#رشتو
اسفند ۹۸ و با شروع کرونا و قرنطینهها و مهاجرت (نزول) مردم به فضای مجازی دکتر مهدی سپهری (استاد فلسفه) متنی را منتشر کردند.
بخشی از این متن بعد از دیدن برنامه #زندگی_پس_از_زندگی کمی برایم قابل فهمتر شد. برخی از مسائلی که راویان این برنامه مطرح میکنند و اتفاقا مشترک هم هست
از مباحث بسیار عمیق فلسفی و عرفانیست که با فرد باید با مطالعه و "تفکر" بسیار عمیق به آن برسد یا با شهود. و از آنجایی که این راویان از مردم معمولی هستند احتمال دوم بسیار قویتر است.
لطفا متن استاد سپهری را با دقت بخوانید:
اندر حقیقت و مجاز
کمی به نوک انگشتان پا خیره شده و کم کم از سمت پا بهسمت دستها بالا میآید. "آدم" اولین بار است که خود را اینگونه میبیند. احساس می کند در شیشه ای گرفتار آمده و ازپشت قاب شیشهای خودش را - ببخشید بدنش را- میبیند. در پایین بدن، کف پایش، زبری و نرمی خاک را لمس میکند
دستش را به بدنش می کشد و سپس آن را بالا می برد به سمت نگاهش. نرمی چشمان را حس می کند. حس غریبی است و کمی هم گیج کننده. تا قبل از این فقط می دید اما الان احساس میکند از درونِ قاب چشمانش نظاره گر است؛کمی تنگ است.
قبلا بی جهت میدید یعنی همه اطراف را با یک نگاه میدید اما الان جهتدار می بیند؛ یعنی سرش را باید بچرخاند تا ببیند. خدایا چرا اشیاء اینقدر دور شده اند و اینقدر بی حس و حال
قبلاً به هر چه توجه میکردم در آغوشم بود یا در آغوشش بودم. چرا باید دستانم را دراز کنم تا صورت "حواء" را لمس کنم
قبلا نفَس در نفَسم بود؛ الان گرچه کنارم است اما اینقدر دوراست. قبلا برایم "تو" بود اما الان "او"شده است. پیش از این میوه ها را هم می فهمیدم و میوه ها هم مرا. به صرف دیدنشان، هم لمسشان می کردم هم بویشان را میشنیدم، هم طعمشان را می چشیدم و حتی زمزمه ای را که با من داشتند، می فهمیدم
رنگِ پُررنگِ چمن ها، موسیقی هم می نواخت. اما الان همه برایم "شیء" شده اند بی روح و منجمد؛ برایم "آن" شده اند. قبلاً همه را "تو" می دیدم. همه أنیس من بودند و من مأنوس با همه. اصلاً همه خودم بودند اما الان همه "او" شده اند؛ حتی "حواء".
همه یک نَفَس بودیم، هم نفـْسْ و هم نَفَس. الان همه "دیگری" شده اند. همه غریبه اند. سینه ام تنگ است، بغض گلویم را می فشارد. این غربت غربی چقدر سخت است. اینجا هیچکس آشنا و اهلی نیست. درست مانند کودکی که در ازدحام، مادرش را گم می کند.
می خواهم به وسعت همه هستی گریه کنم. ای کاش در آن قربت شرقی که قول گرفتی تا لحظه ای چشم از چشمانت برندارم بر عهدم می ماندم. مرا چه به خلود و مُلک لایبلی؟ خلود و مُلک، خودت بودی یعنی خودِ خودم. چه لذتی داشت آن اشراق شرقی. چرا همه چیز زمخت و تاریک شده؟
آن همه لطافت و نرمی کجا رفت؟ آن موجودات بلورین و نازنین که به یک نگاه آمرانه ات، آن چنان حیا کردند که در من حلّ شدند کجا رفتند؟ خضوع و سجده شان به من نه فقط آنها را، که خود من را هم کُشت و مستغرقِ در عزِّ تو، محو شدم، و وقتی به صحو آمدم خود را هم آغوش بهشتیان دیدم.
همه مهربانی ها "چهره به چهره" و "تودرتو" بود. حتی خشم و غضب هم چشم در چشم بود. الان همه چیز دارد بی رنگ میشود، نگرانم که از حقیقت، صورتکی بیش نماند. دل نگران حضورم که دارد از کفم می رود. همه چیز شده تصویر. اشخاص گم شدهاند در ورای تصویر.
