اکانت منتخب توییتر به انتخاب کاربران فیسبوک. شاغل در موتور جستجوگر. حرفهایی برای گفتن دارم که طولانیهاش رو تو وبلاگم مینویسم.
#خلاصه_کتاب_متین
9 subscribers
Nov 2 • 18 tweets • 4 min read
اینکه برقراری ارتباط با بعضیها سخت یا غیرممکنه، بخاطر این نیست که اونها احمقن. به اعتقاد نویسنده، یه قسمت خوبیش برمیگرده به اینکه ما روحیهی اونها رو درست متوجه نشدیم. کتاب چهار دستهی کلی برای روحیهی آدمها تعریف میکنه و میگه آدمها معمولا یک یا دو تا از این رنگها هستن. /۱
روحیهی قرمز رو معمولا با «شجاعت» و «جاهطلبی» مترادف میدونن. آدمهای برونگرایی که سریع تصمیم میگیرن و عمل میکنن و نگران اشتباه کردن نیستن (میدونن بعدا میتونن مسیر رو عوض کنن) /۲
Oct 1 • 15 tweets • 3 min read
«تعداد کار کمتر ولی با کیفیت بالاتر»
سال ۱۹۹۷ وقتی «استیو جابز» مدیر موقت اپل شد که این شرکت دچار افتِ فروشِ ۳۰٪ ای بود. «جابز» از مدیرهاش این سوالهای ساده رو پرسید که برای دوستهام (هر کدوم با شرایطی) کدوم کامپیوتر رو باید بخرم؟ دید تعداد گزینهها زیاده و مدیرها نمیتونن جواب سادهای بدن.
همین باعث شد تا رویهی شرکت رو عوض کنه. گزینهها نباید گیج کننده باشن، تعدادشون کم ولی کیفیتشون بالا باشه - یه کامپیوتر و لپتاپ برای کاربرهای حرفهای، و یه کامپیوتر و لپتاپ برای کاربرهای عمومی. /۱
نویسنده این طرز تفکر «استیو جابز» رو تحسین میکنه. میگه اصلا حرف من در این کتاب همینه. کار کمتر + کیفیت بالاتر روش درست کار کردنه؛ بجای «سرشلوغی نمایشی» که آدمها با تند تند جواب ایمیل و مسج دادن نشون بدن چقدر دارن کار میکنن. /۲
Jul 30 • 9 tweets • 2 min read
بعضیها در زندگی دنبال شاد بودن ان، و عدهای به دراماها و اتفاقهای بد زندگیشون معتاد. به اعتقاد نویسنده، به دنبال شادی رفتن کار بیهودهایه چون زندگی فرد به آینده و عوامل خارجی وابسته است. گیر کردن در دراماهای گذشته هم به فرد اجازه تغییر و پیشرفت رو نمیده. /۱
زندگی روند یکنواختی نداره. همیشه بین حالت «خوب» و «بد» در نوسانه. شما نمیتونید همیشه از اتفاقهای خوب خوشحال باشید. یک روز هم همهچیز اونطور که میخواید پیش نمیره. حتی بدن و روحیه شما هم یک وضعیت نداره - یک روز پرانرژی و با انگیزه اید، و روز دیگه بیمار و بیتحرک. /۲
Jul 27 • 9 tweets • 2 min read
«چرخهی عشق و نفرت»
برای مدتی یکی میشه مرکز همهی دنیای شما. عشقِ این آدم مُسکنی میشه که دردها و ناراحتیهاتون رو فراموش کنید، و زندگی رو جور دیگهای ببینید. ولی این هم، مثل هر داروی دیگه، بعد از مدتی اثرش میره، و دردها و نارضایتیها برمیگردن. گاهی با شدت بیشتر. /۱
نویسنده اکثر روابط امروز رو نوعی اعتیاد میدونه.
