1/14) احتمالن بارها به نقاشیهایی با موضوع زنان عریان برخوردهاید که جایی توی تصویر یک #قو حضور دارد.
این سوال ممکن برایتان پیش آمده باشد که این قو این وسط این زنان زیبای عریان دقیقن چه کار میکنه؟
این رشته در بارهی زنان و قوها در تجسم هنری است، اگر دوست داشتید بخوانید:
2/14) اگر تصور کردهاید که این قوی زیبا از حرامزادگی و آبزیرکاهی این جاست و خودش را به معصومیت زده تا کنار زنان زیبایی باشند که دست بر قضا چیزی هم بر تن ندارند، باید بهتون بگم کاملن درست فکر کردید.
گول ظاهر ایشان را نخورید. دقیقن به همین خاطر آن جا هستند که فکرش را کردهاید.
3/14) #لدا در اسطورههای یونانی، همسر زیبای توندارئوس پادشاه اسپارت بود و چهار فرزند داشت که #هلن (که احتمالن از فیلم #تروی یا #تروا یادتون هست) یکی از اونهاست.
شما هر جا اسم لدا رو سرچ کنید احتمالن یه قو هم باهاش میاد! لااقل این یکی اما قو نداره:
(اثر جیوانی پدرینی قرن 16)
4/14) در باور میتولوژیک یونانی، #زئوس خدای خدایان، هر کاری میکنه نمیتونه از خیر همخوابگی با لدا بگذره. برای همین تصمیم میگیره به معجرهای متوسل بشه و به شکل قویی در میاد و لدا را میفریبه با اون میخوابه و در بعضی روایتها امده که تجاوز میکنه.
نقاشی آدولف ورتمولر رو ببینید:
5/14) حاصل این تجاوز یا فریب، اتفاقی مهمه.
از چهار فرزند لدا که عکسشون رو در توئیتهای بالا دیدید، سه تاشون از همسرش نیستند و #هلن در واقع فزرند خداست.
(داستان آشنا به نظر میرسه؟🤨 گمون کنم یه جای دیگه هم اینو شنیدم.)
نقاشی قرن 15 را ببینیید و تخمهای خدایی رو در سمت راست:
6/14) این اتفاق اساطیری مرجع الهام نقاشیها و آثار هنری بسیاری میشه.
مجسمه و نقاشیای از قرن 4 قبل از میلاد و موزائیکهایی از قرن دوم و سوم پیش از میلاد
7/14) بعدها نقاشیهای مدرنتری هم به وجود میاد که با ریختن ابهت خدایان اساطیری وجه اروتیک ماجرا بارزتر میشه. شبیه همونهایی که دیدید یا نقاشیهای مشهور #روبن در قرن 17:
8/14) #میکلانژ و #داوینچی هم این نقاشی رو کشیدند که گم شده و امروز اثری ازشون نیست. اما ما میدونیم که وجود داشتند چون کسانی از روش کپی کردند. کپیهای کارهای داوینچی همونهایی هستند که اول توئیت دیدید و این هم کپی کار #میکلآنژ:
9/14) هر چه قدر هم که میگذره قوی داستان ما خصلتهای مردانه بیشتری پیدا میکنه و از معصومیت خداییش کاسته میشه. نقاشی فرانسوا بوشر در قرن 18 رو ببینید:
10/14) در روزگار مدرن وجه اروتیک ماجرا بر هر چیز دیگری غلبه کرده. کارهایی که با عنوان #لدا_و_قو وجود دارند، وجوه پنهانی از اسطورهشناسی، دین و روانشناسی انسان رو بیمحابا آشکار میکنند. نقاشیهای قرن بیستم را ببینید:
11/14) میتوانید مواجههی امروزین با داستانی مذهبی را در مجسمههای متاخر هم به سادگی ببنید. از مجسمهای فمینستی که آن را به مثابهی تجاوز تقبیح میکند تا آن که شهوانیت را به عنوان حقیقتی انسانی میستاید:
12/14) قو و لدا از اسطوره تا روانشناسی در طی قرنها حضور پیدا میکنند. از شعر ییتس تا عکاسیهای صحنهسازی شدهی مدرن و سینما و اینستالیشن:
13/14) و نهایتن، لباسی که تراویس بنتون (طراح دیور) برای #مارلنه_دیتریش طراحی کرد تا در مهمانی اسکار 1935 بپوشه، لدا و قو و تمام این داستانها رو به عرصهی عمومی آورد و هنوز هم در دنیای مد باقی مونده:
14/14) تعداد کارهایی که با موضوع زنان و قو ساخته شده، بیشماره و امکان توییت کردنش نیست.
