تا شما نیز، یقین داشته باشید؟"— آنها پاسخ میدهند که خدا هرچه بخواهد انجام میدهد.
"ما میگوییم، ما این را میدانیم، ولی ما میپرسیم که چگونه این کتاب به پیامبرتان نازل شده." پس پاسخ میدهند که وقتی او در خواب بوده [این] کتاب بر او نازل شده. 👇
سپس ما به مزاح [شوخی کنان] به آنها میگوییم که، تا زمانیکه کتاب را در خوابش دریافت کرده، و بالفعل [=در واقعیت] اثری را تجربه نکرده، دراین مواقع ضرب المثل رایجی برای او بکار میرود (که میگوید: دارید برای من رویا میبافید. [=خیالبافی میکنی؛ یا بعبارتی شما درحال چرندگویی هستی].)
👇
وقتی ما دوباره میپرسیم: "چگونه است که وقتی او در کتاب خودش، ما را منع کرده [= ملزم کرده] است که هیچ کاری را بدون شواهد انجام ندهیم یا نپذیریم، شما به او نگفتید: ابتدا خودت شواهدی که تو پیامبر هستی را و اینکه تو از طرف خدا آمده ای به ما نشان بده
👇
و فقط همین را به ما نشان بده که چه کتابهای مقدسی هستند که درباره [پیامبری] تو شهادت دهند"— آنها شرمنده میشوند و سکوت میکنند.
👇
[پس ما ادامه میدهیم:] با آنکه شما نمیتوانید بدون شواهد زنی را به نکاح دربیاورید، یا معامله کنید، یا مال و اموالی بدست آوردید؛ با آنکه شما بدون اسناد و مدارک [مستند نشده] نه یک الاغ را قبول میکنید، و نه یک حیوان بارکش را مالک میشوید؛
👇
و با آنکه شما از طریق اسناد و شواهد، زنها و مال و اموال و الاغ هایی و غیره، مالک میشوید، با این اوصاف، فقط ایمانتان و کتاب مقدستان است که با شواهد و مدارک اثبات نشده پذیرفتید؟
👇
زیرا آن کسی که این [کتاب] را به دست شما داد، نه هیچ ضمانتی از هیچ منبعی دارد، و نه هیچ فرد شناخته شده ای وجود دارد که در مورد او، قبل از اینکه او بیاید شهادت دهد، برعکس، او [=محمد] درحالیکه او در خواب بوده، آنرا [=کتاب] دریافت کرده
👇
علاوه بر این، آنها ما را Hetaeriasts [= مشرک] یا Associators [= مشرک] میخوانند، زیرا آنها میگویند، ما بخاطر قلمداد کردن مسیح به [عنوان] پسر خدا و [خودِ] خدا، برای خدا شریک قائل شدیم
👇
ما در جواب [دندانشکنی] به آنها میگوییم: "پیامبرها و کتب مقدس، این را به ما رسانده اند، و شما، چنانچه [خودتان هم] اصرار دارید، پیامبران را قبول دارید. بنابراین، اگر ما به اشتباه اظهار کنیم، مسیح پسر خدا بوده، آنها این را به ما آموختند و به ما تحویل دادند."
اما برخی از آنها گویند که این تفسیر غلطی است که ما از پیامبران، با گفتن چنین چیزهایی، ارائه داده ایم، درحالیکه برخی دیگر میگویند که یهودیان، از ما نفرت داشتند، و با نوشتن [این چیزها] به نام پیامبران، به ما خیانت کردند [=فریبمان دادند]، تاجایی که ما گیج و سردرگم شویم.
👇
ضمنا ما به آنها میگوییم: "تا زمانیکه شما میگویید که مسیح #کلام خدا و #روح خداست، چرا ما را متهم به مشرک بودن میکنید؟ زیرا کلام، و روح، از آن چیزی که طبیعتا در آن موجودند، جدایی ناپذیر است.
👇
بنابراین، اگر کلام خدا، در خدا هست؛ پس آشکار است که او [هم] خداوند است. همچنین اگر، او خارج از خداوند است، پس، بر طبق نظر شما، خداوند بدون کلام و بدون روح است.