همهی اعتیادها بخاطر این شروع میشن که فرد نمیخواد با دردی روبرو بشه. هر اعتیادی بخاطر دردی شروع شده، و احتمالا به درد بزرگتری ختم میشه. /۲
Jul 16 • 7 tweets • 2 min read
از وقتی بیدار میشیم ذهن ما کنترل همه امور رو به دست میگیره؛ ما غرق در اتفاقهای گذشته، سناریوهای ساختگی، و نگرانیهای آینده میشیم. با گره خوردن به این افکار، ما از لحظه غافل میشیم. به اعتقاد نویسنده فکر کردنِ غیر ارادی شده یک مشکل عمومی. /۱
برای جدا شدن از این افکار و «هشیار شدن» توصیه کتاب اینه که به بدنمون توجه کنیم. عادت کنیم هر از گاهی از خودمون بپرسیم "الان در سر من چه فکریه؟"، "الان چه حسی دارم؟" نیازی نیست این کار طولانی باشه. چند ثانیه هم کافیه. /۲
Jul 11 • 7 tweets • 2 min read
«در لحظه بودن» یعنی چی؟
کتاب این حالت رو اینطوری توصیف میکنه: "جایی که ذهن کار نکنه"
(وقتی فعالیت ذهن مهار بشه، و فرد درگیر افکار و احساسش نباشه) /۱
ذهن نمیتونه «در لحظه بودن» رو درک کنه؛ فقط میشه تجربهاش کرد. نویسنده میگه شما در این حالت میدونید در «حال» زندگی میکنید، ولی قادر به تجزیه و تحلیلش نیستید. این حالت در سطحی دیگه نسبت به افکار قرار میگیره. /۲
Jun 21 • 14 tweets • 3 min read
در اکثر مواقع، آدمها حواسشون به حال نیست و «ناخودآگاه» یا در حال بررسی گذشتهان، یا نسبت به آینده نگران. ولی زمانهایی که بصورت اتفاقی حواسشون به حال جمع میشه، یهو متوجه آرامش غریبی میشن. مثلا در معاشرت با دوستها، تمرکز روی کاری، یا مصرف الکل و مواد و … /۱
کتاب میگه دو مدل «ناخودآگاه» داریم؛ حالت ناخودآگاه معمولی و ناخودآگاه عمیق.
ناخودآگاه معمولی یعنی همین که فرد خودش رو با افکار و احساساتش یکی بدونه، بجای اینکه نظارهگر اونها باشه. /۲
Jun 16 • 10 tweets • 2 min read
«تحلیل و بررسیِ زیادی»
تجزیه و تحلیل دقیق فکر و احساسات شاید شما رو یک روانشناس موفق بکنه، ولی کمکی به رهایی از مشکلات ذهنی نمیکنه. کتاب میگه همین که بفهمید ذهنتون چطور کار میکنه و کجاها باید ازش فاصله بگیرید (و نظارهگر باشید) کافیه. نیازی به تجزیه و تحلیل بیشتر نیست. /۱
ذهن ما خودش رو به مشکلات مختلف گره میزنه. به همین دلیل، خیلیها خودشون رو با مشکلات و نگرانیهاشون تعریف میکنن. تجزیه و تحلیل عملکرد ذهن (بررسی موشکافانهی فکر و احساسات) این وضعیت رو تقویت میکنه. شما فکر و احساستون نیستید. /۲
Jun 9 • 7 tweets • 2 min read
هر درد روحی اثری از خودش باقی میذاره و تا آخر عمر با ما میمونه. این زخمها میتونن در اکثر موارد بینشون و ساکت باشن، ولی سر اتفاقی سر باز میکنن. مخصوصا اگه اتفاقهای زندگی به نوعی یادآور اون درد و رنجهایی باشن که فرد تجربه کرده. /۱
این زخمها بخشی از وجود شما هستن و برای بقا میجنگن. اونها برای حیاتشون نیاز دارن تا به هویت فرد گره بخورن. /۲
Jun 6 • 9 tweets • 2 min read
ذهن ما در هر لحظه دنبال حل مسالهای میگرده. اگه چیزی در دست نباشه، با بازسازی اتفاقهای گذشته یا تصور سناریوهایی برای آینده مسالهای برای خودش میسازه. در اکثر موارد هم اینها افکار خوشایندی نیستن، چون ذهن ما دنبال یه مشکله. /۱
آدمها فکر میکنن کنترل افکارشون دست خودشونه. این فقط وقتی درسته که آگاهانه روی مسالهای تمرکز کنن. در اکثر موارد دقیقا برعکسه؛ فرد در اختیار افکارشه. اون نمیتونه فکر کردن رو متوقف کنه. به اعتقاد نویسنده، این فکر کردن بیاختیار یه اعتیاده. /۲
Jun 5 • 11 tweets • 3 min read
این کتاب رو شروع کردم
ُThe Power of NOW
کتاب میگه خیلی از مشکلات روانی آدمها، دردهایی که از گذشته بجا موندن و اضطرابهایی که نسبت به آینده دارن، بخاطر فکر کردنِ زیادیه، و گره زدن هویتشون به این افکار.
