1)معنايي كه كيشها به دين داده اند درست نيست:
كسي نميگويد: استواروپاكي بنياد اسلام بشما چه؟!. شما را ازآن چه بهره اي هست؟!. شما با صد آلودگي كه امروزداريد چگونه ميتوانيد به آن بنازید؟!. زمانيكه ما ميگوييم: ميبايد ازگذشته چشم پوشيد وبه اكنون وآينده پرداخت، به كساني ناگوارمي افتد.👇
2)ميگويم: آيا اين بيخردي نيست كه يكدسته مردم درسخت ترين زمان تنگدستي ودرماندگي همه به توانگري وفيروزبختي نياكان وگذشتگان ده قرن پيش خود بپردازند وبياد آنها گرفتاريهاي خود را فراموش كنند؟! آيا شما به اين چه پاسخي ميدهيد؟!. آيا اين چه لذتي است كه شما ازبدبختي تودۀ خود مي بريد؟!.👇
3)داستان پراكندگي تنها اين نيست كه كيشهاي گوناگون پديدآمده. اگرشما تنها يك كيش را بگيريد خواهيد ديد صد كس دعواي پيشوايي درآن ميدارند وهركدام دستگاۀ جدا چيده وهريكي صد يا هزاركس را به گِرد خود آورده اند، واينان با آنكه ازيك كيش هستند، هيچگاه دست بيكي نكنند وسخن يكي نگردانند ودر👇
1)درپیرامون اسلام:
داستان بسیارشگفتنیست،دینی که پرازگمراهیها گردیده، پراکندگی بمیان مردمانش افتاده، صد خواری وپستی رخ داده، همه اینها را هیچ میشمارند و بخود دلخوشی میدهند که گوهردین پاکیزه بوده.
این به آن میماندکه خانواده ای دریک کاخ ویرانه ودرهم شکسته ای مینشینند وبا مار ورتیل👇
2)وبا خاک وزبیل ساخته روزمیگذرانند وبخود دلخوشی داده میگویند: «در نخست این کاخ چنین نمیبوده».
شگفت ترازهمه کارشیعه است: هزارسال بیشتراست که این گروه ازتودۀ مسلمانان جدا گردیده اند، دربارۀ «امامت» یا(خلافت)راۀ دیگری پیش گرفته اند وبا تودۀ مسلمانان جنگها کرده اند وخونها ریخته اند👇
3)واکنون درهرسوگنبدها برپاست، زیارتنامه ها آویزان است، شب و روز شیعیان چشم براۀ امام ناپیدا میباشند، درجهان دیگررستگاری را جزبا میانجیگری امامان نشدنی میشمارند، واینها همه از«ضروریات دین» است و صدهزارکتاب دربارۀ آن نوشته شده است، پس ازهمه اینها همینکه ازپاسخ درماندند برای آنکه👇
1)گفت وشنید(قسمت نوزدهم):
بدترازهمه آنكه شيعيان معتقدهستند كه نيكيها جزبدست امام زمان نبايد بود و هرنيكي كه رخ ميدهد آنرا نميپذيرند. مثلا ازده سال بيشتراست كه ما بكوشش پرداخته ايم. با ده گونه گمراهي نبرد ميكنيم. ريشه نادانيها را برمي اندازيم. هنگاميكه ما بكوشش برخاستيم نام دين👇
2)چندان خوارشده بود كه بردن نام آنرا بما ايراد ميگرفتند.
مثلاميگفتند:«ديگردين چيست كه بازنامش را ميبريد؟!». درچنين زماني ما بيرق دينداري وخداشناسي افراشتيم وبراي دين يك بنياد بسياراستواري گزارديم كه امروزهيچكس نميتواند زبان به ايراد گشايد. ما بهمه ايراد ميگيريم كسي نميتواند بما👇
3) ايراد بگيرد.كتابهاي «راۀ رستگاري»و«دين وجهان» و«آئين» را كه ما نوشته بچاپ رسانيده ايم اگرهمۀ علماي شما گِرد آمدندي يكي ازآنها را نميتوانستند نوشت. ازآنسو ما براي آنكه همۀ مذهبها را براندازيم وهمۀمردم را به يكراه بيآوريم، همۀ گمراهيها را دنبال كرده دربارۀ هركدام ازصوفيگري،👇
1)گفت وشنید(قسمت هیجدهم):
يكي ازنادانيهايي كه ما ازملايان شما وازپيروانشان ديده ايم ومی بينيم آنست كه به اينجهان با اين آئين وسامان خدايي ارج نميگزارند وتوگويي اينها را از خدا نميشمارند، واينست هميشه درپي كارهاي بيرون ازآئين ميباشند. دراينباره ملايان با عوام دريك درجه هستند.👇
2)زيراعوام نيزجزكارهاي فوق العاده شگفت آوررا ازخدا نميشناسند و اهميت نميدهند.
مثلا درخت كه دربهارسبزميگردد وگلهاي سرخ وسفيد ميدهد سراپا شگفتيست .سراپا نشان قدرتست اين برگها وگلها دركجا بوده؟!.اينها ازكجا پديد ميآيد ؟!. اگرهمۀ مردمان گِردآيند مانند يكي ازآن درختها را نميتوانند👇
3)ساخت. با اينحال عوام به آنها قيمت نميدهند وازديدن آن به ياد خدا و تواناييش نمي افتند. ولي همينكه درختي درپاييزگل كردكه يك كارفوق العاده است درآن هنگامست كه به ياد خدا مي افتند ومي بينيد چنين ميگويند: «قدرت خدا را تماشا كن».
اين شب وروزكه ميآيد وميرود درپيش آنان هيچي نيست. ولي👇
1)گفت وشنید(قسمت هفدهم):
حسن العسگري هنگاميكه مُردچون ازاوفرزندي شناخته نميبود، بميان شيعيان اختلاف افتاد.يكدسته گفتند: امامت پايان پذيرفت وديگركسي نخواهدبود.یکدستۀ دیگرجعفربن علي برادرامام مُرده راكه شما اورا بنام «جعفرکذاب» (دروغگو) ميشناسيد به امامت شناختند وبرسراوگِردآمدند.👇
2)يكدستۀ ديگربسخن شگفتي برخاستند به اينمعني كه گفتند: آن امام را فرزندي هست پنج ساله كه درسرداب نهانست وجانشين پدرش اوميباشد.
گويندۀ اينسخن «عثمان بن سعيد» نامي بود كه ميگفت آن امام سرداب نشين مرا ميانۀ خود وشما ميانجي (شفیع) وبگفتۀ خودش «باب» گردانيده. شما هر سخني داريد بگوييد👇
3)به اوبرسانم واگرپول خواهيد پرداخت بدهيد تابرای اوبفرستم.
چنانكه گفتم اينسخن بسيارشگفت بود.
اولا:چگونه توانستي بود كه كسي را فرزندي زائيده شود وپنج سال بماند و هيچكس ازآن آگاه نگردد؟!.
ثانيًا: چرا پنهان شده بود؟!. ميگويند: ازدشمنانش ميترسيد. ميگويم چرا ميترسيد؟!.دشمنان به اوچه👇