در این #رشته_توییت سعی کردم به طور خلاصه و تقریبن مرتبط، راجع به محمد و آیههای قران، با توجه به محدودیتهای توییتر مطالبی بنویسم.
امیدوارم مفید واقع بشه و نظری هم داشتید بنویسید.
1
همه میدانیم محمد در چهل سالگی و پس از تشدید بیماری اسکیزوفرنی، یک روز در غار حرا دچار توهم شد و صدایی را شنید که او را برگزیده از طرف خدا برای هدایت مردم میخواند...
2
حالا بماند که چرا خدا از بین این همه دانشمند و ادیب و فیلسوف و نابغه در تاریخ، یک فردِ عامیِ بیسواد و بیهنر را باید برای هدایت بشر انتخاب میکرد...
3
محمد پس از شنیدن این صداهای عجیب، آشفته و پریشان به سمت خانه و پیش خدیجه، شوگر مامی ثروتمند و باهوش خود رفته و با ترس و لرز داستان را برای او تعریف میکند. خدیجه که زن آیندهنگر و فرصت طلبی بود و آشنایی کامل با شخصیت محمد داشت، او را آرام کرد و به او گفت...
4
این صدای فرشته جبرئیل است که از طرف بت بزرگ قبیلهِ تو به سوی تو آمده تا تو را مبعوث به پیامبری کند. همانجا هم آیههای ابتدائی، یعنی نشانه های وجود نبوت(خبر دادن از غیب) برای دستورالعملهای رسالت خیالی را خلق کردند...
5
(آیه های اول علق و قلم و مدثر و مزمل که شباهتهای انشائی زیادی به هم دارند)
این موضوع را به نزدیکترین افراد اطلاع دادند و محمد پس از مدتی به شکل آشکار ادعای خود را در مکه اعلام کرد...
6
. مردم مکه، عقلای قوم و حتی بسیاری از نزدیکان و اقوامش چون آشنا با مشکلات روحی و شخصیتی او بودند ادعاهای او را جدی نگرفتند و برای همین در مدت سیزده سالی که در مکه به تبلیغ پرداخت پیروان چندانی پیدا نکرد...
7
. برای همین تلاش میکرد به بردهها، افراد طرد شده و اشخاص غیر بومی نزدیک شود و در این بین با چند نفر نصرانی اهل شام برخورد کرد و از آنها داستانها و اشعار بسیاری آموخت که در آیه های مکی قران نمود بسیاری پیدا کردهاند...
8
در مکهی آن دوران شعر و شاعری و بلاغت کلام بسیار رایج بود و محمد با سرقتهای ادبی و ترکیب آنها با داستانهایی که یاد میگرفت، سعی میکرد سرودهها و مطالب متفاوتی ارائه کند تا بتواند آنها را بهعنوان آیات بت بزرگ الله که ادعا میکرد از همه بتها بزرگتر و متفاوتتر است ارائه دهد...
9
تا اینکه اتفاق تاریخی بزرگی که سرنوشت او و تاریخ دنیا را عوض کرد. محمد، به چیزی دست یافت که در خواب هم نمیدید، و آن، دیدار با سران دو قوم بزرگ یثرب(مدینه) و دعوت آنها از او برای مهاجرت و مهتری شهر بود...
10
. ملاحظات سیاسی و نیز حسادت مردم یثرب به رونق و شکوه آن دوران مکه از دلایل اصلی آنها برای این تصمیم بود. این قضیه فرار و مهاجرت شبانه به محمد، پشتگرمی و فرصتی تاریخی داد تا اهداف خود را با خیال راحت پیگیری کند...
11
از همان ابتدا با بسیج مردم مدینه و تشویق آنان به جهاد و غنایم مادی و معنوی شروع به راهزنی و غارت کاروانهای ثروتمند مکه کرد و چنین حملاتی که برای مردم محروم مدینه ثروت رویایی مکیان را به ارمغان میآورد، پایه های اقتدار محمد را محکمتر و اورا جریتر کرد...
12
از آن پس لحن آیههای قران محمد(آیات مدنی) کامل تغییر کرد و از حالت شاعرانه، جملات کوتاه، توصیفها و توصیههای ساده تبدیل به حالتی تحکم آمیز،فرمانهای مفصل و خشونتآمیز به نفع خود و پشتیبانان خود شد...
13
همین موقعها هم بود که با توجه به شرایط جدید بهوجود آمده تعدادی از آیههای قبلی را با سخنان و آیههای جدید نقض کرد!...
14
حال بماند که این چگونه خدای بسیار دانا و متعالی است که ثبات رای ندارد و خیلی راحت سخنان خود را که اصولن باید حکیمانهترین حرفها باشد عوض میکند، و اینکه آیا ممکن نیست پس از محمد، در آینده دوباره شرایط تغییر کند و نیاز به اصلاح و بازنگری در آیات قران باشد؟!...
15
یا الله فقط در دوران حیات محمد، مجاز به تغییر سخنان خود بود؟!