#خلاصه_کتاب_متین
هدف کتاب اینه که خواننده یاد بگیره خودش رو از این افکار جدا کنه و در لحظه زندگی کنه.
من همینطور که با فصلهای کتاب جلو میرم خلاصهشون رو زیر این توییت اضافه میکنم.
May 6 • 15 tweets • 3 min read
«تجربههای جدید و دوپامین»
تو آزمایشی، یک موش نر رو در قفسی با یک موش ماده قرار دادن. در ابتدا، این موشها بارها با هم جفتگیری میکنن. بعد از مدتی، موش نر دیگه تمایلی نداره. هر چقدر هم موش ماده اصرار کنه، موش نر با بیتفاوتی رد میشه. /۱
ولی اگه موش ماده رو از قفس در بیارن و موش مادهی جدیدی رو وارد قفس کنن، موش نر دوباره هیجانزده میشه و برای جفتگیری تلاش میکنه.
این رویه رو میشه تا انتهای عمر موش نر ادامه داد؛ در هیچ سنی این هیجانزدگی کم نمیشه. /۲
Apr 24 • 12 tweets • 3 min read
«سکس، کالای کمیاب و پرهزینه»
در گذشته، سکس کالای کمیاب و پرهزینهای برای مردها بوده. در نقطهی مقابل، داشتن کنترل روی این قضیه جز معدود ابزار در اختیار زنها بود تا به حق و حقوقی برسن. به همین دلیل، بطور جدی از این شرایط محافظت میکردن. /۱
این زنها بودن که بعد جنسی زنها رو کنترل میکردن، نه مردها. اگه زنی میخواست شرایط سختگیرانه رو کمی راحتتر کنه، از طرف بقیه زنها شماتت و تحقیر میشد. به قول کتاب، انگار بخواد نرخ رو در این مارکت بیاره پایین و کار بقیه رو هم خراب کنه. /۲
Apr 7 • 11 tweets • 2 min read
یکی از مشکلات اصلی پورن، حس شرمِ دور و برشه. تحقیقها نشون میدن افرادی که پورن دیدن رو بد میدونن، یا فکر میکنن معتاد به پورن هستن، بعد از دیدن پورن خیلی بیشتر دچار احساسات منفی مثل ترس و اضطراب میشن؛ فارغ از اینکه واقعا چقدر پورن نگاه میکنن. /۱
کتاب با این مقدمه میگه که خود «تماشای پورن» به فرد آسیب نمیزنه. ولی احساس شرم قویای که همراه این کار هست آسیبزاست. اگه فرد دید منفی نسبت به پورن نداشته باشه، قضیه خیلی فرق میکنه. /۲
Mar 12 • 17 tweets • 3 min read
چطور میشه با رعایت یک رژیم غذایی مشکل IBS رو کنترل و درمان کرد، و به زندگی عادی برگشت؟ نویسندهها، که نزدیک به ۲۰ سال این در این زمینه تحقیق کردهان، هم توصیه برای رژیم غذایی دارن (Low Fermentation Diet) و هم زمانهایی که باید غذا بخوریم. /۱
غذاهای دیرهضم بیشتر از اینکه به بدن ما برسن، سهم باکتریها میشن. باکتریها اونها رو تخمیر میکنن که باعث تولید گاز، نفخ و دلدرد میشن. در رژیم غذایی LFD یک سری از غذاها رو اصلا نباید خورد (🔴)
یک سری از غذاها رو باید محدود کرد (🟠)
و بقیه موارد مشکلی ندارن (🟢) /۲
Mar 6 • 11 tweets • 3 min read
معمولا مشکل IBS بخاطر جمع شدن بیش از حد باکتری تو رودهی کوچیکه. برای حل این مشکل،
اول باید بفهمیم چرا این اتفاق افتاده
دوم باید اون مشکل رو کنیم
سوم و وقتی مشکل حل شد، چطوری از تکرارش جلوگیری کنیم /۱
چرا باکتری زیاد جمع شده؟
قبلا گفتیم باکتریهای رودهی بزرگ همیشه به رودهی کوچیک سرک میکشن که رودهی کوچیک پسشون میزنه. ولی اگه حرکت رودهی کوچیک کند باشه، این باکتریها به موقع خارج نمیشن و تو رودهی کوچیک گاز تولید میکنن. /۲
Feb 18 • 12 tweets • 3 min read
این کتاب رو شروع کردم.
