#رشتو روایت یک اعدام
یکی ازبدترین تجربیات زندگی من،اعدام شهلا جاهد است،از اسفند ۸۸ تا آذر ۸۹ که اعدام شد با او در بند زنان زندان اوین یا همان اندرزگاه ۴ بودم،زنی باموهای بلندو بسیار زیبا که غروب های دلگیر زندان درهواخوری روی یک نیمکت تاشوکه برای خودش بود می نشست و آواز میخواند/۱
آهنگ مورد علاقه اش "از آن شبی که برنگشتی "بود.
انصافاصدای خوبی داشت با یک غم عجیب که در غروب های دلگیر زندان مثل خنجر به قلب زندانی فرو میرفت.زندان شلوغ و پرهمهمه فقط به خاطر شهلا ساکت میشد!وقتی در هواخوری آواز میخواند و وقتی پای تلفن کارتی زندان شروع میکرد به آواز خواندن./۲
حساب کنیدکل روز منتظر ده دقیقه اجازه تماس باخانواده خودهستید و از بدشانسی همان ده دقیقه میخورد به زمان تلفن شهلا!آواز میخواند و تقریبا دیگر امکان حرف زدن وجود نداشت.به وحید میگفتم گوش کن صدایش خوب است! اون یک ساعت وقت حرف زدن با کسی را داشت که هرگز نفهمیدم چه کسی است!اما هر که/۳
بود شهلا قربان صدقه اش میرفت و برایش آواز می خواند.تلفن بند همزمان با خاموشی یعنی ساعت ده شب قطع میشد و شهلا هرشب ۹-۱۰ شب کنار تلفن کارتی روی صندلی تاشو مینشست و حرف میزد.
شهلا شبیه زنی زندانی نبود،در حالی که رنگ مو وارد بند نمیشد و همه موهای سفید داشتند شهلا همیشه موهایش را/۴
رنگ می کردیک رنگ قهوه ای نه چندان تیره،همه دمپای پلاستیکی می پوشیدند و شهلا دمپایی لژدار.هرجا دعوا وخودزنی بود وقتی شهلا وارد میشدهمه سکوت میکردند.آن روزها فکر میکردم زندانیان شهلا رادوست دارند اما بعد از اعدام خیلی چیزها برایم روشن شد.شهلا اصلا شبیه زنی نبود که قرار است بمیرد!/۵
پر از زندگی !انگار به انتخاب خودش هشت سال را در زندان سپری کرده بود.با ما زندانیان سیاسی هم خیلی خوب نبود!یعنی از ما خوشش نمی آمد!معمولا گزارش های عجیب و غریب از ما رد میکرد و بعد از بازرسی متوجه می شدیم شهلا گزارش داده!بعد ها فهمیدم برای زنده ماندن چقدر تلاش می کرده است!/۶
قبل از آذر ۸۹ دو بار دیگر (در دوره حضور من در اوین)شب قبل از اعدام به اتاق ما آمده بود و خداحافظی کرده و حلالیت می طلبید!بار اول که خداحافظی کرد و به انفرادی رفت تا صبح نخوابیدم،دل خوشی از اون نداشتم و چند باری بحثمان شده بود اما این اولین بار بود که جایی بودم که کنار گوشم قرار/۷
بود یک نفر کشته شود.دلم آشوب بود و تا صبح با عاطفه حرف زدم تا دیوانه نشوم.
صبح شدو همه در حیاط به صف شدیم تا آمار صبحگاهی انجام شود.هنوز آمار تمام نشده بود که صدای جیغ دوستان شهلا بلندشد و تن ظریف و چشمان سرخ شهلا در چهار چوب در هواخوری نمایان شد.
دستور توقف آمده بود،شبیه این/۸
اتفاق یک بار دیگر هم تکرار شد و باز صبح شهلا از انفرادی قبل از اعدام برگشت.
شب قبل از اعدامش یک بار دیگر برای خداحافظی آمد،دم در اتاق ایستاد و حلالیت طلبید و گفت دارم میروم انفرادی!دقیق به خاطر دارم که ما در حال شام خوردن بودیم،چند نفر از بچه ها بلند شدند اما من بلند نشدم و/۹
زیر لب گفتم فردا صبح میبینیمش!موهایش را همان روز رنگ کرده بود و در چشمانش یک مداد مشکی کشیده بود!چشم های زیبایی داشت،چشم هایی که پر از شیطنت بود.صبح برنگشت!خبر آمد که شهلا اعدام شده!باورکردنی نبود.آدم پشت تلفن که آواز های شهلا راگوش میداد نتوانسته بود کاری کند یا نخواسته بود!/۱۰
زندانبان ها میگفتند محمدخانی هم در لحظه اعدام شاهد کشتن شهلا بوده است. بعضی از زندانی ها خوشحال بودند،حتی از فروشگاه بیسکویت خریدند و به عنوان شیرینی پخش کردند.رفتم و بعد از کلی سوال و جواب فهمیدم،وقتی زندانی به اتهام مواد مخدر بازداشت می شده،شهلا مسئول بازرسی بوده،جدای از/۱۱
دست کردن در بدن متهم در طی۲۴ ساعت اول شهلا یک دقیقه هم زندانی را تنهانمی گذاشته مخصوصا دردستشویی!مواد از بدن زندانی دفع میشد و اغلب به حکم سنگین یا در آن سالها به اعدام منجر می شد.زندانی هایی که بابررسی شهلا حکم سنگین گرفته بودند از مردن او خوشحال بودند.اما شهلا همه این کارها/۱۲
راکرده بود تا شاید زنده بماند از بازرسی زندانیان تا آواز خواندن پشت تلفن!هیچ وقت معلوم نشد که چطور سرنوشت لاله و شهلا اینطور تلخ رقم خورد اما آنچه معلوم است این که محمد خانی حالا با همسر سومش زندگی میکند و آن دو زن دیگر مرده اند./۱۳
همه این سالها با خودم میگویم کاشکی برای بار سوم هم از پای سفره بلند میشدم و بغلش میکردم،کاشکی انقدر مطمئن نمیگفتم فردا صبح موقع آمار برمیگردد!کاشکی شهلا زنده بود!کاشکی حکم اعدام وجود نداشت./تمام
#نه_به_اعدام #اعدام_نکنید #لغو_اعدام

