Tataouinea hannibalis/تطاوینیا هنیبعلیس
دایناسوری از خانواده خباشیسوریدها/Rebbachisauridae اهل استان تطاوین تونس.
البته محل فیلمبرداری ماسایزلی سیاره تاطوئین در جنگ ستارگان جزیره جربة تونس بوده، نه استان تطاوین تونس.
دایناسور دیگری که ربط وثیقتری با جنگ ستارگان دارد، اسکلتی ساختگی است که در پسزمینه صحنه سرگردانی C-3PO ِ حائر در صحاری تاطوئین دیده میشود و به عنوان اسکلت اژدهای نابالغ کریط آنجا قرار گرفته. اما ساختار مهرهها و جمجمهها به وضوح شبیه دایناسوری از دیپلودوکوئیدهاست.
یک فرضیه میگوید این همان اسکلت دایناسوری است که در فیلم «یکی از دایناسورهای ما گمشده»¹ (۱۹۷۵) هم به ایفای نقش پرداخته است و بنابراین باید خود دیپلودوکوس/Diplodocus باشد که گویا پس از اتمام فیلمبرداری «امید نو» (۱۹۷۷) در جربة رها شده.
¹ one of our Dinosaurs is missing
اما تقدیر بازیهای جالب دارد. سالها پس از ساخت «امید نو»، دایناسوری از خانواده خباشیسوریدها که زیرگروه همان تبار دیپلودوکوئیدهاست، در سازند عینالقطار (Aïn el Guettar) تونس کشف میشود و راستش را بخواهید، جمجمه این عالیجناب، البته به جز دندانهایش، بیشباهت به خباشیسورها نیست.
من ترجیح میدهم خیال کنم کنم مهرهها و جمجمهای که حائر طلایی داستان «امید نو» با آن روبرو میشود، به تطاوینیا هنیبعلیس تعلق دارد، نه اژدهای کریط یا هر موجود خیالی دیگر.
بازی تقدیر را دستکم نگیریم!
نیرو نگهدارتان! #MayThe4thBeWithYou
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
عدهای تصور میکنند اینکه ما به جای الفبا (نویسه واجد حرکت) از ابجد(یعنی نویسه بدون حرکت) استفاده میکنیم، اشکال است، درحالیکه این مزیت خط فارسی است. خط فارسی به لطف همین ویژگی طی هزار و چندصد سال تغییرات واجی و گویشی زبان فارسی، تقریبا همه این تغییرات را تاب آورده…
چون نسبت به آنها بیتفاوت بوده و امروز هم نسبت به تنوع جغرافیایی فارسی بیتفاوت است. اگر قرار بود مثلا از الفبای لاتین استفاده کنیم، نگارش هر کلمه در هر شهر یک شکل میشد و هر صد سال، انبوهی نگارش تاریخی به دستور املاء ما اضافه میشد، شبیه آنچه در زبان انگلیسی و فرانسه میبینیم.
اینها که چنین طرز فکری دارند تا نوک دماغ خودشان را هم نمیبینند و خیال میکنند همه مردم همشهری آنها هستند و زبان معیار هم فقط مال شهر آنهاست.
مصداق خوبی از سادهسازیهای نادقیق علمی که پیش عوام، معتبرتر از اصل قضیه شمرده میشن.
درستش اینه همه پرندهها به یه اندازه دایناسور هستند.
قشر خاصی از کاربران شبکههای اجتماعی هم بدون دانش عمیق، همین سادهسازیهای نادقیق رو به جای علم ترویج میدن. چند تا مثال مشهور دیگه:
نادرست: تی. رکس، ولاسیراپتور، اویراپتور یا بقیه دایناسورها همگی تکامل پیدا کردند به مرغ و خروس.
درست: تی. رکس به هیچی تبدیل نشده. ولاسیراپتور هم همینطور. اغلب اونها فقط خویشاوند پرندههان و منقرض شدند. پرندهها از نسل گروه خاصی از دایناسورهای کوچک و پردار هستند.
برداشت نادرست: انسان از نسل میمون نیست.
برداشت درست: نه فقط اجداد انسان (که در زمانهای مختلف میمونهایی بودند شبیه باقی میمونهای بیدم از قبیل شمپانزه و گیبون و نیز میمونهای دمدار از قبیل رسوس…) بلکه خود انسان هم جزء زیرراسته Anthropoidea یا همون میمونها هستند.
