مــتـیـن Profile picture
Jun 4, 2022 12 tweets 3 min read Read on X
این کتاب رو شروع کردم
Eight Dates
نویسنده‌ها بیشتر از سی سال در مورد روابط تحقیق کردن، و متوجه شدن از روی علائم ساده در یک رابطه، با دقتی نزدیک به صد در صد، میشه فهمید که فرجام پارتنرها چی میشه؛ با هم می‌مونن، یا جدا میشن (یا حتی با هم می‌مونن ولی زجر می‌کشن)
#خلاصه_کتاب_متین Image
مهمترین عاملی که مشخص می‌کنه سرانجام رابطه چی میشه، اینه که آیا پارتنرها دید مثبت به دیگری و رابطه دارن، یا دید منفی.
دید مثبت یعنی وقایع منفی رو ناچیز می‌بینن و تجارب مثبت در ذهن‌شون پررنگتره.
دید منفی یعنی همه تمرکزشون روی موارد ناخوشاینده، و نکات خوب رو گذری و موقتی می‌بینن.
داشتن دید مثبت اتفاقی نیست؛ نیازمند گفتگو بین افراده، تا اونها در مورد مسائل مهم حرف بزنن و تفاوتهاشون رو بشناسن. ولی خیلی‌ها موضوعهای مهم در رابطه رو نمی‌شناسن، یا سختشونه در موردش حرف بزنن. خیلی‌ها بارها با هم دیت می‌کنن، یا حتی وارد رابطه هم میشن، ولی شناختی از هم بدست نمیارن.
این کتاب هشت موضوع اصلی که باعث شناخت کامل طرف مقابل میشه رو در قالب هشت تا دِیت توضیح میده. هر دِیت به یک موضوع اختصاص داره؛ اعتماد، نحوه‌ی حل اختلاف، سکس و غیره.
توصیه‌ی به دِیت رفتن فقط برای اونهایی که تازه دارن همدیگه رو می‌شناسن و در ابتدای رابطه هستن، نیست. نویسنده‌ها دِیت کردن رو برای اونهایی که در رابطه هستن هم ضروری میدونن.
"دِیت کردن صرفا یک اولویت در رابطه نیست؛ تعهد شما به رابطه است"
در ادامه زیر همین توییت، خلاصه فصلهای کتاب (کارهای لازم پیش از دٍیت، و خودِ هشت دِیت) رو اضافه می‌کنم.
خلاصه فصل اول تا چهارم - گفتگوهایی که مهم هستن
(نکات ضروری پیش از دِیت رفتن)

خلاصه فصل پنجم - دیت اول: تعهد و اعتماد

خلاصه فصل ششم - دیت دوم: برخورد با اختلافها

خلاصه فصل هشتم - دیت چهارم: پول و کار

خلاصه فصل نهم - دیت پنجم: خونواده

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with مــتـیـن

مــتـیـن Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @matinkh_fa

Oct 1
«تعداد کار کمتر ولی با کیفیت بالاتر»

سال ۱۹۹۷ وقتی «استیو جابز» مدیر موقت اپل شد که این شرکت دچار افتِ فروشِ ۳۰٪ ای بود. «جابز» از مدیرهاش این سوالهای ساده رو پرسید که برای دوستهام (هر کدوم با شرایطی)‌ کدوم کامپیوتر رو باید بخرم؟ دید تعداد گزینه‌ها زیاده و مدیرها نمی‌تونن جواب ساده‌ای بدن.

همین باعث شد تا رویه‌ی شرکت رو عوض کنه. گزینه‌ها نباید گیج کننده باشن، تعدادشون کم ولی کیفیت‌شون بالا باشه - یه کامپیوتر و لپتاپ برای کاربرهای حرفه‌ای، و یه کامپیوتر و لپتاپ برای کاربرهای عمومی. /۱Image
نویسنده این طرز تفکر «استیو جابز» رو تحسین می‌کنه. میگه اصلا حرف من در این کتاب همینه. کار کمتر + کیفیت بالاتر روش درست کار کردنه؛ بجای «سرشلوغی نمایشی» که آدمها با تند تند جواب ایمیل و مسج دادن نشون بدن چقدر دارن کار میکنن. /۲
هیچکدوم از ما فقط مشغول یه کار نیستیم. هزارتا کار جانبی هم داریم انجام میدیم. ولی اگه در کارهامون دقیق بشیم، می‌بینیم فقط چندتا از اینها هستن که برای پیشرفت ضروری ان. هر چقدر هم سر بقیه موارد خودکشی کنیم، تو کارمون بالاتر نمیریم. /۳
Read 15 tweets
Jul 30
بعضی‌ها در زندگی دنبال شاد بودن ان، و عده‌ای به دراماها و اتفاقهای بد زندگی‌شون معتاد. به اعتقاد نویسنده، به دنبال شادی رفتن کار بیهوده‌ایه چون زندگی فرد به آینده و عوامل خارجی وابسته است. گیر کردن در دراماهای گذشته هم به فرد اجازه تغییر و پیشرفت رو نمیده. /۱ Image
زندگی روند یکنواختی نداره. همیشه بین حالت «خوب» و «بد» در نوسانه. شما نمی‌تونید همیشه از اتفاقهای خوب خوشحال باشید. یک روز هم همه‌چیز اونطور که میخواید پیش نمی‌ره. حتی بدن و روحیه شما هم یک وضعیت نداره - یک روز پر‌انرژی و با انگیزه اید، و روز دیگه بیمار و بی‌تحرک. /۲
نویسنده میگه اصلا تعریف ما از «خوب» و «بد» هم دقیق نیست. خیلی از اتفاقهای «بد» بهترین محرک و انگیزه‌ی فرد برای تغییر و پیشرفت بودن. خیلی از اتفاقهای «خوب» هم بعدا مشخص میشه که ضررشون بیشتر از سودشون بوده. /۳
Read 9 tweets
Jul 27
«چرخه‌ی عشق و نفرت»