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with مهدیه گلرو

مهدیه گلرو Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @mahdieh_golroo

8 Dec 20
نامش #رئوف است،بازجوی #قرارگاه_ثارالله که در ۲الف بازجوی بسیاری ازفعالین زنان و دانشجویی و ...بوده است.بعد از آنکه در ویدئویی که منتشر کردم نام او را گفتم، دوستی که قبلا توسط اوبازجویی شده بود این عکس رافرستاد،عکس دیدار با خامنه ای است و او در ردیف اول است.محل هایی که فعالین را/۱
احضارکرده است،خیابان صابونچی ،اتوبان نیایش جنب موسسه اوج و خانه ای امن در اتوبان افسریه.کسانی که توسط وی تحت فشارنددر ایران هستند وامکان نام بردن از آنها وجودندارد،همانطورکه بسیاری با گفتن نام رئوف به من پیام دادند بعد از انتشار عکس هم کسان دیگری که او را با نام دیگری میشناسند/۲
پیام خواهند داد.بعضی از قربانیان او هم اکنون در زندان هستند.من بااسم ، تلفن و عکس به دلیل تهدیدهای اخیر از او درسوئد شکایت کرده ام،نتیجه مهم نیست افشای بازجوها وکسانی که زندگی خیلی ها رانابود میکنندیک وظیفه است بدون نگاه به نتیجه،من ازطرف بسیاری از کسانی که توسط او بازجویی شدند/۳
Read 5 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(