The Microbiome Connection
موضوع کتاب در مورد IBS «سندروم روده تحریکپذیر» و راهکارهای مرتبط با اونه. مشکل IBS نه تنها آدمها رو از نظر فیزیکی اذیت میکنه، بلکه اثر روانی هم داره، و سبک زندگیشون رو محدود میکنه.
اونهایی که IBS دارن ممکنه از برنامههای سفر، مهمونی، قرار با دوستان، دیت رفتن، و... واهمه داشته باشن. بهرحال، مشکل دلدرد، نفخ، راه به راه دستشویی رفتن و غیره مواردی نیستن که آدمها راحت باشن تو هر جمعی نشون بدن. خیلیها بخاطر این مشکل حداقل یک روز در ماه سر کار یا دانشگاه نمیرن
Feb 17 • 8 tweets • 2 min read
نویسنده (وکیل طلاق) گفتگوش با یکی از موکلینش به اسم «لارا» رو تعریف میکنه. ازش میپرسه کی متوجه شدی کار ازدواجت به پایان رسیده و باید جدا بشین؟ لارا میگه یه اتفاق خاص نبود. فقط از یه جایی متوجه شدم طرف دیگه حواسش بهم نیست و انگار منو دیگه نمیبینه. /۱
لارا تعریف میکنه که یه اسنک مورد علاقه داشته (Granola Bar) که همسرش براش بستهای میخریده. هر وقت بسته در حال تموم شدن بود، همسرش یکی دیگه میخرید و جاش رو پر میکرد. چون میدونست لارا این اسنک رو دوست داره، همیشه حواسش بود که بسته خالی نشه. /۲
Feb 12 • 8 tweets • 2 min read
نویسنده (وکیل طلاق) میگه بعد از خیانت، مشکلات اقتصادی و مدیریت نادرست پول، دومین دلیل بزرگ طلاقهاست. تو همه این موارد هم یک ویژگی مشترک دیده میشه؛ مسائل مالی در رابطه اصلا شفاف و مشخص نیست. /۱
در بعضی موارد، طرف داره مخفیکاری میکنه
در بعضی موارد دیگه، داره سعی میکنه از پارتنرش محفاظت کنه و اونو درگیر مسائل مالی نکنه
در بعضی موارد، احساس شرم (از وضع بد مالی) مانع میشه شرایط رو توضیح بده
اگرچه در خیلی از موارد نیت طرف خیره، ولی با این کار بیشتر به رابطه آسیب میزنه /۲
Feb 11 • 8 tweets • 2 min read
میگن "آشنایی تنفر ایجاد میکنه"
Familiarity breeds contempt
نویسنده میگه این امر رو بین زوجهایی که در حال جدا شدن هستن میبینه. هر چقدر طرف براشون آشناتر شده، جذابیتش کمتر شده. /۱
کتاب میگه «آشنایی» به همون راحتی که میتونه باعث تنفر بشه، میتونه باعث آرامش هم بشه. بستگی داره چطور ازش استفاده کنیم. /۲
Feb 5 • 6 tweets • 2 min read
بحث و دعوا تو هر رابطهای پیش میاد و یک امر طبیعیه. ولی انگار خیلیها آداب درست بحث کردن رو بلد نیستن.
- بعضیها حرف نمیزنن و حرف نمیزنن، تا بالاخره کارد به استخونشون میرسه و یهو کوهی از حرفهای نگفته رو سر پارتنرشون خالی میکنن.
- بعضیها بدون توهین نمیتونن بحث کنن. /۱
بحث کردن بین دو تا پارتنر که تو شرایط مختلفی بزرگ شدن و دیدگاههای فردی مستقلی دارن، یک امر طبیعیه و قطعا زیاد پیش میاد. شما میتونید با یکی بحث کنید، ولی همچنان دوستش هم داشته باشید. اینها با هم در تضاد نیستن.