در نتیجه، با پرهیز از قائل شدن یک شریک برای خدا، شما او را ناقص [=تحریف، مُثله] کرده اید.
👇
این برای شما بهتر خواهد بود تا بگویید که او یک شریک دارد، تا اینکه او را ناقص [=مُثله] کنید، گویی که با سنگی یا تکه چوبی یا یک سری شی بی جان دیگر سر و کار دارید. پس، وقتی ما را مشرک خطاب میکنید، حرف ناحقی میزنید؛ [پس] ما هم با "ناقص کنندگان خدا" نامیدن شما تلافی میکنیم.
👇
آنها همچنین ما را به بت پرست بودن متهم میکنند، زیرا ما صلیب را که آنها از آن نفرت دارند، ارج مینهیم. و ما پاسخ میدهیم به آنها، "چگونه است که شما خودتان را درمقابل سنگی در کعبه تان میمالید، و آنرا میبوسید و در آغوش میگیرید؟
👇
پس برخی از آنها میگویند که ابراهیم با هاجر نزدیک آن [سنگ] رابطه داشته است، اما برخی دیگر میگویند که او [یعنی ابراهیم] وقتی قصد داشت اسحاق را قربانی کند، شتر را به آن [سنگ] بست.
👇
و ما پاسخ میدهیم به آنها: "پیشتر کتاب [منظور قران] میگوید که [آن] کوه پر از درخت بود و درختانی داشت که ابراهیم از آنان [درختان] چوبی برای قربانی کردن قطع کرد و روی اسحاق قرار داد.
و سپس او، الاغ را عقبتر با دو مرد جوان رها کرد، چرا چرند میگویید؟
👇
زیرا در آن مکان، نه انبوهی از درختان و نه راه عبور برای الاغ هست." و آنها خجالت زده میشوند. اما آنها هنوز ادعا میکنند که این سنگ مال ابراهیم است.
سپس ما میگوییم: برای مثال، انگونه که شما احمقانه میگویید، بگذاریم [فرض کنیم این سنگ] مال ابراهیم باشد.
👇
پس، از انجا که ابراهیم روی آن با یک زن رابطه داشت، یا شتری را به آن بست، شما خجالت نمیکشید که آنرا میبوسید، با این حال ما را سرزنش میکنید برای احترام گذاشتن به صلیب مسیح که با آن، قدرت شیاطین و نیرنگ شیطان نابود شد."
👇
این سنگ که انها درباره اش حرف میزنند، سر همان افرودیتی است که آنها عادت داشتند بپرستند و [آنرا] #خبر [توضیح این بت قبلا آورده شد] میخواندند. حتی تا امروز، آثار کنده کاری روی آن، برای ناظران هشیار، قابل مشاهده است.
👇
همانطور که گفته شد، این محمد کتاب های مضحک زیادی نوشت، [و] برای هر یک از آنها عنوانی گذاشت. برای مثال، کتابی در مورد زنان [سوره نسا] وجود دارد که در آن به صراحت، شرط قانونی [=ماده قانونی] برای گرفتن چهار زن گذاشت، و اگر مقدور بود، یک هزار همخوابه [صیغه ای]— هر تعدادی که 👇
فرد میتواند، در کنار چهار زن، نگه دارَد. او همچنین قانونی گذاشت تا هر زنی را که میخواهد طلاق دهد، و هر که را خواست به همان روش، برای خودش اختیار کند.
👇
محمد دوستی به نام زید داشت، این مرد زنی زیبا داشت که محمد عاشق او شده بود، یکبار، وقتی که آنها با هم نشسته بودند، محمد گفت: "آه، راستی! خداوند به من دستور داده است که همسرت را بگیرم" دیگری [یعنی زید] پاسخ داد، تو پیغمبری [رسول خدایی]، آنچه خدا به تو گفته را انجام بده 👇
و همسرم را بگیر." ترجیحا—از اول داستان را بگویم— او [=محمد] گفت به او [=زید]: "خدا به من دستور داده که تو زنت را طلاق بدهی." و او [همسرش] را طلاق داد. پس از چند روزی، او گفت: "اینک، خدا به من دستور داده تا او [آن زن] را بگیرم." سپس، 👇
بعد از اینکه او را گرفت، و با او مرتکب زنا شد، این قانون را وضع کرد:
👇
"به او اجازه بده که همسرش را طلاق دهد، و اگر، پس از طلاق دادنش، او [آن مرد] خواست نزد او [زن] بازگردد، بگذار [ابتدا] دیگری با او، ازدواج کند.