برای مدتی یکی میشه مرکز همه‌ی دنیای شما. عشقِ این آدم مُسکنی میشه که دردها و ناراحتی‌هاتون رو فراموش کنید، و زندگی رو جور دیگه‌ای ببینید. ولی این هم، مثل هر داروی دیگه، بعد از مدتی اثرش میره، و دردها و نارضایتی‌ها برمی‌گردن. گاهی با شدت بیشتر. /۱ Image
نویسنده اکثر روابط امروز رو نوعی اعتیاد میدونه.
همه‌ی اعتیادها بخاطر این شروع میشن که فرد نمی‌خواد با دردی روبرو بشه. هر اعتیادی بخاطر دردی شروع شده، و احتمالا به درد بزرگتری ختم میشه. /۲
همه روابط بین حالت خوب و بد در نوسان ان. شما امروز عاشق پارتنرتون هستید و فردا اختلاف و نارضایتی پیش میاد. ولی موارد بد راحتتر به چشم میان. آسونتر هم هست که کاستی‌های طرف مقابل رو تشخیص بدید، تا خودتون. طولی نمی‌کشه که وزن موارد منفی انقدر زیاد میشه که رابطه رو ناکارآمد میکنه /۳
Read 9 tweets
Jul 16
از وقتی بیدار میشیم ذهن ما کنترل همه امور رو به دست میگیره؛ ما غرق در اتفاقهای گذشته، سناریوهای ساختگی، و نگرانی‌های آینده می‌شیم. با گره خوردن به این افکار، ما از لحظه غافل میشیم. به اعتقاد نویسنده فکر کردنِ غیر ارادی شده یک مشکل عمومی. /۱ Image
برای جدا شدن از این افکار و «هشیار شدن» توصیه کتاب اینه که به بدن‌مون توجه کنیم. عادت کنیم هر از گاهی از خودمون بپرسیم "الان در سر من چه فکریه؟"، "الان چه حسی دارم؟" نیازی نیست این کار طولانی باشه. چند ثانیه هم کافیه. /۲
وقتی اتفاق بدی بیافته یا همه چی اونطور که می‌خوایم پیش نره، ذهن ما به سرعت کنترل رو بدست می‌گیره. فکر و احساسات بر ما غلبه می‌کنن و احتمالا واکنشی نشون میدیم. توصیه کتاب اینه تو این شرایط فوری توجه‌مون رو به دنیای درون‌مون متمرکز کنیم، تا فاصله‌ای بین ما و ذهن بیافته. /۳
Read 7 tweets
Jul 11
«در لحظه بودن» یعنی چی؟
کتاب این حالت رو اینطوری توصیف می‌کنه: "جایی که ذهن کار نکنه"
(وقتی فعالیت ذهن مهار بشه، و فرد درگیر افکار و احساسش نباشه) /۱ Image
ذهن نمی‌تونه «در لحظه بودن» رو درک کنه؛ فقط میشه تجربه‌اش کرد. نویسنده میگه شما در این حالت می‌دونید در «حال» زندگی می‌کنید، ولی قادر به تجزیه و تحلیلش نیستید. این حالت در سطحی دیگه نسبت به افکار قرار میگیره. /۲
کتاب دو سطح از هشیاری تعریف میکنه. اولین سطح هشیاری اینه که فرد خودش رو با ذهن و افکارش تعریف می‌کنه. به این حالت میگه هشیاریِ ایگو (ego - باورهایی که از خود داره). /۳
Read 7 tweets
Jun 21
در اکثر مواقع، آدمها حواسشون به حال نیست و «ناخودآگاه» یا در حال بررسی گذشته‌ان، یا نسبت به آینده نگران. ولی زمانهایی که بصورت اتفاقی حواسشون به حال جمع میشه، یهو متوجه آرامش غریبی میشن. مثلا در معاشرت با دوستها، تمرکز روی کاری، یا مصرف الکل و مواد و … /۱ Image
کتاب میگه دو مدل «ناخودآگاه» داریم؛ حالت ناخودآگاه معمولی و ناخودآگاه عمیق.
ناخودآگاه معمولی یعنی همین که فرد خودش رو با افکار و احساساتش یکی بدونه، بجای اینکه نظاره‌گر اونها باشه. /۲
ناخودآگاه عمیق یعنی حالتی که کنترل فرد به دست احساساتش بیافته. کاری درست پیش نره، یا چیزی فرد رو تریگر کنه و دردهای گذشته تمام وجودش رو فرا بگیرن، و شخص دوباره اون اتفاقها و احساسات رو زندگی کنه. /۳
Read 14 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us!

:(