البته حضور قو در باورهای افسانهای تنها به جنبهی اروتیک آن محدود نمیشود. پیشتر در مورد #آواز_قو این جا نوشتهام که اگر دوست داشتید میتوانید بخوانید:
1/9) مثل مشهور حضرت مولانا در مورد فیل در اتاق تاریک را حتماَ شنیده یا خواندهاید.
یک تمثیل خفن شبیه به آن در دنیای غرب وجود دارد، با همان ایدهی اتاق تاریک.
این شکلی است که:
2/9) در تمثل غربی، به جای رابطهی اپیستمولوژیک یک اتاق تاریک و فیل، رابطهای بین اتاق تاریک و یک گربهی سیاه طرح میشود.
3/9) صورت این تمثیل (آنالوژی را دارم این جا به تمثیل ترجمه میکنم) این طوری است:
فلسفه: مثل این است که دریک اتاق تاریک دنبال یک گربهی سیاه بگردید.
1/6) یک سکانس در فیلم #کازابلانکا هست که جزء به یادماندنیترین صحنههای تاریخ سینما شده.
در کافهی ریک، آلمانها که فرانسه و مستعمرات آن را اشغال کردهاند، با پیانیستشان آواز
Die Wacht am Rhein (دیدبان راین)
را میخوانند.
2/6) این سرود "دیدبان راین" چیزی در مایههای "سلام فرمانده" ماست، البته میراث هنری آلمان را باید مد نظر داشت و طبعن نسبت دیدبان راین به سلام فرمانده مثل نسبت واگنر است به آهنگران.
3/6) در این صحنه، ویکتور لازلو در دفتر ریک صدای خواندن نازیها را میشوند. به سراغ بند کافه میرود و از آنها میخواهد که موزیکِ
La Marseillaise (اهالی مارسی)
را بنوازند.
۱/۱۱) در ۱۸ دسامبر ۱۹۸۹ نیکولای چائوشسکو، دیکتاتور کمونیست رومانیایی، به دعوت رسمی جمهوری اسلامی به تهران آمده بود تا اتفاقی عجیب در تاریخ معاصر رقم بخورد.
۲/۱۱) جمهوری اسلامی تلاش میکرد تا هر طوری شده به عنوان یک حاکمیت عرفی مثل هر کشوری در دنیا، با کشورهای دیگر در ارتباط باشد و در این میان دیکتاتور منفور رومانی گزینهی مناسبی به نظر میآمد
۳/۱۱) اما آغوش تهران، خیلی برای چائوشسکو خوشیمن نبود. چند روز بعد زمانی که دیکتاتور به کاخ ریاست جمهوری خود در بخارست برگشته بود، با انقلاب آنی مردم خود مواجه شد.
1/7) "هر چه طولانیتر و بیشتر به یک داستان خندهدار نگاه کنیم، غمانگیزتر میشود."
این روایت #گوگول از کمدی یا تراژدی بودن یک داستان است.
2/7) در مورد عظمت گوگول در ادبیات روسیه، نظر مشهوری وجود دارد که احتمالاً همه بارها شنیدهایم این که "همهی ما از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم."
گوگول و شنل او آن قدر بر ادبیات مدرن روسیه و متعاقب آن کشورهای دیگر تاثیر گذاشت که این بیرون آمدن از زیر شنل او، امری بدیهی شد.
3/7) این را هم در پرانتز عرض کنم که بر خلاف آن چ که در منابع فارسی میبینید، این جمله از ایوان تورگینف نیست. نه این که نظر تورگینف این نبوده باشد، بلکه این جمله به کسان دیگری هم نسبت داده شده و داستایفسکی هم از این نسبت در امان نمانده.
برای این که این را نقاشی میکرد و میگفت دارم طرح استوریبورد برای فیلمام میزنم!
2/8) یکی چیزهایی که تماشای فیلمهای #آکیرا_کوروساوا به طرز فوقالعادهای جذاب میکند، این است که میتوانید هر لحظه که دوست داشتید، روی پلانی فیلم را نگه دارید و یک عکس خوب را تماشا کنید.
3/8) کوروساوا برای کشیدن استوریبوردهای خودش از گچ، آبرنگ، گواش و سومی (تکنیک سیاهقلم ژاپنی) استفاده میکرد.