👇
از اینرو گرفتن او [=آن زن] جایز نیست، مگر آن زن با دیگری ازدواج کرده باشد.
همچنین، اگر برادری [یعنی اگر یک مرد]، زنش را طلاق دهد، برادرش، اجازه دارد که با او ازدواج کند، اگر که او [آن برادر] بخواهد. در همان کتاب، او آموزه هایی [احکامی] از این قبیل دارد که:
چنانکه میدانید استدلالهای کتاب پروژهمحمدسازی، به این نتیجهی مهم ختم میشود که در تاریخ بشر، شخصی به نام #محمدبنعبدالله وجود خارجی نداشته و درواقع امر، «محمد» همان مسیح فرجامشناختی اعراب [و نه عیسیبنمریم] است که از لابلای آرای
۱/۲۱
گنوستیکهای این عصر در برخورد با مسیحیت و یهودیت، ظهور کرده است
اما چه دلیل یا دلایلی از این امر پشتیبانی میکند؟
ما تصمیم داریم در این مقاله با توجه به اسناد اولیهی این دوره، از قبیل سکهها، کتیبههای عوام، کتیبههای حکومتی،سنگقبرها، پاپیروسها و نامههای عوام، نامههای
۲/۲۱
بازرگانی و حکومتی، مهرها و کولوفونها، اسناد بجا مانده از سینودها (=شوراهای کلیسایی) و نهایتا کتب عربی، ایرانی، ارمنی، سریانی، یونانی این عصر نقشهی سابژکتیو-ابژکتیوِ تاریخی این دوسدهی ابتدایی را ترسیم کنیم
ببینید رفقا من قبلا هم اینا رو به زبون کانت یا عامیانه نوشتم اینا رو
ولی باز چون دوستی پرسش کرده
اگر میخواید بدونید کانت چطور برهانای خداباوری رو عقیم میکنه، و اصلا کانت کلا تو نقد عقل محض چی میگه که کتابش رو انقدر مهم کرده
خلاصه ای از حرفاشو اینجا با با زبون ساده توضیح دادم
اول اینکه اصلا ببینیم برهان وجودی آنسلم قدیس، کلا چی میگه:
برهان میگه کاملترین وجود ممکن (=خدا) رو تصور کنید (فرض)
این موجود باید وجود داشته باشه
پس خدا وجود داره...
به همین سادگی.
تو نگاه اول میگیم عه! چی شد؟
انگار معلومه یه مغالطهای این وسط هست ولی گاها آدم گیج میشه
خصوصا وقتی میفهمی بزرگای دیگهای مثل دکارت هم برهان رو قبول دارن
نگاه کنید استدلال انسلم اینه:
کاملترین وجود ممکن(خدا) رو تصور کنید
اگر وجود داره که هیچ، برهان اثبات شد
اگر وجود نداره، تناقض میخوری! چرا؟
چون من ازت خواستم کاملترین وجود ممکن رو تصور کن
ایجاب و یک سلب نیست
برای مثال حزبی قدرت رو بدست میاره، حزب دیگه لزوما قدرت رو از دست میده، یک نفر پولدار میشه، خود بخود یک نفر دیگه فقیر میشه و...
