1/17) همه نقاشی مشهور #رافائل را بارها دیدهایم: #مکتب_آتن که تصویر مشاهیر فلسفه بر دیواری در واتیکان نقش بسته است. شاید مهمترین تسجم #فلسفه در هنر.
اما رافائل شوخطبعتر از تصور بسیاری از ماست.
این رشته دربارهی شوخی اوست. اگر دوست داشتیند بخوانید:
2/17) اول این که این نقاشی به دورهی هنر #رنسانس تعلق دارد، اوایل قرن شانزدهم. (شاید زمانی بیشتر در مورد این دوره نوشتم).
در این نقاشی، چهرههای مشهورترین فلاسفه یونان باستان و دانشمندان تصویر شده.
حالا شوخی رافائل کجاست؟
3/17) این تصویر #افلاطون است. اما در واقع رفیق نقاش ما، عکس #داوینچی را کشیده! در واقع عکسی که این روزها، به لطف رافائل، همه به نا افلاطون میشناسیم، داوینچی است. هر چند باعث شده داوینچی رو با چشم بسته هم تشخیص دهیم.
(راست سلفپورتره (؟) داوینچی و چپ برشی از نقاشی مکتب آتن)
4/17) این هم که به عنوان #هراکلیتوس کشیده شده، در واقع #میکلآنژ نقاش و مجسمهساز قرن پانزده و شانزده ایتالیا است.
5/17) در مورد باقی آدمها اگر شوخی هم کرده باشد، خیلی مطمئن نیستیم. اما به هر حال اینها را میتوان تشخیص داد:
این #ارسطو است. آن را از روی کتاب "رسالهی اخلاقیات"ش که در دست دارد، تشخیص میدهیم:
6/17) اونی که نشسته و داره چیزی مینویسه، #فیثاغورس هستش و پیرمرد کچل پشت سرش رو مطمئن نیستیم ولی حدس غالب علما اینه که بوئتیوس فیلسوف ایتالیایی باشه.
اما آدم جالبترش برای ما #ابن_رشد هم با عبای سبز و عمامه سفید و سبیلهای خفنه.
اونی هم جلوی فیثاغورس نشسته #ارشمیدس هستش.
7/17) این هم تصویر #آناکسیماندروس یا #آناکسیماندر فیلسوف قرن ششم ق.م یونانی ست. از خفنترین آدمهایی که دنیا به خودش دیده و قبل از داروین حدس زده بود، ما خیلی هم باحال خلق نشدیم و احتمالن یه جورایی از یک حیوان دیگر تکامل (!) پیدا کردیم.
8/17) این آقاهه که ریش داره و یک گوی درخشان در دست راست، #زرتشت هستند. تصور رمانتیک و متعالی داشتن از این کاراکتر خیلی قبل از #نیچه در اروپا رواج داشته (این رو هم خیلی وقت دوست دارم در موردش بنویسم، شاید یه موقعی نوشتم)
9/17) سمت راست احتمالن یا پلوتینوس (#فلوطین) باشه یا شک داریم که شاید هم کارنیادیس (فیلسوف شکگرا) باشه.
سمت چپ اما به اجماع قاطبهی علما حتمن #دیوژن هستش. وسط این همه هیاهو روی پلهها ولو شده و دنیا به هیچ جاش نیست.
101/17) این که پرگار در دست داره، دیگه خیلی آسونه. #اقلیدس بنیانگذار هندسهی مشهوری با این نام:
11/17) این آقا خوشحال هم یا #اپیکور (واضع فلسفهی لذت یا لذتگرایی) هستش یا شاید هم #دموکریتوس املقب به فیلسوف خندان (با سید خندان اشتباه نشود).
چرا شک داریم، به خاطر این علفهای دور سر و لبخند ملیح. به هر دو بزرگوار یاد شده میخوره این طوری باشند.
12/17) چپ: #زنون رواقی است. پایهگذار کلاس معظم رواقیگری در فلسفه. از دید او خوشبختی انسان غایت مطلوب است.
راست: #پارمنیدس از فلاسفهی پیشاسقراطی است که علم منطق یا مابعدالطبیعه مبتنی بر منطق رو ابداع کرد.
13/17) اما پارمنیدس، ای رفیق منطقدان ما، ظاهرن علائق دیگری هم داشتند و نگاهشان شما را به سمت #هیپاتیا فیلسوف زن نوافلاطونی، ا ریاضیدان، فرزند تئون، اهل اسکندریهی در زمان امپراتوری بیزانس میبرد. (هنوز هم فکر میکنید فیلسوف زن نداریم؟!)
14/17) سمت راست #سقراط کبیر است. دماغ بزرگوار جای شک باقی نمیگذارد؛ کنار او آیسخینس (خطیب یونانی) ایستاده.
و سمت چپ #اسکندر_مقدونی و کنار او #گزنفون (یا زِنِفون - زِنفان) مورخ یونانی است. نصف جعلیات و توهمات تاریخ کهن ایران و یونان مال این بزرگواره.
15/17) اگر حوصلهتان از تاریخ فلسفه و نقاشی سر نرفته و هنوز هم دارید میخوانید، شوخی آخر #رافائل را برایتان بگویم تا خستگیتان در برود.
