقم است.
۳/معترضان طوماری را به دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل در سودان ارائه دادند و درخواست کردند که این نهاد پیگیری و بررسی موارد خشونت فیزیکی و جنسی در اعتراضات اخیر را برعهده بگیرد. بیش از ۴۰ سازمان حقوق بشری و کمیته مقاومت این طومار را امضار کردند.
۱/«وقتی مردم میفهمند ما روسپی هستیم هرطور میخواهند رفتار میکنند. گاه کتکمان میزنند.»، «گاهی در زمان سکس مشتریها از زشتترین فحشها استفاده و ما را با بدترین کلمات خطاب میکنند»، «علاوه بر مشتریانمان، همسایهها یا کسانی در محله که شغل ما را میدانند، همیشه توهین میکنند.
۲/«گاهی پیش میآید قبول میکنم با ۱نفر سکس کنم اما مجبور به سکس با چندین نفر میکنند»، «گاهی به خواست مشتری به ویلا میرویم اما بعد از چند روز هیچ پولی به ما نمیدهند و حتی پیش آمده که به زور از ما پول بگیرند»، «گاهی پس از رابطه جنسی این اتفاق رخ میداد که مشتری مرا کتک بزند.
۳/«بعضی از مشتریان باعث میشوند آسیب ببینیم و تا چند روز یا حتی چند هفته نمیتوانیم سکس داشته باشیم»، «حتی برادر ۱۷ ساله من وقتی متوجه ارتباطات من شد مرا مجبور به رابطه جنسی میکرد. هر چه مقاومت میکردم و میگفتم من خواهر تو هستم فایدهای نداشت و من چارهای جز تسلیم شدن نداشتم.»
۱/زمانی که دیوید آلن هاروی، عضو سابق مگنوم فوتوز، من را مورد آزار جنسی قرار داد، عکاس ۲۳ ساله مشتاق خبرنگاری بود. به او به چشم راهنما نگاه میکردم و اعتماد داشتم زیرا او مورد احترام بود و توسط برخی از مهمترین سازمانهای خبری و ویراستارهای عکس در جهان بهشدت تبلیغ میشد.
۲/در سال ۲۰۰۹ در کارگاه آموزشی هاروی شرکت کردم. در آن یک هفته بیش از ۱سال تحصیل دانشگاهی آموختم. احساس کردم توسط او حمایت میشوم و وقتی پس از کارگاه دعوت کرد که دستیارش باشم، بدون هیچ مکثی پذیرفتم. عطش یادگیری داشتم. این پیشنهاد شبیه فرصتی بود که فقط یکبار در زندگی رخ میدهد.
۳/آژانس عکس مگنوم از زمان آغاز به فعالیتش در سال ۱۹۷۴، استاندارد طلایی عکاسی خبری بوده است. میتوانید تصور کنید وقتی منی که در صفحه بیوگرافی خود در فیسبوک نوشته بودم «میخواهم وقتی بزرگ شدم عکاس مگنوم شوم»، توسط یکی از عکاسان آین آژانس برای دستیاری دعوت شدم چه هیجانی داشتم.