به همین دلیل منشا بدبختی های ادم چیزی نیست جز خود ادم
و به همین دلیل انسان گرگ انسانه
این مساله فقط مربوط به ادم نیست
تو
دنیای حیوانات بریم، ارادهی حیات، مبتنی بر حذف دیگریه:
شاهین برای اینکه زنده بمونه گنجشک رو میخوره و گنجشک واسه زنده بودن کرم رو میخوره
حیات هر فرد انسانی یا حیوانی، مستلزم حذف حیات دیگریه و اصلا گزینه دیگهای جز این نداریم
یا مثلا تو ابعاد جهانی،
اندکی از هگل و «#پادشاهیمشروطه»:
چند وقت اخیر دیدم تیم علیجوانمردی و اطرافیانش میگن اصلا پادشاهی مشروطه، برخلاف دموکراسیه و عجیب اینکه برخی اظهار کرده بودن که هیچ فیلسوفی از پادشاهی مشروطه و خاصتا از #حق در پادشاهی مشروطه حرف نزده
و عجیب اینکه شاید بزرگترین فیلسوف تاریخ👇
۱/۲۵
نه تنها در «عناصر فلسفه حق» این امر رو تئوریزه کرده، بلکه خودش هوادار جدی این نظام سیاسیه
از اونجا که رشتو طولانی میشه اولا در ارائه رفرنسها عکس صفحات رو اوردم، ثانیا تو این رشتو فقط اندکی از نقش پادشاه و مردم در «دولت مدرن مشروطه» در آرای هگل اوردم
و بدیهیه که قرار نیست
۲/۲۵
با زبان دشوار هگل حرف بزنیم پس رشتو رو با زبون عامیانه و همه فهم نوشتم
با این مقدمه بریم سراغ بحث اصلی:
ماکیاولی از اولین افرادی بود که تحت تاثیر «قلمروی شهریاری» و «جمهوری ونیزی»، به دیدگاههای جدیدی رسید که شاید بشه گفت نقطه عطفی در درک بشر از دولت باستانی و مدرن باشه
چنانکه میدانیم مسلمانان معتقدند که کعبه امروزی توسط ابراهیم نبی ساخته شد، و بنا بر دستور محمد در قرن هفتم میلادی، قبله دوم (و همیشگی) مسلمانان شده است...
این روایت تا چه حد صحیح است؟
در سده گذشته برخی از اسلامشناسان از قبیل پاتریشیا کرون و کوک، به اصالت شهر مکه [امروزی] بعنوان خاستگاه اسلام تردیدهای جدی وارد ساختند...
این تردیدها صرفا از پس گزارشات «مورخان اسلامی» آشکار شده بود و مادامیکه آثار سریانی و اسناد عینی این زمان بررسی نشده بود، جدی گرفته نشدند
اما امروزه با ترجمه آثار سریانی این تردیدها رنگ و بوی علمیتر به خود گرفته است، زیرا مستندات قویتری در دست داریم که از آرای ایشان پشتیبانی میکند...
گفتنی است که دلایل گروه اخیر (کرون و کوک) وابسته به توصیفاتی بوده که خود راویان اولیه اسلامی از مکه داشتهاند،برای مثال گفتهاند:
تاریخ جمع شدن قرآن:
اول؛ فک کنم اینجا یه کژفهمی رخ داده
برخی فک کردن من مسیحیام که اینطور نیست
این مباحثی که میزارم صرفا بدین منظوره که اسلام، خوانشی از مسیحیته
بحث پژوهشیه و لاغیر
کتیبههای #قبهالصخره میگه:
الله واحد است یعنی یکیست (به این میگن وحدت عددی)
الله #صمد است یعنی
یعنی الله تفکیک ناپذیر است (به این میگن وحدت ماهوی)
عیسی رسول الله است
شرمی ندارد که عیسی عبدالله باشد (یعنی خدا نباشد)
دست بردارید از #سه و به #یک چنگ بزنید
عیسی پسرخدا نیست، رسول اوست که خداوند به مریم افکنده
(تصویر)
به خدا شریک نبندید و وحده لا شریک له (اشاره به سهگانهی پدر پسر روحالقدس)
حمد (یعنی اراده - و نه ستایش)از آن الله است
الله روابط نسبی و خویشاوند (یعنی پسر) ندارد
برگزیده [محمد] عبده و رسوله (بنده و رسول اوست)
چگونه ممکن است فرزندی داشته باشد