بعدها علمای اسلام برای ماله کشی این موضوع، بحث ناسخ و منسوخ را پیش کشیدند که باز چیزی از مسخره بودن و عدم ثبات ادعاهای محمد کم نمیکند...
16
بنابراین با دقت در آیههای قران متوجه تناقض در موضوعات و نحوه نگارش میشویم.
آیات و جملاتی که در ابتدا بیشتر، نتیجه تاثیر تفکرات و سخنان دیگران و بعدها بیشتر، دستورات و احکام محمد شد...
17
از جمله، آیات و احکام مربوط به زنان محمد که در کتاب جهانشمول قران که اصولن کتابی کامل و مرجع برای تمام ادوار تاریخ و تمام جهانیان باید باشد!...
18
موضوع مهم دیگر، پراکندگی و شلختگی مطالب قران است و همچنین سخنان کلی، بی اثر و به درد نخور و یا آشکاری که هر کسی از آن آگاه است...
19
بعضی داستانها و مثالها که بیشتر خندهدار،ابلهانه، بچگانه و به دور از عقل است بارها و بارها تکرار شده، در عوض بسیاری از مسائل مهم و حتی احکام اسلامی یا وجود ندارد ویا ناقص بیان شده است...
20
قسمتی از قران هم توصیفاتی دنیوی و بچه گول زننده از جهان آخرت و شرح پاداش و عذاب برای بندهها و دشمنان الله است.
همچنین حروف مقطعه و جملات و عبارات بی سر و ته، بی معنی، مبهم و ناقص که موجب اختلافات شدید و بسیار بین مسلمانان و ایجاد فرقههای زیاد شده است...
21
در آخر یادآوری کنیم آیاتی را که مروج خشونت و خشم و کینه علیه دگراندیشان و حاوی توهینهای سخیف به مخالفان است.
بحث راجع به این کلام خدا! بسیار است و توییتر محدود.
22
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
این #رشته_توییت رو در انتقاد از بعضی دوستان می نویسم اما منظور اصلی در قسمتهای آخر رشتو بیان شده:
یک موضوع تاسفبار که در بحثهای طرفداران سیستمهای مختلف حکومتی شاهدیم اینه که دوستان مشروطه خواه برای اثبات بد بودن سیستم جمهوری و دوستان جمهوری خواه برای اثبات بد بودن پادشاهی مشروطه بدترین نمونه کشورهای دارای این دو نظام رو مثال میزنند تا ثابت کنند سیستم مورد علاقه شون بهتره⬇️
عزیزان، این سیستمهایی که مثال میزنید فقط حکومتهای دیکتاتوری هستند که یک نفر یا یک گروه یا یک تفکر خاص در آن، به صورت مادام العمر قدرت را به طور کامل در اختیار دارند.
به نظر من اسم حکومت مهم نیست. مهم قوانینیه که مانع استبداد و فساد شوند و باعث ایجاد شفافیت در همه عرصه ها گردند⬇️
#رشتو
ص1/7)
بله قتل و خشونت و آتش به اختیار بودن حتی برابر مجرمان نیز پذیرفته نیست. این در صورتی امکان پذیر است که در کشور، نظامی منطقی، آزاد و به دور از ایدئولوژی، حاکم باشد. نظامی مبتنی بر عدالت، عقلانیت، منطق و احترام به حقوق تک تک افراد. ...⬇️
ص2/7)
اما شرایط امروز کشور و مردم مستاصل از ستم و خشونت عریان حاکمان مستبد، دروغگو، دزد و البته جنایتکار با کدامیک از شرایط ذکر شده بالا مطابقت دارد؟ ...⬇️
ص3/7)
حاکمیتی که کوچکترین نقدی را برنمی تابد و پاسخ کمترین اعتراض و حق خواهی را با باتوم، گاز اشک آور، اسپری فلفل، زندانی کردن، شکنجه و کشتن می دهد. ...⬇️
ماه رمضان که میشه دوباره یاد این خاطره سالهای اول جوانیم میفتم. گفتم اینجا هم باهاتون به اشتراک بذارم شاید خوشتون اومد و به دردتون خورد:
یادمه اون دورانی که هنوز یه مسلمون معتقد بودم یکی از روزهای ماه رمضان، موقع اذان ظهر مسیرم به سمت یکی از مسجدهای معروف افتاد...
قبلش هم شنیده بودم که خطیب معروفی هم چند روز قرار بوده اونجا بعد از نماز سخنرانی کنه. من هم خوشحال از اینکه با یه تیر دو نشون میزنم رفتم وضو گرفتم برای نماز. بعد از نماز نشستیم تا این آخوند که خیلی هم معروف بود به باسواد بودن بره بالای منبر...
اون روز راجع به فضائل پیامبر صحبت میکرد تا رسید به اینجا که گفت پیغمبر هر گاه وضو میگرفت بقیه مسلمانان بلافاصله ظرفی میآوردند تا قطرات آبِ باقی وضو را جمع کرده و به عنوان تبرک استفاده کنند. اینجا که رسید چشماشو گرد کرد و با غرور خاصی گفت:...