16/17) این بزرگوار که خود را جمع بزرگان جهان جای داده و کنار #زرتشت مثل سیامک انصاری به دوربین نگاه میکند، خود #رافائل است، در بیست و هفت سالگی، و ده سال پیش از مرگ.
رافائل سال ۱۴۸۳ به دنیا آمد، بین سالهای ۱۵۱۰ و ۱۵۱۱، مکتب آتن را کشید و در سال ۱۵۲۰ در ۳۷ سالگی از دنیا رفت.
17/17) رافائل تنها کسی نبوده که این کارو کرده، قبلن یه رشته توئیت نوشته بودم در مورد هنرمندانی که خودشون رو در آثارشون جا کردند.
1/7) "هر چه طولانیتر و بیشتر به یک داستان خندهدار نگاه کنیم، غمانگیزتر میشود."
این روایت #گوگول از کمدی یا تراژدی بودن یک داستان است.
2/7) در مورد عظمت گوگول در ادبیات روسیه، نظر مشهوری وجود دارد که احتمالاً همه بارها شنیدهایم این که "همهی ما از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم."
گوگول و شنل او آن قدر بر ادبیات مدرن روسیه و متعاقب آن کشورهای دیگر تاثیر گذاشت که این بیرون آمدن از زیر شنل او، امری بدیهی شد.
3/7) این را هم در پرانتز عرض کنم که بر خلاف آن چ که در منابع فارسی میبینید، این جمله از ایوان تورگینف نیست. نه این که نظر تورگینف این نبوده باشد، بلکه این جمله به کسان دیگری هم نسبت داده شده و داستایفسکی هم از این نسبت در امان نمانده.
برای این که این را نقاشی میکرد و میگفت دارم طرح استوریبورد برای فیلمام میزنم!
2/8) یکی چیزهایی که تماشای فیلمهای #آکیرا_کوروساوا به طرز فوقالعادهای جذاب میکند، این است که میتوانید هر لحظه که دوست داشتید، روی پلانی فیلم را نگه دارید و یک عکس خوب را تماشا کنید.
3/8) کوروساوا برای کشیدن استوریبوردهای خودش از گچ، آبرنگ، گواش و سومی (تکنیک سیاهقلم ژاپنی) استفاده میکرد.
1/15) شاید جوانها به جز رهبر فعلی جمهوری اسلامی که ردیف دوم نشسته و احتمالاً بازرگان که ردیف جلو وسط نشسته، برای شناختن باقی آدمها کمی با مشکل مواجه شوند و مقایسه ایرج ملکی با این مجلس خیلی برایشان معنادار نباشد.
اما ماجرا چیست؟
2/15) آنها که ردیف اول نشستهاند، از راست: احمد صدر حاجسیدجوادی، مهدی بازرگان تبریزی، و یدالله سحابی اند،
و ردیف عقب هم آن که سمت چپ با پیراهن آستین کوتاه نشسته جواد فکوری است.
خب که چی؟
3/15) دکتر احمد صدر حاجسیدجوادی، اهل قزوین، قبل از انقلاب وکیل بود، و وکالت سرشناسترین روحیانیون تاریخ معاصر ایران را ایشان بر عهده گرفت: سید علی خامنهای، محمدرضا مهدوی کنی، صادق خلخالی، فرزندان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و علی مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، و ...
1/16) در نگاه اول ممکن است تصور کنیم که این نقاشی به چند قرن قبل تعلق دارد. مثلاً دوران رنسانس یا رمانتیسیسم؟
اما این طور نیست، این کار نه به خاطر قدمتش، که بنا به دلایل دیگری از توئیتر و فیسبوک علاقمندان به هنر درآورد.
2/16) شاید از این جا شروع کنیم که این نقاشی کار چه کسی است، بد نباشد.
بهتر از ترکیب رنگ و موضوع آن فریبمان ندهد، این کار بسیار متأخر است. ظاهراً ایگناتسیو ترلیس، نقاش معاصر اسپانیایی، حوالی سال 2017 این نقاشی را با نام
RÉQUIEM مرثیه
کشیده است.
3/16) و سال 2018 بخشی از نقاشی، طرح روی جلد آلبوم گروه سادیستیک با نام
l'appel du vide ندای مغاک
شد.
(البته حادر مورد این تاریخها خیلی مطمئن نیستم)
1/19) ممکن است این نقاشی این روزها بارها در تایملاین سوشالمدیای شما آمده باشد.
چه چیزی این آن را این طوری مهم کرده؟
چرا نمیشود ندیدش؟
2/19) در نگاه اول یک نقاشی قرن نوزدهمی، مثل همهی نقاشیهای آن دوره است. اما حتا اگر مخاطب نقاشی و هنرهای تجسمی هم نبوده باشید، با دیدن این نقاشی یک چیز بلافاصله توجه شما را جلب میکند.
این چشمهایش:
3/19) اما ماجرا چیست؟
اول این که این نقاشی
La Fiancée hésitante
که بعضاَ The Reluctant Bride هم ترجمه شده و شاید بشود نامزد مردد یا عروس بااکراه آن را ترجمه کرد،