صورت ها بی روح اند. این صورت ها از آن همه حیات با طراوت بهره اندکی دارند. تار مو و پیچش گیسوی حضور کجا و دلالت بی روح مفاهیم کجا؟ این حیات فقط اسمش حیات است حیات دمِ دستی و پست: حیات دنیا.
ای کاش ما و @AbbasMowzoon و راویان این مطلب را بخوانند تا عمق فلسفه اسلامی را درک کنیم.
شاید هم بد نباشد شبکه ۴ استادانی چون دکتر سپهری را دعوت کنند تا قدری در مورد مبانی فلسفی و وجودشناختی این مساله بحث و گفتگو کنند. قطعا نیاز است مخالفین نیز دعوت شوند.
سال ۸۷ برای درس روش تحقیق موضوع مسکن رو انتخاب کردم. اون سالها هم جهش قیمت مسکن داشتیم و میگفتن بیماری هلندیه که البته حرف رایگانه!
رفتم تو بازار. طبیعتا بنگاهها یکی از جاهایی بود که باید میرفتم
خلاصهی همهی حرف بنگاهیها این بود که من اینجا نیستم که اگر دو نفر میخواهند...
معامله کنند یک کمیسیونی بگیرم. من اینجام که اگر زمین خوبی گیر آوردم بخرم و اگر مشتری خوبی آمد بفروشم
یعنی اساسا سود من در گران شدن است نه افزایش معاملات مسکن.
فلذا احتکار و نفروختن بیشتر برای من سود دارد تا فروش بیشتر و کمیسیونِ بیشتر.
نکات زیادی در بازار مسکن وجود دارد
اما راهکارهای اقتصاد اسلامی برای مسکن باید به کار گرفته شود
اول از همه مساله مالکیت زمین تعیین تکلیف شود. کنز زمین و احتکار مسکن از نمونههای بخس اموال است. کشور ما تا دلتان بخواهد زمین دارد و بهانهی کمبود آب یک فریب بزرگ است برای جلوگیری از عرضه زمین رایگان به مردم و شکستن قیمت
#رشتو
شاید بد نباشد بدانید دعوای این روزهای #نقدینگی سر چیست؟
سر این معادله است که پولیون در اقتصاد آن را چون آیه قرآن میدانند
بیائید ساده به این فرمول نگاه کنیم
P سطح عمومی قیمتهاست
Y میزان کالاها و خدمات در اقتصادست
V سرعت گردش پولست
M عرضه پولست
نقدهایی که به این نظریه شده آنقدر زیاد است که نیازی به بیان آن نیست. از فروض این نظریه گرفته تا نقدهایی که فیسکالها (مالیون) به این نظریه کرده اند.
اما من میخواهم از دیدگاهی دیگر این نظریه را بررسی کنم
سوال:
تورم در این فرمول متاثر از رابطه سه متغیر است. آیا در جامعه هم همین است؟
یعنی آیا تورم در جامعه متاثر از فرهنگ، سیاست، فساد، نرخ ارز، قیمت انرژی، روابط بین الملل و ده ها عامل دیگر نیست؟ یعنی رفتار مردم دهه شصت که نان شبشان را با هم قسمت میکردند با مردم یک جامعه که به خون هم تشنه هستند روی تورم تاثیر جدی ندارد؟
فساد اقتصادی و احتکار چه؟
ماجرای خرید سیسمونی ترکیه ای خانواده قالیباف آنقدر که برای من ناراحت کننده بود، خوشحال کننده هم بود.
شاید بپرسید این رفتار زشت و این تبعیض آشکار چه خوشحالی دارد؟
بیائید از چند زاویه به این موضوع نگاه کنیم
١. اول از زاویه منبع خبر. منبع این خبر فردی است که منتسب است به جریان عدالت خواهی و این یکی از بزرگترین و مهم ترین دلائلی است که نشان میدهد مردمی که به این خبر واکنش منفی داشتند این رفتار را خلاف عدالت میدانند. یعنی این تبعیض را قبیح میپندارند.
اینکه در شرایطی که عموم مردم نمیتوانند چنین هزینههایی انجام دهند خانواده یکی از مسئولین کشور چنین اقدامی انجام میدهد
٢. نکته دوم مربوط است به اینکه اگر همین اتفاق توسط یکی از وزرای هزار میلیاردی دولت قبل می افتاد مردم واکنش خاصی نشان نمیدادند.