خانواده مامانبزرگ کرمانج بودند؛ خودشون رو کرد میدونند، ولی به اندازه کردی یا بیشتر ترکی صحبت میکردند. شاهنامه را همه از بر داشتند. مامانبزرگ جز اشعار فارسی، هزاران بیت ترکی هم میدانست. ستاینده قمرالملوک وزیری و رشید بهبودف و بلبل بود. عاشق فرش خراسانی و ترکمنی…
میراثدار زنده اشعار جعفرقلی زنگلی. تنها کسی در میان بستگان که همت والایی در هدیه دادن قالیهای نفیس و جواهرات شریف داشت.
مسلمانیاش قشری نبود؛ اشرافش به تاریخ اساطیری ایران، به خصوص شاهنامه، موجب هیچ تعصبی در او نبود. بزرگترین دوستش کتابهایش بودند و بزرگترین دشمنش، زبان تندش.
دلم خیلی برای مادربزرگم تنگ شده. برای مادر پدرم و نیز، برای مادربزرگ پدرم، ننجان مرال (مادر مادربزرگ).
داستان ازدواج ننجان مرال و پدربزرگ بابا هم حکایتی دارد. ننجان را که دختری خوش قد و بالا بوده، به شوهری دادند که دوستش نداشت.
بابای ننجان خان بود و حرفش نافذ…
حالا که در آتش تب و درد دارم میسوزم و تقریبا هیچ کار دیگهای از دستم برنمیآد، به فکرم رسید یه توضیح مختصری درباره احتمال کشف سنگواره موجودات زنده قدیمی در مریخ کنونی بدم. اینکه بر فرض اگر سنگواره و فسیلی پیدا بشه، احتمالا چه شرایطی داره.
با توجه به شواهدی که امروز ازش صحبت میشه و از سالها پیشتر احتمالش طرح میشده، سطح مریخ دستکم تا ۳/۵ میلیارد سال پیش میزبان تودههایی از آب مایع بوده و این یعنی میتونسته میزبان زندگیهایی شبیه حیات جانداران زمینی باشه. این موجودات احتمالی صاحب همون سنگوارههای احتمالی هستند.
اما آیا این موجودات چیزی شبیه آدم فضاییهایی سبز کوچولو بودند؟ یا شبیه دایناسورها و حشرات و بهائم و طیور زمینی بودند؟
وقتی میگوییم «بیزاری از دروغگویی شخص الف به معنی ارادت به شخص ب» نیست، این پیام به سرعت به شخص ب میرسد که حمله را آغاز کند.
شخص ب در عینحال که از ضربه خوردن شخص الف لذت میبرد، نفری به ظاهر ابله و سفیه میفرستد برای حملات ایذایی به هرکس که اظهار چاکری نکرده.
شخص ب که موقعیت تازهای برای لگدپرانی به شخص الف پیدا کرده، راه حلهای دیگری هم (بجز حملات ایذایی) برای حذف مزاحم دارد. بهترین کار پختهخواری است.
پختهخواری فقط این نیست که رد دروغهای شخص الف را از صفحه شما بردارد و خودش دوباره منتشر کند. شخص ب حتی از خیر نماگرفت سادهای که خودش هم میتوانست تهیه کند، نمیگذرد. همین را هم میآید از توییت یک سال پیش تو برمیدارد و با نام کاربری دیگری به خودش منشن میدهد.
این نخجیک هم توضیحات روشنگرانهای درباره چند باور عامیانه پیرامون مسئله زبان دارد.
چند مورد دیگر هم به ذهنم میرسد که لزوما به مطالب ذکر شده در عکس مربوط نیستند، ولی نوعی برداشت و قضاوت نادرست درباره زبان هستند.
من زبانشناس نیستم و چه بسا آنچه نوشتم شامل برداشتهایی غلط باشد.
باور عامیانه: زبان فارسی هزار سال است که تغییر نکرده، پس زبان فردوسی و سایر قدما را متوجه میشویم، اما زبان انگلیسی تغییر کرده، پس خواندن متنهای شکسپیر برای انگلیسیزبان غیرممکن است.
نتیجهگیری عامیانه الف: پس زبان فارسی خیلی خوب است.
نتیجهگیری عامیانه ب: پس زبان فارسی بد است.
توضیح:
زبان فارسی هم تغییر کرده و تغییراتش اندک هم نبوده. این را هم با مطالعه متون تاریخی میشود دانست، هم با مطالعه لهجهها و گویشهای مختلف فارسی دری. چیزی که چندان تغییر نکرده و اجازه میدهد تا حدی، متون قدیم را بخوانیم و بفهمیم، شیوه نگارش کلمات در خط فارسی بوده.